گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مریم اسحاقیان» ثبت شده است

چ

غدیر، چشمه حیات

غدیر نامی پرآوازه و آشنا در وادیِ خم، چشمه‌ ی حیاتیست که تشنگان حقیقت در کنار آن از آبیِ زلال، حبّ ولایت و امامت نوشیدند و در سایه‌ سار شجره‌ طیبه ‌‌نبوت و امامت از ثمره‌ آن غرق نعمت شدند.

غدیر فراتر از ظرف مکانی، تداعی‌کننده‌ رویدادی عظیم در تاریخ پرفراز و نشیب اسلام است. هنگامه‌ ای که ندای جبرییل در گستره آسمان طنین‌انداز شد: «یَا أیُهَا الرَّسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم‌تفعل فما بلغت رسالته» و این دستان علی بود که بر ید بیضای پیامبر قرار گرفت و چشم‌ها را همه خیره کرد.

اینک زمان تبلور نور نبوی در ولایت علویست برای اتمام رسالت پیامبر. بانگ «هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست» بلند شد و غدیر شد روزی برای اکمال دین و اتمام نعمت.

غدیر شد یکی از استوارترین براهین حقانیت ولایت و امامت علی علیه‌السلام و فرزندانش.

غدیر شد نقشه‌ راهی برای رهیدن از برهوت ضلالت و گمراهی، به سمت جاده‌ سبز فلاح و رستگاری.

اما دیری نپایید که خنّاسان با وسوسه‌های پنهانی و خدعه و تزویر شیطانی چهره‌ی منفورشان را نشان دادند. زمان، زمانِ بیعت گرفتن بود؛ زباناً و قلباً. گفتند که ایمان آوردیم اما «إن الله یعلم ما یسرون و ما یعلنون». چهره‌ی ایمانشان رنگ باخت و توطئه‌های نهان و آشکارشان آغاز شد. از نقشه‌ی قتل پیامبر تا جلوسشان زیر سایبان سقیفه.

عجبا، که سخن نبی را زمین نهادند و حق را کتمان کردند! حبّ جاه و مقام چنان در دلهایشان مأوا کرده بود که چشمانشان را به روی حقیقت بستند و خلافت علوی را غصب کردند. اصحاب سقیفه چنان بلوایی به پا کردند که ثمره‌ی آن نه محدود به آن زمان، بلکه موثر در همه زمانها بود و این غصب، طی قرون متمادی آنچنان ضربه ‌ای بر پیکره‌ی اسلام وارد کرد که زبان و قلم عاجز از وصف آن است.

 

اینجا نقطه‌ آغازی شد برای قصه سکوت و تنهایی علی، سکوتی ۲۵ ساله!

شروع قصه‌ ی فدک و حق‌ طلبی فاطمه!

قصه‌ ی درب سوخته و پهلوی شکسته!

قصه‌ ی جام زهرآگین!

قصه‌ ی کربلا و سرهای بریده!

قصه‌ ی غیبت هزار ساله ‌ی فرزندش مهدی!

چه اندکند یاران و حامیان علی! علی راز دل با که بگوید؟ شگفتا که در ظلمت شب، چاه می‌شود گوش شنوا برای رازهای نهان علی! چه بگویم از مظلومیت علی که «میراثش به تاراج رفته!» چه بگویم از علی که «چشمش خار بود و گلویش مالامال از عقده!»* چه بگویم از علی که سکوتش چون رجزخوانیش در میدان نبرد برای اسلام بود و بس!

و چه بهشتی در زمین بر پا شد، آنگاه که پس از بیست و پنج سال بر مسند حکومت نشست و عدالت را تا زمان رستگاریش در محراب شهادت، ساری و جاری نمود.

سلام بر امیر المومنین علی علیه‌السلام!

سلام بر قرآن ناطق!

سلام بر دین تحریف ناپذیر خدا!

و سلام بر آن روزی که عِطر عدالت مهدوی کوچه‌های پس کوچه‌های دلتنگی را پر می‌کند!

پی نوشت:

* نهج‌البلاغه/ خطبه‌ی شقشقیه

مریم اسحاقیان

لینک مطلب در ندای اصفهان

زهرا ابراهیمی
۳۱ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


ج
سخنی از پیران به جوانان

حوزه/ ای جوان! من نمی ‌گویم، آنان که ربیع جوانیشان گذشته است می ‌گویند: «غافلی از قدر جوانی که چیست // تا نشوی پیر ندانی که چیست»

خبرگزاری «حوزه»، / همه‌‌ ی حرفش این بود که «شما مرا درک نمی ‌کنید، بگذارید جوانی‌ ام را بکنم«! اما همه‌ ی جوانیش خلاصه شده بود در یک موبایل و چت های گاه و بیگاهش، در یک هنذفری و شنیدن آهنگ های ناب امروزی، در مرام رفاقت و رفیق ‌بازی، در فلان مد و لباس و آرایش، در بخور و بخواب و بیهودگی ...

اما به راستی جوانی چیست؟! آیا جوانی کردن در اینها خلاصه می ‌شود؟!

می ‌گویند جوانی بهار زندگیست. اما بهار یعنی چه؟!

بهار یعنی فصل آغاز زندگی دوباره، بهار یعنی بیدار شدن، بهار یعنی آرامش، بهار یعنی شور و اشتیاق، بهار یعنی شکوفایی ...

 بهار می‌ آید و می ‌رود، دوباره می ‌آید و می ‌رود ... اما بهار جوانی هدیه ‌ایست که تنها یکبار فرصت بهره‌ بری از آن نصیبمان می‌ شود.

در اطرافمان آدم های بسیاری هستند که ورق های تقویم بهاریشان گذشته است و در زمستان زندگیشان به سر می‌برند. نسلی که در کوله ‌بار عمرشان، روزها، ماه ها و سال های زیادی را پشت سر گذاشته ‌اند و گاه زمزمه می ‌کنند: «جوانی کجایی که یادت بخیر.»

 ای جوان! من نمی ‌گویم، آنان که ربیع جوانیشان گذشته است می ‌گویند: «غافلی از قدر جوانی که چیست // تا نشوی پیر ندانی که چیست»

حالا بگویم جوانی چیست؟! جوانی بهاریست که یکبار می‌ آید، جوانی خورشیدی ‌ست که یکبار طلوع می ‌کند، جوانی رودی ‌ست که یکبار جاری می ‌شود، جوانی بوته‌ ی گلی ‌ست که یکبار شکوفا می ‌شود ... فقط یکبار! از این یکبارها چگونه می ‌خواهی بهره ببری؟! نمی ‌گویم که جوانی نکن و فارغ از سر خوشی های دوران جوانیت باش! اما جوانی برای تو فصل شورانگیزی ‌ست که می ‌توانی بهترین ها را برای خودت رقم بزنی.

جوانی فصل انتخاب ها و تصمیم‌ گیری های اساسی زندگی توست. انتخابی که می ‌تواند ضامن سعادت و یا عامل شقاوت تو باشد.

ای جوان! خودت را بشناس. گوهر وجودیت را بشناس. عزت و شرف خودت را بشناس. تو از نسل آدمی که خداوند به ملائک فرمود: «أسجدوا ...». تو از نسل آدمی که خداوند کرامتش بخشید. پس کرامت خودت را حفظ کن!

تو در ابتدای مسیر پر پیچ و خمی قرار گرفته ‌ای که خودت انتهایش را مشخص می ‌کنی! مسیری که هرگونه رفتی، راه بازگشتی نداری! پس الگوی حرکتی خودت را درست انتخاب کن! و چه الگویی بالاتر از بهترین اسوه و سرمشق که خداوند فرمود: «قد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه ...» . چه الگویی بهتر از الگوهای قرآنی، چون: یوسف، مریم بنت عمران، ابراهیم ...

مریم اسحاقیان، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اصفهان


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


زهرا ابراهیمی
۰۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر