گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انسان» ثبت شده است

رسالت

رسالت هنر

در جامعه کنونی با توجه به پیشرفت علوم تجربی وتوجه بیشتر به محسوسات هنر جایگاه والای خویش را از دست داده است و به ابزاری صرف برای ایجاد هیجان در مخاطب بدل شده است . امانیسم هم با محوریت انسان و رفتار واعمال آن فقط به بررسی جنبه های وجود جسمانی او می پردازد .هرچند اعمال او صرفا جنبه جسمانی وحتی نزول او از مرتبه انسانی به مرتبه حیوانی باشد.هنرمند در این زمان به هدف تعالی جامعه هنر نمی آفریند وخود را به این امرمتعهد نمی داند .

   در بسیاری از موارد نیز از آنجا که به بعد روحانی انسان توجه نمی شود هنر را حذف می کند. آری اگر نوشین آب فقط برای رفع عطش از جسم باشد فرقی نمی کند از چه لیوانی نوشیده شود.حتی اگر آن لیوان یک بار مصرف باشد مشکلی از لحاظ زندگی جسمانی  او ندارد ولی آنکه آب را به نیت رفع عطش از روح وجسم می نوشد به همه جوانب وسیله توجه می کند.لیوان سفالی که با طینت انسان هماهنگی دارد، با بردن نام پرودگار هنگام نوشیدن آب تشنگی را از روح انسان برطرف می¬سازد.

     وقتی معمار،خانه را صرفا برای استراحت جسم ساکنان آن می سازدو آن را محل نزول روح نمی بیند،فقط وسیله راحتی جسم را فراهم میکند.اما معماری که هنرمند قدسی است،در خشت خشت آن روح انسانی را هم در نظر می گیرد.از بیرونی تا اندرونی از سکوی کنار درورودی گرفته تا هشتی ابتدای منزل که وقتی کسی وارد می شود با قرار گرفتن در آن تمام نا آرامی های بیرون خانه را همان¬جا فرو می ریزد وبا بساطت خاطر به آن وارد می-شود .چنین منزلی محل پرورش روح وجسم انسان واقع می شود.

       اگر انسان فقط همین بدن جسمانی باشد فرقی نمی کند بر روی چه فرشی قدم بگذارد.آنچه اهمیت دارد استقرار و آسیب ندیدن جسم است.ولی وقتی به جنبه روحانی او توجه میشود نقوش روی قالی که با دستان هنرمند دختر بچه روستایی نقش بسته است اهمیت پیدا میکند.

  در این میان رسالت هنرمند خطیر تر از گذشته می نماید چرا که وی بر خلاف سیر جامعه جسم را تنها مرکبی برای روح می داند ودر حد ابزاری برای حرکت به سوی دیار معشوق به تیمار آن می پردازد.در این زمان مبلغ دینی باید بیشتر از پیش به   تهذیب نفس وکسب مقامات عرفانی بپردازد واز طرف دیگر با ممارست در زمینه هنر های مختلف آن را جهت برقراری رابطه بین خالق ومخلوقاتش به کار گیرد.

 

آزاده ابراهیمی
زهرا ابراهیمی
۰۲ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

از لفظ تا معنی

انسان همواره به آرامش نیازمند است و به اقتضای فطرتش طالب آرامش.او هر بار آرامش را در چیزی می بیند و برای رسیدن به آن  تلاشی بی وقفه می نماید. گاهی آرامشش را در یافتن یک وعده غذا می یابد و گاهی در خواندن یک صفحه کتاب . اما همواره بعد از رسیدن به آنچه مقصود نهایی تصورش می کرد، آتش درونی اش سرد شده و دوباره جویای امری دیگر است. گویا این چرخه هر روز و هربار تکرار می شود و انسان در چرخه ی دویدنها و رسیدن ها و باز سیر نشدن ها گرفتار است.

اگر چه انسان با تلاش، خود را به آنچه می خواهد می رساند اما باز دچار دلهره و اضطراب است و کثرت اضطرابها و نگرانیهایش او را آزرده خاطر می سازد.

کمال گرایی انسان بی نهایت است و او همواره می خواهد و هرگز سیر نمی شود ، بنابراین اگر به منبعی نامتناهی متصل نباشد بعد از هر رسیدنی و آرامشی موقت دوباره اسیر اضطراب خواهد شد.

آری تنها راه فائق آمدن بر نابسامانیهای روحی ، برقراری ارتباط با سرچشمه ی پاکیها و خوبیهاست.

بشر امروز به اندازه ای که از خداوند فاصله گرفته به همان اندازه نیز از آرامش جدا شده است.ارتباط با خداوند همسو با نظام تکوین است و قطع ارتباط با اوبر خلاف این نظام .به همین دلیل است که وقتی یاد او در دلها بی رنگ شود هرچقدر هم انسان از سایر جهات بی نیاز شود باز هم انگار چیزی در زندگی کم دارد.

زندگی  و حیات مادی  گاهی کاستی هایی را به دنبال دارد که نتیجه ی آن جز اندوه چیز دیگری نخواهد بود. گاهی نیز انسان در همین زندگی دنیایی غرق در نعمت می شود و  اگر چه کاستی ندارد اما این بار سرمست غرور شده و از شخصیت انسانی اش فاصله می گیرد. یاد خدا از یک طرف اندوههای ناشی از کاستی ها را بر طرف می کند و از سویی دیگر غرور حاصل از سرمستی ها را.

اگر چه عرف مردم ذکر را تنها درگردش زبان و حرکت لبها و شمارش دانه های تسبیح می بینند اما قطعا ذکر و یاد الهی چیزی عمیق تر و فراتر از ذکر لفظیست هر چند ذکر لفظی نیز پیش زمینه ی رسیدن به ذکر قلبیست اما ذکر لفظی مقصد نهایی در یاد خداوند تلقی نمی شود.

بعضی مواقع وقتی از ذکر و یاد خداوند صحبت می شود برخی فکر می کنند همواره به یاد خدا هستند و دلیل این امر را این مطلب می دانند که آنها هرگز خدا را فراموش نمی کنند و دائما چیزی در درون، آنها را متوجه خداوند می نماید. اگر چه این حالت حالتی نیکوست و این ادعا تا حدی صحیح اما در عین حال باید توجه نمود که وجود ذکر و یاد خداوند در زندگی انسان از طریق آثارش ثابت می شود در واقع به یاد "او" بودن باید اثراتی را به دنبال داشته باشد و الا اگر تنها در ذهن خویش به یاد "او" باشیم و در زندگی اثری از یادش وجود نداشته باشد گویا اصلا ذکری و یادی صورت نپذیرفته است.بنابراین باید دقت نمود  از لفظ تا معنا فاصله ایست بسیارکه اگر لطف او نباشد و مهربانی اش ما را در حرکت نگاه ندارد هرآن خطر انحراف و لغزش در کمین ماست

http://nedaesfahan.ir/102327/%D8%A7%D8%B2-%D9%84%D9%81%D8%B8-%D8%AA%D8%A7-%D9%85%D8%B9%D9%86%DB%8C.htm


زهرا ابراهیمی
۱۴ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


افسانه مرادی:

آهای آدم همیشه گرم بمان:



این روزها آرامش شده خیال شده توهم شایدهم یک رویای شیرین که همه به دنبال آنیم...

انگاری هیچکس آرام نیس هیچکس خیالش تخت نیست از هیچکس و هیچ چیز...

این روزها گذراندنش خیلی سخت شده برای من برای تو و برای همه...

دوستی ها رنگ باخته اند و همه درگیر خودهستند حتی هیچکس به دور و برش نگاه ساده ای نمی اندازد...

آهای آدم آری مخاطبم خود تو هستی!کمی سرت را بالا بگیر کمی نگاه کن به من به اطرافت به آدمیان...آدم هایی که شاید محتاج لحظه ای نگاه پر محبتت هستند.

انقدر مغرور نباش کمی از مهرت را به دیگران ببخش...باور کن روزگار سخت تر از آن است که بتوان تنها و بی پشت وپناه آن را سپری کرد شاید روزی برسد که تو محتاج دیگران شوی و دیگران نگاهشان را از تو دریغ کنند....و آن زمان است که خواهی فهمید تنهایی چه معنایی دارد...

بگذار دیگران هم آرامش را با تو تجربه کنند و باور داشته باش همیشه تنهایی نمیتواند بهتر باشد و گاهی باید باهم بود...

و شیرین ترین خاطرات زمانی خواهد بودکه کنار هم بودن را تجربه کنی...

اهای انسان امروزی آهای تویی که کارت شده گوشه نشینی و انزوا...آهای تویی که صبح تا شب همراه و همدمت شده گوشی موبایلت کمی به خودت بیا...خدا نکند روزی برسد که دیگر خیلی دیر شده باشد...روزی که تو حسرت لحظه ای کنارهم بودن را بخوری!

فکرنکن وقت بسیار است و کار امروز را به فردا می اندازی،شاید دیگر وقتی نباشد وتو میدانی گذشته را هرگز نمیتوان به عقب برگرداند...

و روزی فراخواهد رسید که عزیزترین هایت دیگر در کنارت نیستند و تو غم گذشته رامیخوری.

پس خوب باش و همیشه خوب بمان آنگونه که خوب بودنت ورد زبان ها شود چرا که هرچه خواهد ماند همان خوبی توست...گوشه نشین نباش نگذار غم و غصه خود را بر سرت فرود آورند قدرتمند بجنگ مقاومت کن و بدان تو کوهی محکم هستی در برابر تنهایی...

هرگز دوست نداشته باش تنهایی را...البته گاهی خلوت تنها نیاز تو خواهد بود اما بگذار هم خود لذت ببری هم دیگران...پشیمانی را سودی نخواهد بود.

پس مگذار تیرگی قلب مهربانت را فرا گیرد و گرد و غبار بر دلت بنشیند...قلبت را جایگاه مهر و محبت قرار ده تا دیگران قلبشان را میعادگاهت قرار دهند و محبت را از دیگران گدایی کن که زیباتراز این گدایی در جهان وجود نخواهد داشت...

حرف آخرم:اهای ادم امروزی سرت را بالا بگیر در خود فرو نرو درددل کن و کمی با دیگران گرم باش چرا که سردی حس خوشایندی نبوده و نخواهد بود...


http://nedaesfahan.ir/101262/%D8%A2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D8%AF%D9%85-%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%87-%DA%AF%D8%B1%D9%85-%D8%A8%D9%85%D8%A7%D9%86.htm

زهرا ابراهیمی
۲۲ تیر ۹۷ ، ۰۶:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر