گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

م

 

معامله ای پرسود

یکی از جلوه‌های والای اخلاص و انسانیت که سبب تحکیم روابط بین افراد می گردد، ایثار است. ایثار چیزی جز تقدم خواسته‌ی‌ دیگران بر خواسته‌ی خویشتن نیست. در آیات و روایات متعدد، واژه‌ی ایثار با موضوعاتی همچون: اطعام، انفاق، فروش مال و جان به خدا همراه شده است که برای نمونه به موارد زیر اشاره می شود:

۱- ایثار مال

یکی از مصادیق ایثار، بخشیدن بخشی از مال به دیگران است که خداوند در قرآن با عنوان انفاق از آن یاد می کند آنجا که می فرماید: « وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً؛ و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» می‌دهند!»  آیه ی مورد بحث اهل بیت(ع)را به عنوان شاهد مثال معرفی می نماید که طعام خویش را با وجودی که به آن علاقه‌ی شدید داشتند می بخشند. عبارت «علی حبه» که به معنای علاقه‌ی شدید می‌باشد علاوه بر اخلاص، ایثار را نیز درون خود دارد.  

۲- ایثار جان

دومین مصداق از مصادیق ایثار، گذشتن از جان است و خداوند در قرآن کسانی که مجاهد در راه خدا هستند و جان خویش را در راه  او می دهند به فوز عظیم، سعادت و رستگاری والا وعده می‌دهد. آنجا که می فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَری‌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی‌ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ؛ خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که) در راه خدا پیکار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند؛ این وعده حقی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کرده‌اید؛ و این است آن پیروزی بزرگ!» 

دنیا چون بازار و فروشنده در آن مردم هستند و خداوند خریدار می باشد در این میان، چیزی که مقابل آن داده می شود بهشت است، لذا با وجود خریداری چون خداوند که اندک را می خرد، عیب جنس داده شده را بدون رسوا کردن اصلاح می کند، از مؤمن می خرد نه منافق و نه کافر، سود قطعی برای انسان است و با اینکه ما هیچ حقی بر خداوند نداریم اما خداوند برای ما بر عهده‌ی خویش حقی قرار داده است و بهترین بشارت‌ها را که تبدیل شدن چیزی فانی به چیز باقی است قرار می‌دهد. در مقابلِ منافقانی که از جهاد گریزان هستند از مؤمنان مجاهد تقدیر می کند. پس بالاترین سعادت و رستگاری معامله کردن با خداوند است.

  ۳- ایثار فرزند

انسان به طور فطری به فرزند خویش علاقه‌مند است و حاضر نیست کوچکترین مشکلی برای فرزندش ایجاد شود اما  برای نمونه قرآن کریم در آیه « فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ؛ هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می‌کنم، نظر تو چیست؟» گفت «پدرم! هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت! »  از حضرت ابراهیم(ع) یاد می کند که با وجود علاقه‌ی شدید به فرزندش حاضر می‌شود او را فدای معبود خویش نماید. اینجا، هم،  میدان امتحان و علاقه به فرزند است و هم میدان تسلیم و سر به فرمان معبود سپردن. حضرت اسماعیل(ع) با ایثار جان خویش حاضر به قربانی شدن برای معبود می شود. خداوند بهترین موهبت را به او ارزانی می نماید چرا که، هر کس حاضر شود خالصانه خود را فدای معبود نماید او نیز بهترین سعادت را برای او در نظر می گیرد.

پس با وجود چنین سعادت و شاهد مثال‌هایی از قرآن که دلالت بر ارزش و جایگاه ایثار و ایثار کنندگان دارد آیا شایسته نیست که تنها با خداوند معامله کرد؟

پی نوشت‌ها:

۱. سوره انسان، آیه ۸

 ۲. تفسیر نور، قرائتی، ج۱۰، ص۳۲۹

 ۳. سوره توبه ،آیه ۱۱۱.

 ۴ . تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۵۰۹.

 ۵. سوره صافات، آیه۱۰۲.

  

خدیجه محمدجانی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 

زهرا ابراهیمی
۰۲ آبان ۹۹ ، ۱۴:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ا

جمع میان اضداد

خداوند متعال خالق و مربی جهان هستی است و آن را درنهایت نظم و از روی حکمت متعالی خویش خلق نمود و نیز قوانین ثابتی را جهت اداره‌ی امور خلقت وضع فرموده است.

در این نظام حکیمانه‌ی هستی همواره دوگانه‌هایی وجود دارند که جمع آن‌ها با یکدیگر امکان‌پذیر نیست و عدم امکان جمع میان آن‌ها، از قواعد مسلم نظام هستی به شمار می‌آید. به عنوان مثال جمع میان اضداد، اینکه هرگز زشتی و زیبایی، خوبی و بدی، سفیدی و سیاهی درآن‌واحد و در یکجا باهم جمع نمی‌شوند شواهد خوبی بر این مدعاست.

یکی از مصادیق بارز این اصل مهم جمع میان دو عقیده‌ی متضاد است. اینکه یک فرد با یک‌نفس واحد و در یک‌زمان بخواهد هم خیر را بپذیرد و هم شر را، هم به دنبال سعادت باشد و هم شقاوت.

همان‌گونه که خداوند متعال در آیه ۴ سوره احزاب می‌فرمایند: «مَا جَعَلَ الله لِرَجُلٍ مِن قَلبَینِ فِی جَوفِهِ: خدا برای یک نفر دو قلب در جوفش ننهاده»

علامه آیت الله طباطبائی (رحمه‌الله علیه) در تفسیر شریف المیزان در تفسیر این قسمت از آیه می‌فرمایند: «این جمله کنایه است از اینکه جمع بین دو اعتقاد متنافی ممتنع است پس به‌درستی که یک قلب واحد یا به عبارتی یک‌نفس واحد، گنجایش برای دو اعتقاد متنافی و دو رأی متناقض را ندارد؛ لذا اگر درجایی دو اعتقاد متنافی وجود داشت کشف می‌کنیم که آن دو اعتقاد مربوط به دو قلب جدا است و خدا در جوف کسی دو قلب ننهاده، پس یک نفر نمی‌تواند به دو رأی متنافی معتقد شود.»

و اما در عصر حاضر شاهد هستیم افراد و گروه‌هایی که خود را افرادی مذهبی و دوست‌دار امام حسین (ع) دانسته اما دغدغه‌ی احیای دین و عمل به دستورات الهی را ندارند و حق و حقیقت را نادیده می‌گیرند؛ به‌عبارت‌دیگر می‌خواهند هم حسینی باشند و هم یزیدی.

نمونه دیگر، کسانی که خود را مسلمان می‌دانند و محمد مصطفی (ص) را پیامبر خود، اما در اخلاق و انسانیت شباهتی به پیامبر خود ندارند؛ نمی‌شود که  طرفدار حق بود و همچون باطل عمل کرد!

آیا خداوند در سینه‌ی چنین افرادی دو قلب قرار داده است؟ قلبی طرفدار حق و قلبی خواستار باطل؟ این احتمال نیز با توجه به نص صریح قرآن مردود است؛ پس جمع اضداد در این افراد چگونه قابل توجیه است؟

در تفسیر قمی ذیل آیه شریفه مذکور آمده است: «علی بن ابی‌طالب (ع) فرمود: محبت ما و محبت دشمن ما در سینه‌ی انسان جمع نمی‌شود به‌درستی که خداوند متعال برای شخص دو قلب در سینه‌اش قرار نداده است که یک شیء را با یکی از آن دو قلب دوست بدارد و همان شیء را با قلب دیگر مورد بغض قرار دهد؛ و اما کسانی که محبت ما را دارا هستند همان‌گونه که طلا به‌واسطه‌ی آتش خالص می‌شود و هیچ کدورتی در آن نمی‌ماند و چیزی غیر طلا در آن نیست پس این محبت را برای ما خالص می‌کنند و هیچ‌چیز دیگر در آن راه نمی‌دهند. پس کسی که می‌خواهد نسبت به حب ما علم پیدا کند و ببیند که محبت ما در دل او هست یا نه باید قلبش را امتحان کند پس اگر در محبتش به ما محبت دشمنان ما هم مشارکت دارد، پس از ما نیست و ما هم از او نیستیم و خداوند متعال و جبرائیل و میکائیل دشمن آن‌ها هستند و خداوند دشمن کافران است.»

بنابراین، حقیقت این است افرادی که ادعای دوستی باخدا و پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام دارند و در آن واحد دوستی و همنوایی با باطل می‌کنند در دوستی خود با حق و حقیقت راست‌کردار و ثابت‌قدم نیستند. بر اساس سنت الهی این دو، ضد یکدیگرند و در یک قلب باهم جمع نمی‌شوند.

آری، اگر به دنبال دوستی حقیقی باخدای متعال و همه‌ی نیکی‌های عالم هستیم، باید همه‌ی بدی‌ها و شرور را از روح خود بزداییم و قلبمان را فقط جایگاه محبت خداوند و اولیای الهی قرار دهیم.

   

مریم غازی اصفهانی

لینک مطلب درخبرگزاری حوزه

 

زهرا ابراهیمی
۲۵ مهر ۹۹ ، ۱۷:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

پ

 

 

چرا پیامبر اکرم(ص) را «رحمت للعالمین» می نامند؟

زهرا ابراهیمی/ وقتی می‌گوییم انسان در این جهان خلیفه‌الله است، بدین معنا نیست که انسانِ ذاتا فقیرمطلق را،  جایگزین خداوندِ غنی مطلق بدانیم؛ بلکه منظور این است که انسان باید از طریق تلاش خویش به گونه‌ای در مسیر کمال گام بردارد تا شبیه خداوند شود و صفات الهی را در وجود خویش متبلور سازد.

وجود مقدس پیامبر اسلام و حضرات معصومین علیهم‌السلام از این جهت انسان کامل نامیده شده‌اند که وجودشان  تجلی اوصاف الهی است؛ یعنی همانگونه که خداوند صاحب رحمت است و مهربانی‌اش لحظه‌ای از بندگانش دریغ نمی‌شود، ظرف وجودی پیامبر نیز مملو از رحمتیست که از ناحیه‌ی خداوند متعال پُر شذه است. آنچه دقیقا دشمنان دیروز و امروز دست روی آن گذاشته و بر ضد آن تبلیغ می‌کنند همین محبت پیامبر عزیزمان است تا جایی که او را اهل خشونت و خونریزی معرفی کرده و از این طریق به کتمان حقیقت می‌پردازند.

وقتی به وجود مقدس پیامبر و زندگی ایشان دقت می‌کنیم چیزی جز رحمت و مهربانی شاهد نخواهیم بود. خداوند در قرآن پیامبرش را با عنوان رحمه للعالمین معرفی می‌کند چرا که رحمت او هم شامل حال زمینیان وهم آسمانیان می‌شود.

پیامبراسلام به قدری اهل محبت نسبت به دیگران بودند که حتی زمانی که توسط برخی از افراد نادان سنگباران شدند و پای مبارکشان زخمی شد و از آن خون جاری شد باز هم برای قوم خویش دعا کردند و چنین فرمودند: «الّلهمّ اغفر لقومی فانّهم لایعلمون خدایا قومم را (بخاطر اهانت و سنگباران من) ببخش زیرا آنها (از مقام ربوبیّت و رسالت) آگاهی ندارند.»( منتخب میزان الحکمه، ص 499)

ما انسان‌ها حتی اگر مهربان هم باشیم، با رفتنمان از این دنیا باب مهربانی‌مان نیز بسته خواهد شد اما یکی از نکات جالبی که در رابطه با رحمت پیامبر وجود دارد این است که رحمت آن نبی عزیز و رسول مکرم تا قیامت همراه انسان است و اتفاقا این مهربانی و لطف و عنایت در روز واپسین از طریق شفاعت به داد انسان‌ها خواهد رسید.

در آیه ی 23 سوره‌ی فجر آمده است: و‍َ جیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الإِنْسانُ وَ أَنّی لَهُ الذِّکری و در آن روز جهنم را حاضر می‌کنند؛ (آری) در آن روز انسان متذکّر می‌شود؛ امّا این تذکّر چه سودی برای او دارد؟!

در تفسیر شریف مجمع البیان ( ج10، تحقیق علامه شعرانی، ص 487 ) ذیل این آیه حدیثی به این مضمون آمده است: هنگامی که این آیه نازل شد، حال پیامبر(ص) دگرگون شد تا آنجا که آثار آن در چهره‌اش نمایان گشت. اصحاب از مشاهده وضعیت پیامبر(ص) سخت نگران شدند و برخی از آنان نزد امیرالمومنین(ع) رفته، عرض کردند امر مهمی رخ داده که این آثار را در پیامبر مشاهده کردیم؟ حضرت علی(ع) به سوی آن حضرت شتافت و آن حضرت را از پشت سر در بغل گرفت و میان دو کتفش را بوسید و عرض کرد: ای رسول خدا، پدر و مادرم فدایت باد امروز چه رخ داده است [ که اینگونه متأثر شده‌اید]؟ آن حضرت فرمود: فرشته وحی آمد واین آیه‌ی شریفه را بر من تلاوت کرد؛ از او پرسیدم جهنم چگونه آورده می‌شود؟ جبرئیل گفت: هفتاد هزار فرشته با هفتاد هزار ذمام او را می‌کشند و جهنم سرکشی می‌کند، به‌گونه‌ای که اگر رهایش کنند همه اهل محشر را می‌سوزاند. من متوجه جهنم می‌شوم و جهنم می‌گوید: ای محمد، مرا با تو کاری نیست؛ زیرا خدا گوشت تورا بر من حرام کرده است. پس کسی در صحرای محشر نمی‌ماند مگر آنکه می‌گوید [ خداوندا نجات ده] خودم را، خودم را، و من می‌گویم امتم را، امتم را.

آری پیامبر اینچنین در محشر با ندای امتی امتی، دست از محبت نسبت به امت خود بر نمی‌دارند و برای امت‌شان طلب مغفرت می کنند

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در  صاحب نیوز

 

زهرا ابراهیمی
۲۵ مهر ۹۹ ، ۱۷:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ار

 

اربعین تجلی عشق به اهل بیت(ع)

خداوند در قرآن خطاب به رسول گرامی اسلام فرموده است: «قُل لا اَسئَلُکُم عَلَیهِ اَجراً اِلَّا المَوَدَّةَ فِی القُربَی»

بگو از شما (در برابر ابلاغ رسالتم) هیچ پاداشی جز مودت نزدیکانم (اهل بیتم) نمی‌خواهم. (شوری، 23)

اربعین تجلی عشق و محبت به اهل بیت (ع) است، زیرا هرکس با هرآنچه دارد به میدان می‌آید. عدّه‌ای پای پیاده قدم برمی‌دارند تا شوریدگی و اشتیاق خود را برای وصال به معشوق اظهار کنند و برخی نه‌تنها پای پیاده، بلکه با پای برهنه به سمت او قدم برمی‌دارند تا اینگونه ثابت کنند، حسین جان، ما دل از همه چیز بریده‌ایم، طاقت از کف داده‌ایم و برای وصال تو سر از پا نمی‌شناسیم. چنان که خداوند به حضرت موسی (ع)  برای وارد شدن به وادی مقدس طوی، امر فرمود: «اِخلَع نَعلَیک» (طه، 12)، کفشهایت را از پایت بیرون بیاور (و وارد وادی مقدس طوی شو).

ما نیز برای قدم نهادن به وادی مقدس کربلا و رسیدن به حرم مطهر شما پای برهنه حرکت می‌کنیم و نه‌تنها پای جسم را برهنه کرده‌، بلکه دل از دنیا بریده‌ایم و به سوی تو روان گشته‌ایم. اینان مسافرند و میهمان، اما عدّه‌ای عاشق‌تر از اینها در این راه، میزبانی می‌کنند و چه تماشایی است میزبانی آنانی که با همه‌ی آنچه که در بساط دارند به میدان آمده‌اند. دخترکی با پارچ آبی و لیوانی، آن دیگری با یک جعبه‌ی دستمال کاغذی و آن طرف‌تر پسرکی با یک شیشه‌ی عطری کوچک که بر لباس زائران می‌کشد تا آن‌ها را معطر کند. می‌گوید: «این عطر مادربزرگم است که خواسته است در زیارت شما شریک باشد».

اینجاست که متوجه می‌شوی که چرا وقتی حضرت یوسف(ع)را برای فروش به بازار برده‌فروش‌ها بردند، آن پیرزن با یک کلاف نخ، در صف خریداران او قرار گرفت. اینان می خواهند بگویند: حسین(ع) ما خریدار تو هستیم و با هرچه در بساط داریم به خریداری تو آمده‌‌ایم. تو هم خریدار ما باش و ما را به غلامی بپذیر و در روز حشر شفاعت نما.

آری اربعین تجلی عشق به امام حسین(ع) است. عشق عاشق به معشوق با تمام وجود و با همه‌ی توانایی. عشق و محبت امام حسین(ع) چنان در رگ‌های وجود میزبان ریشه دوانده است که فرزندان خود را نیز با آن پرورش داده‌اند و این از رفتار آن دخترک خردسال نمایان ‌می‌شود، وقتی که می‌بیند زائری خسته بر روی نیمکتی نشسته و پاهای خود را دراز کرده است، جلو می‌آید و با لهجه‌ی عربی خود می‌گوید: ماساج؟ یعنی می‌خواهی پاهایت را ماساژ بدهم. زائر ناباورانه به او می‌نگرد و با خود می‌اندیشد که مگر می‌شود دختری 5-6 ساله با این جثه و اندام ظریف بتواند پاهای مرا ماساژ بدهد. وقتی شروع به ماساژ دادن می‌کند، می‌بیند که چطور با تمام قدرت و توان خود و با تمام وجود به واسطه‌ی عشقی که در رگ‌هایش جاری است مانند یک فرد بزرگسال حرفه‌ای این کار را انجام می‌دهد، اینجاست اشک از دیدگان زائر سرازیر می‌شود و خستگی راه را فراموش می‌کند.

اینان چه زیبا مودت و دوستی خود به امام حسین(ع)  را ابراز می‌کنند. عاشقان عالم باید رسم عاشقی و دلداگی را از اینان بیاموزند که چگونه جان و مالشان را در راه معشوق فدا می‌کنند. به راستی این همه دلداگی از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ آیا جز این است که این دلدادگی را از مولایشان آموختند که خود با تمام وجود به میدان آمد و جان و مال و عزیزان خود را فدا کرد و اینگونه درس عاشقی به پیروانش داد. اکنون عاشقان او نیز راه او را در پیش گرفته‌اند و با تمام وجود و دارایی خود به میدان آمده‌اند.

اما دریغا که اکنون ما مانده‌ایم و حسرت تماشای این عاشق، اما می‌دانیم که نشانه‌ی محبت، تبعیت است. محب، تابع محبوب است. زمانی ما با رفتن به پیاده‌روی اربعین عشق و مودت خود را به مولایمان ابرازمی‌کردیم ولی اکنون با ماندن و تبعیت از دستور ولی امر مسلمین، محبت خود را اثبات کنیم و از جان خود و دیگران محافظت می‌‌نماییم.

الهه دهقانی

لینک مطلب در ندای اصفهان

زهرا ابراهیمی
۲۵ مهر ۹۹ ، ۱۷:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

د

دنیا و دو راهی انتخاب

هرکس به دنبال غنیمت به سویش می‌شتافت، از شدت جراحات بر روی رمل های تف دیده  افتاده بود. برق انگشتر عقیقش چشم یکی از آنها را  خیره کرد؛ اما به جای اینکه انگشتر را از انگشتش بیرون بیاورد از هول اینکه دیگری نبیند و طمع نکند، با شمشیر انگشت امام حسین (ع) را برید.  

دیگری از راه رسید اما  چیزی برای بردن  نمانده بود؛ جز پیراهن پاره پاره از ضربات شمشیر.   دست جلو برد تا پیراهن را در بیاورد ...

این آدم ها به وعده ی مال و رسیدن به جایگاه دنیوی در مقابل امام حسین (ع) ایستادند و با خدا و برترین انسان های عالم جنگیدند. آری، دنیا و لذت  هایش زمینه ساز چنین اتفاق عظیمی در تاریخ بشریت شد.

 دنیایی که خداوند تمام نعمت هایش  را در اختیار ما انسان‌ها قرار داده است آنجا که قران می فرماید : «اَلَم تَرَوا اَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُم ما فِی السَّمـواتِ و ما فِی الاَرضِ واَسبَغَ عَلَیکُم نِعَمَهُ ظـاهِرَةً وباطِنَةً؛ یا ندانسته اید که خدا آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است، مسخّر و رام شما کرده، و نعمت های آشکار و نهانش را بر شما فراوان و کامل ارزانی داشته، و برخی از مردم اند که همواره بدون هیچ دانشی [بلکه از روی جهل و نادانی] و بدون هیچ هدایتی و هیچ کتاب روشنی درباره خدا مجادله و ستیز می کنند. » (لقمان : ۲۰) چنین دنیایی  با آخرت پیوندی ناگسستنی دارد. در واقع دنیا  گذرگاه ورود به عالم همیشگی وابدی آخرت است از این رو زندگی کوتاه و زود گذر دنیا اهمیت بسیاری دارد؛ چرا که اعمال ما در همین دنیای زود گذر، تعیین کننده‌ی نوع زندگی ابدی ما در آخرت است. همانطور که خداوند در قرآن می فرماید: «لا تَعتَذِروا الیَومَ اِنَّما تُجزَونَ ما کُنتُم تَعمَلون؛ در قیامت، نه توبه و نه هیچ عذر دیگری پذیرفته نیست و هر کسی پاداش عمل دنیایی‌اش را می‌بیند.» (تحریم :۷ )

با این حال برخی دنیا را اصل قرار داده و معتقدند دنیا امریست تصادفی لذا تمام تلاششان درجهت لذت بردن از دنیاست.  

دنیا طلبان برای درک لذت  امور دنیایی،   خود را تسلیم هر امری می کنند،   از گناه و تضییع حق  گرفته تا از بین بردن مال و جان دیگران. این افراد با دست یافتن به دنیا و لذت‌هایش، دچار  غرور و غفلت مضاعف می شوند و توانایی درک واقعیت  را هم از دست می دهند. البته دنیاخواهان در همین جهان، نتیجه دنیایی اعمال خویش را می‌یابند، بی‌آنکه چیزی از آن کم و کاست شود. همانطور که خداوند در قرآن می فرماید: «مَن کانَ یُریدُ الحَیوةَ الدُّنیا وزینَتَها نُوَفِّ اِلَیهِم اَعمــلَهُم فیها وهُم فیها لا یُبخَسون؛ کسانی که زندگی دنیا و زیور و زینتش را بخواهند، ثمره تلاششان را به طور کامل در [همین] دنیا به آنان می دهیم و در اینجا چیزی از آنان کاسته نخواهد شد. »(هود :۱۵)  در آخرت نیز از همه چیز بی‌بهره خواهند بود و نتیجه‌ی فراموشی خدا و معاد را  با فرو افتادن  در آتش جهنم می بینند.

در مقابل این گروه، کسانی  هستند که به خدا و روز واپسین معتقدند؛ لذا آخرت را اصل قرار داده و از نعمت های دنیا برای رسیدن به کمال و سعادت در زندگی اخروی استفاده می کنند. این حرف بدین معنا نیست که آن‌ها در زندگی دنیوی از نعمت های خدادادی لذت و بهره‌ای  نمی برند؛ بلکه  آنها در عین بهره بردن از این نعمات،  آخرتشان را هم آباد می کنند. همانطور که امیرمؤمنان (ع) درباره ی دنیا چنین فرمودند: «جایگاه صدق و راستی است برای کسی که با آن به راستی رفتار کند و خانه ی برای هر که از آن چیزی بفهمد و سرای بی نیازی برای کسی که از آن توشه برگیرد و جای اندرز برای آن که از آن اندرز گیرد و مسجد دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحی الهی و تجارتخانه اولیاء حق و ... (نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱)  

 نوع نگرش ما نسبت به دنیا و مواهبش تعیین کننده ی نوع رفتار ما در دنیاست. چنانچه دنیا را اصل قرار دهیم، رفتارمان نیز منطبق بر همین نگرش خواهد بود و اگر دنیا را به چشم وسیله و ابزار بنگریم، بالتبع رفتارمان نیز منطبق بر آن خواهد بود. اما گاهی افراد دچار غفلت می شوند؛ یعنی با اینکه اعتقاد به خدا و روز واپسین دارند ولی دنیا مسحورشان می کند و دچار فراموشی می‌شوند و همانند کسانی که اعتقادی به آخرت ندارند، عمل می کنند. برای  رهایی از غفلت و دنیا طلبی، بهترین راهکار یاد خدا است.  

در کنار یاد خدا، تأمل در آخرت وموقتی بودن زندگی دنیا به صورت مداوم،   دلبستگی انسان را به دنیا کم می کند  و دل مشغولی اصلی انسان را متوجه اوامر و نواهی خداوند می نماید. همچنانکه توجه به امتیازات عالم آخرت و برتری نعمتها و قرب الهی بر لذایذ زودگذر دنیا باعث می شود هیچ تردیدی در برگزیدن زندگی آخرت بر دنیا برای انسان باقی نماند.  

زهرا باغبانان

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

زهرا ابراهیمی
۲۵ مهر ۹۹ ، ۱۷:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر