گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

ا

 

آداب سخن

سخن گفتن از نعمت هایی است که خداوند در اختیار ما انسانها قرار داده تا به وسیله ی آن مقصود خود را به دیگران انتقال دهیم.

از آنجایی که سخن گفتن دارای ارتباطی دو سویه است و بیانگر شخصیت انسان می باشد، رعایت آداب و شرایط آن در جهت ارتباط بهتر با دیگران بسیار حائز اهمیت است.

سخن گفتن می تواند سببی برای خیر و شر باشد و یا به نوعی عیب و هنر انسان را نمایان سازد؛ همان گونه که شاعر می گوید:

تا مرد سخن نگفته باشد //  عیب و هنرش نهفته باشد

آری،  عیب و هنر و حقیقت درونی انسان با سخن گفتن نمایان می شود.

در قرآن کریم و روایات و همچنین کتب اخلاقی نیز به این موضوع  پرداخته شده است.

خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدیثًا / چه کسی از خداوند راستگوتر است؟»  

و نیز امام علی(ع) در این باره می فرماید: «المرء یُوزَنُ بقولِهِ و یُقَوَّمُ بفعله فَقُلْ مَا تَرجَّحُ زِنَتُه، وَ افْعَلْ ما تَجِلُّ قیَمُتُه؛ آدمی سنجیده شود به گفتارش و قیمت شود به کردارش بنابراین، بگو آنچه را از نظر وزن افزون کند و انجام بده آنچه بها و قیمت آن گران باشد.»

در روایتی دیگر نیز چنین می خوانیم که امام صادق (ع) می فرمایند: «الکلام اظهار ما فی قلب المرء من الصّفاء و الکدر، و العلم و الجهل / گویائی و تکلّم، ظاهر می‌کند هر چه در باطن متکلّم است از صفا و کدورت و از علم و جهل.»

 با توجه به روایت چنین نتیجه گرفته می شود که از کلام هر کس حال او ظاهر می‌شود. پس اگر انسان صفای باطن داشته باشد کلام او جز ذکر الهی، نقل حدیث وهدایت مردم چیزی نخواهد بود و اگر کلامش لغو و بیهوده باشد، نشان دهنده ی این است که صاحب این سخن از کدورت قلب رنج می برد.

در کتب اخلاقی در رابطه با سخن گفتن توصیه های فراوانی به ما شده است؛ از جمله اینکه:

۱- همیشه هنگام سخن گفتن از حقیقت بگوییم و پنهان کاری نکنیم و با سخن حق خود، حقیقت را آشکار سازیم.

۲. هنگام سخن گفتن در مورد مطلبی که می خواهیم بگوییم با اطلاعات و علم کافی سخن بگوییم و به سخن خویش توجه کنیم و آثار و پیامد های خیر و شر آن را نیز در نظر بگیریم.

۳. هیچ گاه با عجله صحبت نکنیم بلکه شمرده و آرام سخن بگوییم تا شخص مقابل متوجه گفتار ما گردد.

۴. از زیاده گویی بپرهیزیم؛ سخنی که کوتاه باشد توانایی تأثیرگذاری بیشتری دارد.

۵. سخن نگوییم جز به ضرورت

۶. هنگام نقل سخن از شخصی امانت دار باشیم و تمام سخن را به طور واقعیت و کامل بگویم.

۷. در اموری که به ما مربوط نمی شود اظهار نظر نکنیم.

 ۸. از جمله عوارضی که در سخن گفتن وجود دارد مبتلا شدن به گناهان زبانی چون: دروغ، غیبت، تهمت، تمسخر، شایعه، افشای سر، هتک حرمت، عیب جویی، دشنام، تحقیر، سخنان نیش دار و اختلاف افکنی است پس هنگام سخن گفتن مراقب باشیم که اهل گناه نگردیم.

امید است با به کاربستن آنچه که به عنوان توصیه های اخلاقی در کتب اخلاقی بیان شده است، همه ی ما بتوانیم  زمینه ی بهتری برای انتقال مقصود خود به دیگران فراهم نماییم و با رعایت آداب و شرایط سخن گفتن به گفتار خود رنگ عبادت نیز ببخشیم.

خدیجه محمدجانی

لینک مطلب درخبرگزاری حوزه

 

زهرا ابراهیمی
۱۷ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

س

 

سرطان روح

یکی از مخاطبان  خبرگزاری حوزه  در خصوص اهمیت نماز و اطعام قشر ضعیف جامعه آورده است :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

أرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ وَلَا یَحُضُّ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ  الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ (سوره مبارکه ماعون ۱-۷)

مکذبان دین را دیده ای؟ منظور از مکذب دین کیست؟ کسی که نماز نمی خواند؟ کسی که خدا را قبول ندارد؟.... خیر، مکذب دین را به وسیله ی اعمالش باید شناخت، چراکه دسترسی به اعماق روح و نیت انسان ها برای افراد عادی به راحتی ممکن نیست؛ اما اعمال آدمی محک خوبی برای شناخت است.

او کسی است که یتیم را از پیش خود می راند. برای تهیه ی طعام مسکین تلاش نمی کند که هیچ؛ دیگران را هم از این کار منع می کند.

وای بر او با این نمازش. همان نماز اول وقتش. همان نمازی که در صف اول جماعت می خواند؛ چراکه او در نمازش سهل انگار است و در واقع ریا می کند؛ یعنی نمازش هم نماز حقیقی نیست.

نمازی که او را متخلق به اخلاق الهی نکند ارزش ندارد. او بیمار است و در تدارک درمان هم نیست. حتی شاید از بیماریش اطلاع هم نداشته باشد. او در جهل مرکب گرفتار است. اما آیا می خواهی مرضش را ریشه یابی کنیم تا هم علتش را بدانیم و هم درمانش را؟

بیماریش از ابتدا بدین شدت نبود؛ اما درمانش نکرد و مانند سرطان رشد نمود و اکنون تمام وجودش را گرفته است. حالا دیگر درمانش بسان معجزه است که از دست هر کسی ساخته نیست.

ابتدا با منع ماعون شروع شد؟

یعنی امتناع از ناچیزترین خوبی در حق دیگران؛ ماعون را اهل لغت باران، آب، نیکی، زکات، فرمانبرداری، آنچه از اسباب و اثاث خانه که می شود آنرا بعاریت داد مانند تیشه و دیگ و قابلمه و جز آن، تعداد محدودی از کاغذ که معمولا پانصد برگ باشد؛ گفته اند. او حتی چنین خیر کوچکی را از هم نوع خود دریغ می کرد. این بیماری رفته رفته در او رشد کرد تا به این مرحله رسید. حالا او با وجود دارا بودن همه ی نشانه های ظاهری دین، مکذب دین است. سرطانش تا آنجا رشد کرده که مستحق ویل خداوند رحیم است. چرا که دین یک مجموعه ی به هم پیوسته است. نمازش از اطعام مسکین و رسیدگی به محرومین جدا نیست.

این مضامین یک سوره ی کوچک از جانب پروردگار می باشد که برای رستگاری دنیا و آخرتمان فرستاده است.

آری  بیماری در روح هم،   مانند جسم رفته رفته پیش می رود وباید از همان ابتدا جلوی پیشرفت آن را گرفت والا تبدیل به سرطان شده دل را می میراند.

ای کاش همه ی ما معتقدان به دین اسلام به آیاتی که می خوانیم عمل می کردیم واز ابتدا،   از کوچکترین خوبی که از دستمان بر می آید که با توجه به مضامین این سوره به طور حتم به نفع خودمان هم هست، در حق یکدیگر کوتاهی نمی کردیم.

اما هنوز هم دیر نشده؛ آفریدگار مهربان ما، راه درمان بیماری های روح را توسط پیامرسان امینش برایمان فرستاده است.

باید از خیر کوچک شروع کرد. اکنون که روح، ظرفیت بخشش های عظیم را ندارد از خیرهای کوچک نسبت به دیگران شروع کنیم. حتی یک لبخند، یک سلام با محبت... بعد به لطف خدا و به مرور زمان سعه ی وجودی می یابیم و آنگاه می توانیم دوز داروی گذشت را برای خویش بالاتر ببریم؛ شاید حتی به مرحله ای برسیم که جانمان را چون شهدا در راه محبوب خالصانه و مشتاقانه نثار نماییم. ان شاءالله

برگرفته از تفسیر نور و کتاب تدبر در قرآن کریم

 

آزاده ابراهیمی فخاری

لینک مطلب درخبرگزاری حوزه

زهرا ابراهیمی
۱۹ تیر ۹۹ ، ۱۶:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ق

 

 قلم اینگونه است

قلم می تواند عمق فاجعه را به تصویر کشد و واژه ها می توانند عمق درد را نشان دهند، اگر صاحب قلم اصراری بر نگفتن نداشته باشد.

قلم می تواند زهری شود و بر جگر مخاطب نشیند و یا پادزهری گردد و او را دوا نماید.

قلم ها به قلب ها منتسبند، نوشته های برآمده از قلبهای رئوف، رافت و مهربانی را به ارمغان می آورند و قسی القلب ها، جز قساوت توان نگارش ندارند.

قلم می تواند طبیب حاذقی باشد و بر بالین اندیشه ات نشیند وتعصبت را درمان نماید.

قلم ها توان آن را دارند که دشمن شناس گردند و حتی به جنگ با دشمن روند و تا آخرین نفس بجنگند.

قلم نیز می تواند تسلیم گردد و انظلام را در قالب سازش به خورد مردم دهد، یا کمربه خدمت صاحب منصبان بندد و در مدح آنان از هیچ تملقی فرو گذار ننماید و آبدارترین چاپلوسی ها را در طبق اخلاص پیشکش نماید.

صاحب قلمان می توانند خوش خدمتی خود را با تعظیم و تکریم قلمشان نشان دهند.

قلم می تواند بی قید و بند باشد و متناسب با مقتضیات، چرخش عقیده را تجربه کند، اما قلم نیز می تواند یک دنده باشد و لجباز و از اصولش، عدول ننماید.

قلمی که عقل، او را تمکین نماید هرگز با سکوت و به آسانی از کنار وقایع رد نمی شود.

قلم ها خالق اشک ها و لبخندها می شوند. گاه بیان حقیقت با قلمی شیوا آرامش را به ارمغان می آورد و گاه قلم می تواند کاری کند که خنده روی صورت خواننده اش یخ بزند.

اندیشه ی صاحب قلمان در کنار قلم زدن، جاافتاده تر می شود.

قلم ها، آدم ها را معرفی می کنند و بسته به احترامی که با واژه ها به هرکسی می گذارند می توان فهمید که چه کاره اند.

قلم به دستان می توانند خوش انصاف باشند و یا حتی از آدم خلع سلاح شده هم دست برندارند.

قلم، مراتب ارادت صاحبش را به هر چیز و هرکس نشان می دهد.

 برخی قلم ها  بوی اخاذی می دهند و برخی دیگر ابرازی برای تثبیت تعبدند.

شاید خیلی ها، خیلی از حرف ها را بلدند، اما دانستن یک امر است و جرات بیان کردن امری بالاتر و اهل قلم همان ها هستند که جرات بازگو کردن دانسته هایشان را دارند.

اگرچه قلم‌ها ردپایی از بضاعت علمی نویسنده را نشان می‌دهند، اما هرچقدر واژه ها ساده تر نگاشته شود فهم آن ها سهل تر خواهد بود.

آدم ها گاهی دچار خود اغفالی می شوند و اهل قلم قادر خواهند بود به آهستگی و با متانت هرچه تمام،   دردها را به گوش صاحب دردان نجوا کنند و آنها را از غفلت بیرون آورند.

 برخی از قلم ها در کامشان زبان چرب دارند و در ذهنشان جز به غارت و تاراج نمی اندیشند.

 برخی از قلم ها، ذرع نکرده، پاره می‌کنند

و برخی ندیده، قضاوت

 برخی دیگر نیز با اندک تاثیری استحاله می شوند.

قلم ها می توانند در معماری سرنوشت ها سهیم باشند.

 قلم ها ترجمان ذهن ها هستند و ذهن ها متأثر از فهم انسان از آنچه پیرامونش رقم می خورد، پس صراحت نشأت گرفته از صداقت شرطیست مهم برای آن ها که اهل نگارشند.

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب درخبرگزاری حوزه

 

زهرا ابراهیمی
۱۹ تیر ۹۹ ، ۱۶:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ح

 

حقوق بشر اسلامی

خبرگزاری شبستان _اصفهان:«زهرا ابراهیمی»، عضو گروه نویسندگی صریر به مناسبت روز «حقوق بشر آمریکایی» در یادداشتی مبانی و شاخص های حقوق بشر از منظر اسلام را عنوان کرد و نوشت: حقوق بشر اسلامی صرفا دارای ضمانت اجرایی بیرونی نیست، بلکه از ضمانتی درونی نیز برخوردار است.

یکی از اموری که می توان به عنوان اصل کلیدی در رابطه با حقوق بشردر نگاه اسلام از آن یاد کرد،  این است که مبنای حقوق بشر در نگاه اسلام با مبانی سایر مکاتب متفاوت است.آنچه در مکاتبی غیر از اسلام به عنوان حقوق بشر مطرح می شود ناظر به زندگی انسان در این دنیا و آثار و لوازم آن می باشد؛ اما حقوق بشر در نگاه دین اسلام به چیزی فراتر از زندگی دنیوی می اندیشد.

تنها گزاره ی قابل تاکید در حقوق بشر غیردینی، کسب امنیت، رفاه و لذت بیشتر در زندگی دنیویست؛  این در حالیست که حقوق بشر اسلامی مبنایی انسان شناختی دارد و متناسب با تعریف دقیق و کاملی که از انسان ارائه می کند برای او حقوق و وظایفی را معین و مشخص می نماید.

انسان در نگاه دین، هدفمند است و رسیدن به کمال،  هدف غایی او معرفی شده است،  بنابراین حقوق بشر در اسلام بر اساس شناخت نقص و کمال و سعادت و شقاوت دنیوی و اخروی انسان تنظیم شده است.

قطعا تعریف حقوق با این نگرش که حقیقت وجودی انسان به مرگ ختم شود و به اتمام برسد،  با زمانی که زندگی دنیا را مقدمه‌ای برای زندگی ابدی انسان بدانیم، متفاوت خواهد بود.

یکی دیگر از ویژگی های مهم در حقوق بشر دینی این است که حقوق به شکلی تنظیم می شود که با هدف کلی و اصلی سیستم و نظام حکیمانه ی جهان در تضاد نباشد.یعنی نوع نگاه انسان شناسی و هستی شناسی در وضع قوانین موثر است و ممکن است قانونی به ظاهر به ضرر فرد باشد اما از نگاه بالادست این حق و قانون متناسب و همانگ با کل سیستم است.

از دیگر ویژگی هایی که می توان به عنوان حقوق بشر اسلامی از آن نام برد،  اولویت بندی صحیح در رابطه با نیازهاست.انسان دارای نیازهای متعددی است که گاهی رفع همه ی این نیازها با همدیگرمنجربه تضاد و تزاحم می شود لذا حقوق بشر اسلامی به گونه ای تنظیم می شود که با گزینش صحیح این نیازها،  اولویتها را مقدم  بدارد.

نکته ی مهم دیگری که در رابطه با حقوق بشر اسلام در مقایسه با سایر مکاتب می توان به آن اشاره کرد این است که در نگاه سایر مکاتب، انسان موجودی مستقل است و نیاز او به خداوند به عنوان منشاء هستی نادیده گرفته می شود بنابراین آنچه برای این نوع انسان معنا و اولویت دارد حق و حقوق است و تکلیف در درجه ی بعدی معنا می یابد،  اما در دیدگاه دین، انسان موجودی نیازمند است و فقراو ذاتیست و مکلف بودن او در برابر خداوندی که غنی مطلق است، مقدم بر حق اوست. امام سجاد(علیه السلام) می فرمایند: اَنَّ لِلَّهِ عَلَیْکَ حُقُوقاً مُحِیطَةً بِکَ؛ خداوند بر تو حقوقى دارد و آن حقوق تو را احاطه کرده است».در مکاتب بشری حق جو بودن انسان اولویت دارد و تاکید بر حق بیش از تاکید بر تکلیف است،  اما در مکتب اسلام بر تکلیف گرایی تاکید بیشتری می شود هرچند خداوند از لطف و کرم خویش حقوقی را برای انسان تعیین نموده است.در رساله ی امام سجاد علیه السلام می خوانیم: «وَ هُوَ اَصْلُ الْحُقُوقِ وَ مِنْهُ تَتَفَرَّعُ سَائِرُ الْحُقُوقِ؛ اصل و اساس همة حقوق حق خداست و سایر حقوق، متفرع بر این حق‌اند.»

وقتی رویکرد انسان رویکرد توحیدی باشد همه ی انسان ها را فارغ از رنگ و نژاد و جنسیت دارای روح واحدی می بیند و نژادپرستی برای او معنا ندارد.این نوع رویکرد خط بطلانی بر هرگونه تبعیض می کشد و همه ی انسان ها را در هر گوشه ی این زمین خاکی که باشند نه ملت،  که امتی واحد می داند.

از دیگر مبانی مهم در حقوق بشر اسلامی مبنای کرامتی است که برای انسان تعبیه شده است.انسان دارای کرامت تکوینی و تشریعی است خداوند در قرآن می فرماید: وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ ...و همین امر منجر می شود تا حقوق بشر متناسب با حفظ کرامت انسان  مد نظر گرفته شود.

ما معتقدیم زمانی می توان حقوقی را برای بشر تنظیم نمود که بشر را به خوبی شناخت. انسان شناسی دینی بر پایه ی مباحثی از جمله توحید ، نبوت و معاد بنا شده است و به همین دلیل تنظیم حقوق بشر با توجه به تک تک این گزاره ها انجام می پذیرد.

نکته ی آخر اینکه حقوق بشری که در دین اسلام مطرح می شود صرفا دارای ضمانت اجرایی بیرونی نیست، بلکه علاوه بر ضمانت اجرایی بیرونی،  یعنی همان قوانین دینی، از ضمانتی درونی نیز برخوردار است و انسان را ملزم می کند تا از نیروی نگهدارنده و بازدارنده ی درونی بهره ببرد و با لبیک گفتن به ندای درون خود، به احترام گذاشتن به حقوق دیگران اقدام نماید.

 زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری شبستان

زهرا ابراهیمی
۱۹ تیر ۹۹ ، ۱۶:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ا

 

امام صادق (ع)، الگوی مدیریت بحران

زندگی امام صادق (علیه السلام) توام با تغییر سلسله حکومتی و همچنین توام با آشوب و نزاع بر سر قدرت بود. هر از گاهی قیام به خونخواهی سید الشهدا (علیه السلام ) و مقاصد معنوی از این دست درگوشه و کنار ممکلت اسلامی به وقوع می پیوست.

این دوره همراه است با آشفتگی حکومت و بالتبع آشفتگی ممالک وصد البته اضطراب و دلهره در مسلمین. از طرف دیگرعصری است که در میان آشفتگیها مکاتب نو شکل می گیرد ، عقاید تازه منعقد می شود ، علوم جدید معرفی می گردد و مسلمانان دنیای تازه ای را پیش روی خود می بینند،  میتوان گفت که به نوعی زمینه ی تهاجم فرهنگی برای غیر مسلمانان مهیا میشود، این دنیا تازه بوی عطر پیغمبر (صلی الله علیه و اله ) را از یاد برده و عدل علی (علیه السلام ) را به دست فراموشی سپرده است . زمانی اینچنین سپری می شود ، جنگها به ثمر می نشیند و حکومت جور اموی سقوط می کند . منادیان الرضا من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) به لطف نام آل محمد (صلی الله علیه و آله ) و ستم امویان به سر منزل مقصود راه یافته و بر کرسی خلافت تکیه  می زنند و تکیه زدن بر مسند قدرت همان و ظلم به آل محمد (صلی الله علیه و آله ) همان . بنی العباس پایه های حکومت خود را محکم کردند ، آن چنان که قیامهای متعدد تزلزلی بر کارشان وارد نساخت . منصور که بعد از برادرش به تخت خلافت نشسته و دومین خلیفه به شمار می آمد سخت در کار صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) در مانده بود،  نه قدرت کشتن وی را داشت و نه تحمل حقیقت وجودش را ، به نا چار و نیز برای مقابله،  به دسیسه ای روی آورد و از راه مکتب سازی قدم به جلو نهاد و از  مکاتب جدید و البته انحرافی استقبال کرد.

در این موقعیت حساس حضرت فوت وقت را جایز نشمرده و یک تنه به مقابله بر میخیزد . انسانهای زبده را شناسایی کرده و دل و عقلشان را به مدد میگیرد ، تعلیمشان می دهد و و در تربیت اسلامی آنها همت میگمارد، به طوری که شمار بسیاری از دانشمندان برجسته و پیشوایان مذاهب اهل سنت نیز از آن حضرت حدیث نقل کرده و از بهره‌ وران دانش آن حضرت محسوب می‌ شدند. حتی در علومی که به طور مستقیم وجهه ی اسلامی ندارند مانند شیمی و طب،  شاگرد میپروراند تا عاملی باشد برای جذب حد اکثری حتی از میان غیر مسلمانان،  سپس آنها را به نقاط دور و نزدیک گسیل میدارد تا او را بشناسانند و معارف حقه‌اش را تعلیم دهند . در واقع امام (علیه السلام ) به همراه شاگردانی که هر یک مقام علمی شان حتی از زبان دشمنان ولایت قابل اغماض نیست، صبورانه به مقابله برخاستند.

هر چند منصور که تاب نوری درخشنده در دنیای ظلمانی خود را نداشت سر انجام با قطراتی زهرآلود شمع وجود امام را خاموش کرد، ولی پرتو انوار قدسیه آن بزرگوار همچنان روشنایی بخش دیده حقجویان و حق باوران و حجتی برای پیروانش در استفاده بهینه از شرایط و مقتضیات زمان می باشد.

 

آزاده ابراهیمی فخاری

 لینک مطلب درخبرگزاری حوزه

زهرا ابراهیمی
۱۹ تیر ۹۹ ، ۱۶:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر