گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

فر



روزی که در تقویم با عنوان زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی رقم خورد

ابومنصور شرفشاه که از همسر اول خود ایراندخت دارای سه دختر بود یکبار توانست دارای فرزند پسر شود که البته بعد از گذشت سه ماه از به دنیا آمدن پسر، پدر چشم از جهان فرو بست

او چون نتوانست از همسر اول دارای فرزند پسر شود بعدها با رضایت همسر اولش با دختری به نام گردویه(زهرا) از خطه مازندران ازدواج کرد و علت این ازدواج را اینگونه مطرح کرده اند که شبی شرفشاه به خواب دید که پسری از خانه او به سوی آسمان رفته و او را حسن خطاب کرد و زمانی که خوابش را معبران تعبیر کردند به وی گفته شد صاحب پسری خواهد گشت که همین پسر در تاریخ ماندگار و مایه ی سرافرازی خواهد شد و این فرزند کسی نبود جز حکیم ابوالقاسم فردوسی.

ابوالقاسم در طبران طوس به دنیا آمد، پدرش از ثروتمندان طوس به شمار می آمد او فردی بود علاقمند به مطالعه ی داستان های کهن و همین شور و شوق سبب گشت او به فکر نوشتن و به نظم در آوردن شاهنامه افتد.

فردوسی در ابتدا دارای مال و ثروت فراوان بود اما پس اتمام شاهنامه فقیر و تنگدست گشت چرا که تمام درآمد و ثروت و عمر خود را فدای نوشتن کرد.

هدف اصلی او این بود که به مردم یادآوری کند چه بودند و با دستان و قلم خود به مردم بفهماند زبان فارسی چه گوهر گران بهاییست و کسی بود که امروزه در تقویم ایران روزی را با عنوان بزرگداشت حکیم فردوسی و زبان فارسی رقم زد.

او خرد و اندیشمندی را منشأ و سرچشمه همه خوبی ها و نیکی ها میدانست و بر این باور بود که انسان خود میتواند نیک را از بد منفک و جدا سازد و با این نیکی به رستگاری و نجات جهان دیگر برسد.

فردوسی از بهترین دوران و روزهای زندگی اش برای سرودن شاهنامه بهره برد و به گفته خودش نزدیک ۳۰ سال برای آن تلاش کرد.

او مردی فرهنگ دوست بود که علاقه بسیاری به ایرانی و ایران زمین داشت. همچنین دارای کتابخانه ای گسترده بود کتابهایی که با درآمد و ثروت خود جمع آوری کرده بود و آن را به کتابخانه ای خانوادگی مبدل ساخته بود و مدتی به عنوان کتابدار در شهرهای طوس و نیشابور و بخارا خدمت کرد.

در طوس چشم از جهان بست و او را در باغی که صاحب آن خودش بود دفن کردند و علت دفن او در باغش به دلیل این بود که اجازه ندادند او را بخاطر شیعه بودنش در قبرستان دفن کنند.

 

افسانه مرادی


لینک مطلب در ندای اصفهان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی