اشک های فاطمه (س)
اشک های فاطمه (س)
آه از این بغض گلوگیر که امانم را بریده . دو باره ایام فاطمیه از راه رسید و من صدای گریه های مادرم زهرای مرضیه را بعد از قرن ها از کوچه های مدینه می شنوم و می گویم :
فاطمه جان : گفته اند مثل پدر راه می رفتی ، مثل پدر سخن می گفتی ، حالا مثل پدر بر هدایت این قوم حریصی ، و بیراهه رفتنشان برایت سخت است . نمی دانم آیه ... عزیز علیه ما عنتم ، حریص علیکم ... (1) در وصف توست یا در وصف پدرت رسول خدا ؟
آرس دوست داشتی بعد از رحلت پدر بزرگوارت رسول الله صلی الله علیه و آله ، همه مسلمانان زیر لوای توحید ، به رهبری حیدر کرار امیر المومنین علیه السلام جمع شوند و او هم قانون خدا را اجراء کند و روی زمین بهشتی از نور بسازد و دست همه را بگیرد و تا خدا ببرد .
اما صد افسوس مردم ، اهل بیت پیامبرشان را رها کرده ، باب شهر علم ، مولی الموحدین را خانه نشین نمودند و راه نادانی را پیش گرفته و به جاهلیت باز گشتند .
و اکنون با این تن خسته و مجروحت هنوز به فکر هدایت این امتی و با سلاح اشک برای اثبات حقانیت ولایت می کوشی ...
اما فاطمه جان به گمانم این بار خدا با " لعلک باخع نفسک علی آثارهم " ( 2 ) ترا تسلیت دهد .
1- لقد جاء کم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین روف رحیم . توبه ، 128
2- گویا از شدت غم ، قالب تهی می کنی که اینان ایمان نیاوردند { با خع به کسی می گویند که از شدت غم مشرف به مرگ است }