گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر



ر


دوباره می خواهیم بریم روضه

روایت ما پایانی خوش برای مادر داشت، ولی سوالها کماکان به قوت خود باقی اند. درخواست های کوچک و درخواست های بزرگ. کوچک، به اندازه سوالهایِ دخترکِ روایتِ ما. بزرگ به اندازه درخواستِ زنده شدن پرندگان، توسط حضرت ابراهیم علیه السلام...

ندای اصفهان- زهره نوروزی اصفهانی

-: «دوباره می خوایم بریم روضه؟ اصلا چرا خدا شهادتُ آفرید؟ چرا امام حسین شهید شد؟»

مادر، بشقاب میوه را پیش کشید و مشغول پوست گرفتن سیب ها شد. در ذهن خود، پاسخِ سوال ها را کلمه به کلمه و جمله به جمله وجب میکرد، تا به قاعده سن دخترک شود. دخترک بدون واهمه سوالهایش را پرسیده بود و بدون اینکه ترسی از شکسته شدن جایگاهش در نظر مادر داشته باشد منتظر پاسخ، بالای سر بشقاب میوه ایستاده بود.

در روزگاری که روایت ما در حال شکل گرفتن است؛ اینگونه پرسش ها از کوچک و بزرگ شنیده می شود. افرادی با اخم و تَخم، با زدن برچسب، کلاً صورت مساله پاک می کنند و باعث می شوند که دیوِ بزرگِ تردید در دلها خانه کند. اما مادر روایت ما، نوک چاقو را به تکه ای از سیب ها زد و به سمت دخترک گرفت و سوال دخترک را با سوال پاسخ داد: «تو قبول داری که همه آدما بالاخره یه روز می میرند؟»

دخترک تکه های جویده شده سیب را قورت داد و گفت: «آره،همه یه روز می میریم.»

مادر یک قاچ دیگر از سیب را به دختر تعارف کرد

-: «اما خدا دوست داره یه عده ای رو برای همیشه زنده نگه داره»!

علامت تعجب روی چهره دخترک رویید. با لپ های ورم کرده پرسید: «یعنی خدا میخواد بعضیا اصلا نمیرن!؟ چجوری؟!»

مادر با لبخندی که کمی عتاب چاشنی اش شده بود گفت: «مگه نگفتم با دهن پُر حرف نزن!!». بعد دست دخترک را گرفت. دخترک روی مبل کنار مادر کشیده شد و نشست.

مادر دستهاش را دور کمر دخترک حلقه کرد و به حرف هاش ادامه داد:

«ببین دخترم، خدا هر کسی رو که بخواد تا ابد زنده نگه داره، شهید میکنه. خودش هم گفته؛ فکر نکنید شهدا میمیرن. شهدا همیشه زنده هستن و پیشِ من از همه نعمتهای من استفاده میکنن. ببین دخترم، هزار و خورده ای سال، هزار یه عدد چهار رقمیه. هزار و خورده ای سال از شهادت امام حسین می گذره، ولی مردم هنوز یادشون نرفته که آدمی مثل امام حسین توی این دنیا زندگی میکردن. تازه هر روز به تعداد دوستدارایِ امام حسین اضافه میشه. همه به زیارت امام میرن. روضه میگیرن و از فداکاریایی که ایشون کردن یاد میکنن. چون امام حسین هنوز زنده هستن. خدا خواسته که با شهادت، امام حسینُ زنده نگه داره».

دخترک آخرین برش سیب را از توی بشقاب برداشت و گفت: «من میرم لباس مشکیمو بپوشم بریم روضه. مامان! چرا توی روضه چراغا رو خاموش میکنن؟»

مادر همانطور که منحنیِ لبخند بر لبهاش نقش بسته بود؛ بشقاب خالی میوه را از روی میز برداشت و به سمت آشپزخانه رفت. کمی به تُن صداش قوت بخشید تا دخترک جواب سوالش را بشنود.

-: «چون هیچ چیزی زوری نیست».

دختر، سرش را از داخل یقه پیراهن مشکی اش بیرون آورده و جلوی آشپزخانه ایستاده بود.

 «چی زوری نیست مامان؟»

مادر شیر ظرف شویی را بست و روی کمرش چرخید. نگاهی کوتاه به دخترش انداخت و گفت: «گریه، گریه برای امام حسین زوری نیست. توی روضه، چراغا رو خاموش میکنن تا اگه کسی گریه اش نگرفت خجالت نکشه».

دخترک وارد آشپزخانه شد. پشت به مادرش کرد و از او خواست تا دکمه پیراهن سیاهش را ببندد.

-: «چه جالب، از کجا یاد گرفتن این کارو؟»

مادر دکمه پیراهنِ سیاهِ دخترش را بست. دستهاش را روی بازوهای او گذاشت. دختر به طرف مادر چرخیده شد و نگاهِ هر دو به هم گره خورد.

-: «از خود امام حسین یاد گرفتن. آخرین شبی که امام با یارانشون زیر یک خیمه جمع شده بودن؛ یعنی شب عاشورا. امام به همه اعلام کرد که فردا روز شهادته. فردا همه کشته میشن. بعد چراغای خیمه رو خاموش کردن. پشت به یارانشون نشستن و گفتن: هیچ اجباری نیست که همراه من باشین، هرکس میخواد بدون نگرانی میتونه بره».

-: «کسی هم بود که پاشه بره؟»

-: «بله، خیلیا رفتن. ما هم می تونیم روضه نریم، از امام حسین یاد نکنیم. برای شهادتش هم گریه نکنیم. زور که نیست».

-: «ولی مامان! بعدش پشیمون میشیما!»

-«پس بجنب تا دیر نشده!».

روایت ما پایانی خوش برای مادر داشت، ولی سوالها کماکان به قوت خود باقی اند. درخواست های کوچک و درخواست های بزرگ. کوچک، به اندازه سوالهایِ دخترکِ روایتِ ما. بزرگ به اندازه درخواستِ زنده شدن پرندگان، توسط حضرت ابراهیم علیه السلام. اما همیشه پاسخگو لازم است. پاسخگویی مهربان، تا اطمینان را وارد قلبها کند. تا از نسل ابراهیم علیه السلام، اسماعیل و حسین و زینبی متولد شوند تا در مرحله تسلیم قرار بگیرند و راضی به رضای خدا باشند. تا زیبایی زندگی را تنها در رضایت او ببینند.


زهره نوروزی


لینک دوباره می خواهیم بریم روضه

زهرا ابراهیمی
۱۸ دی ۹۷ ، ۱۷:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تغییر


شکستن تابوی تغییر، راه برون‌رفت از معضل بی‌اخلاقی


اگرچه ریشه‌های متعددی برای بی‌اخلاقی در جامعه ذکر می‌شود، اما در عین‌ حال نمی‌توان از بحث مهم و ریشه‌ای «تغییر» غفلت کرد.


خبرگزاری فارس اصفهان- یادداشت مهمان*؛ امروزه کم‌رنگ شدن اخلاق در جامعه و عوارض بی‌اخلاقی به‌ نوعی حجت را بر ما تمام می‌کند تا در مسیر جستجوی راه‌های برون‌رفت منطقی و عقلی همت گماریم؛ اگر چه ریشه‌های متعددی برای بی‌اخلاقی در جامعه ذکر می‌شود، اما در عین‌ حال نمی‌توان از بحث مهم و ریشه‌ای «تغییر» غفلت کرد.

یکی از دلایلی که توانسته تاثیر مستقیمی بر کم‌رنگ شدن اخلاق داشته باشد پشت کردن به مقوله تغییر و تحول است.گویا تابوی تغییر در جامعه، هم افراد را نسبت به این مسأله هراسان کرده و هم ساختارهای اجتماعی را درگیر عدم تحول کرده است.

تغییر زمانی اتفاق می‌افتد که انسان نسبت به شرایط موجود فردی و اجتماعی رضایت کامل نداشته باشد. وقتی شخصی تصمیم می‌گیرد رفتارهای بد خود را اصلاح کند یعنی نسبت به رفتارهای زشت خود ناراضی بوده و همین عدم رضایت، او را به سمت تغییر برای اصلاح پیش می‌برد و این یعنی پذیرش خطا. بنابراین در تغییر انتقال از آنچه هست به آنچه باید باشد صورت می‌پذیرد.

 

اما گاهی شاهد هستیم که شخص می‌داند رفتارش نادرست است و یا رذیله‌ای اخلاقی در وجودش نهادینه‌شده و به زشتی آن نیز ایمان دارد ولی حاضر نیست آن را کنار بگذارد چراکه از تغییر می‌هراسد.

آنچه در جامعه ما جاافتاده است این است که تغییر یک‌رویه، یعنی عقب‌نشینی و عقب‌نشینی کردن برای ما مساوی است با حذف برخی از داشته‌ها و موقعیت‌ها همین امر باعث می‌شود که حاضر به تغییر نباشیم چراکه با تغییر مجبوریم خیلی از چیزها را از دست بدهیم.

این بحث نه‌ تنها در بُعد فردی که در سیاست‌های اجتماعی نیز صادق است. در واقع عدم‌تغییر برخی از سیاست‌ها در زمینه‌های مختلف مدیریتی و...به همین ترس از تغییر برمی‌گردد چراکه تغییر سیاست‌ها، فروپاشی موقعیت‌ها را در پی خواهد داشت.

اما اگر با نگاهی منصفانه‌تر به این موضوع بنگریم می‌بینیم که پرداخت هزینه و پیامدهای تغییر بسیار ناچیزتر از هزینه‌های مادی و معنوی عدم‌تغییر است.

اگر یک سیاستمدار به تغییر نیاندیشد، یک معلم نیز در جستجوی راهی برای تغییر روش‌های نادرست تعلیمی خود نباشد، یک همسر نیز درصدد ترک بی‌اخلاقی در منزل نبوده و دانش‌آموز هم‌تغییر روش‌ها را نیاموزد جامعه هر روز بی‌اخلاق‌تر از روز قبل خواهد شد.

البته فراموش نشود که منظور ما از تغییر گام نهادن در جهت بهبودی و اصلاح است آن‌هم همسو با معارف دینی و الهی، بنابراین اگر تغییر فاکتورهای دینی لازم برای طی مسیر را رعایت نکند تغییر نیست بلکه نوعی تسلیم نفس شدن است.

 

از جمله اموری که توانسته تغییر را عقب بیاندازد و فرد و جامعه را نسبت به آن کمی بی‌تفاوت کند فرار از درون‌گرایی و درون محوری و تکیه کردن به برون‌محوری است.

اگر چه در آموزه‌های اسلام ظاهر و باطن هر دو دارای ارزش است و توجه به هر دو  به دلیل وجود تأثیر و تاثیر متقابل در آن‌ها مورد سفارش قرار گرفته است اما امروزه مردم ما صرفاً به بازتاب‌های بیرونی توجه کرده و به درون کمتر می‌اندیشند.

توجه اسلام به ساحت عقل و آگاهی، ساحت انگیزه و گرایش و ساحت عمل و رفتار بالسویه است و برای همه این امور ارزش قائل است اما امروزه توجه ما فقط به ساحت رفتار آن‌هم از جنس مردم‌پسند است.

تغییر به ما کمک می‌کند که هم از حیث شناخت و بینش، روح خود را متحول کنیم و هم از حیث گرایش‌ها و احساسات به خودکنترلی برسیم و هم در ساحت عمل و رفتار دچار خطا نشویم.

امروزه مردم ما به‌گونه‌ای در دام برونگرایی افتاده‌اند که فقط پذیرش عمومی و خوب جلوه کردن در بین دیگران برایشان مهم است حال اگر دیگران بی‌نمازی را بپسندند آن‌ها اگر چه سال‌ها در خلوت هم نماز می‌خوانند اما در جلوت نماز را کنار می‌گذارند و یا اگر چه قلباً خود را متعهد به برخی امور دینی می‌دانند اما چون فکر می‌کنند تقید به آموزه‌های دینی حیثیت اجتماعی آن‌ها را زیر سؤال می‌برد خیلی راحت از انجام امور معنوی سرباز می‌زنند.

ارتباط تغییر و تحول در وجود، با بحث درون‌گرایی و برونگرایی همین است که اگر ما بپذیریم تغییر تنها راه نجات ما از بی‌اخلاقی است، کم‌کم از توجه افراطی به بیرون صرف‌نظر کرده و کمی درون محور می‌شویم.

تغییر برای اصلاح، در جامعه ما تابو است و بر ماست که به شکستن این تابو اقدام نماییم وقتی تابو تغییر بشکند عمل و رفتارهای خوب اجتماعی به‌ راحتی از انسان سر می‌زند چراکه فرد خود را در نگاه متعجبانه اجتماع محصور نمی‌بیند.

اگر چه رفتارهای فردی و اجتماعی دائما در حال تغییر است اما برخی از تغییرات، اتفاقی و برخی دیگر برنامه‌ریزی‌شده است. آنچه ما از آن فرار می‌کنیم و به‌ شدت از آن هراس داریم تغییرات همراه با برنامه است نه تغییرات اتفاقی.

 

از جمله آیتم‌های مهم در تغییرات آگاهانه، مدبرانه بودن آن است یعنی تغییری که در پسِ آن تدبیر نهفته است. یادگیری مستمر و مداوم از دیگر نشانه‌های این نوع تغییر است.

حال اگر بخواهیم به راه‌های برون‌رفت از این معضل نگاهی اجمالی داشته باشیم باید بگوییم که اولین گام برای شکستن تابو تغییر، ایجاد انگیزش تغییر است، از خانه و مدرسه گرفته تا بازار و رسانه همه و همه باید در ایجاد انگیزش تغییر کمک نمایند تا جامعه برای تحولات اصلاحی آمادگی پیدا کند. وقتی ضرورت تغییر، تبیین شود اعضای جامعه نیز از حیث روان‌شناختی برای این موضوع آمادگی پیدا خواهند کرد.

متأسفانه امروزه ما مُدام خطا می‌کنیم و آب از آب تکان نمی‌خورد. گویا ما مردم منجمدی هستیم که یخ  تنمان به هیچ طریقی آب نمی‌شود، اما اگر انگیزه ایجاد شود می‌توان شاهد تغییر هم بود. فضای مجازی پتانسیل خوبی در ایجاد انگیزه دارد.

راه برون‌رفت دوم، تعیین و تبیین نتیجه  کار و تصویرسازی از انتهای مسیر است. در واقع وقتی چشم‌انداز نهایی تغییر به‌ خوبی توصیف شود گام‌های محکم‌تری در این مسیر برداشته خواهد شد.

و شاید بتوان گفت آخرین گام عملی برای تغییر،دریافت حمایت است. حال این حمایت ممکن است از جانب یک معلم باشد برای دانش آموزش و یا از جانب یک مادر برای فرزندش و یا حتی حمایت یک کارفرما از کارگرش و یا یک دولت از مردمش.حمایت‌ها در جهت ایجاد اصلاح و آموزش مهارت‌های جدید می‌تواند ما را به تغییر موردنظر برساند.


*زهرا ابراهیمی، کارشناس اخلاق و مشاوره مرکز ملی پاسخگویی به سوالات



لینک مطلب در خبرگزاری فارس


زهرا ابراهیمی
۱۶ دی ۹۷ ، ۱۷:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ترک





ابراهیمی با انتقاد از دوره های مثبت اندیشی غربی:


ترک بندگی؛ حاصل کلاس های دروغین مثبت اندیشی/فرد و اجتماع هر دو اصالت دارند

کارشناس مذهبی با اشاره به تفکرات افراطی دوره های مثبت اندیشی گفت: نتیجه چنین تفکراتی رفتن به سمت جای گزینی برای خدا و گرایش به عرفان های کاذب است.  

«زهرا ابراهیمی» در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در اصفهان، با اشاره به برگزاری کلاس ها و جلسات مختلف در فضای مجازی و حقیقی با محوریت «من و منیت» گفت: مثبت اندیشی از جمله  اموری است که گاهی تبلیغ برای آن در حدی پیش می رود که گویا نقش و اثر گذاری این امر در زندگی انسان، پررنگ تر از نقش و اثر گذاری خداوند در زندگیست و اگر کمی به مفاهیم ارائه شده در این کلاس ها  دقت کنیم، به خوبی درمی یابیم که آنچه در این مفاهیم محوریت دارد «من و منیت» است و گفته می شود  «من از طریق افکار خوب، انرژی مثبت تمام کائنات را به سمت خودم جذب می کنم و انرژی مثبت در هستی، منشا همه تحولات است و من با جذب انرژی مثبت می توانم متحول شوم.»

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی تاکید کرد: تقلید از سبک زندگی غربی، موجب تغییر سبک زندگی اسلامی می شود و در آموزه های اسلام فرد و اجتماع هر دو اصالت دارند و هر دو نیز دارای تاثیر و تاثر متقابل هستند، اما آنچه در تبلیغ مثبت اندیشی عاید انسان می شود تنها اصالت فرد است و نادیده گرفتن اجتماع، در واقع تبلیغ نوعی تفکر مکتب اپیکوری که تنها به لذت و کاهش رنج می اندیشد و دیگر هیچ.

وی ادامه داد: اگر با دقت بیاندیشیم عصاره این جملات چیزی جز تسلیم نفس شدن و تایید خودخواهی نیست در حالیکه نتیجه مثبت اندیشی و تفکر مثبت در اسلام، تربیت انسانی خوش فکر، خوش بین، مهربان و دارای حسن ظن است که خوشبینی او با ساده لوحی فرسنگ‌ها فاصله دارد.

کارشناس مذهبی اظهار داشت: انسان مثبت‌ نگر در نگاه دین، خودخواه نیست و همه چیز را تنها برای خود نمی خواهد بلکه در تفکر او دیگران نیز سهم بسزایی دارند، در حالی که نتیجه حضور در برخی از کلاس هایی که به تقویت مثبت اندیشی می پردازند چیزی جز لذت گرایی، نادیده گرفتن دیگران و خود محوری نیست، بی خیالی مطلق و عدم مسئولیت پذیری از دیگر عوارض این نوع تفکر است.

ابراهیمی با اشاره به اینکه در این نوع آموزه ها انسان، هستی و کائنات و حتی خداوند تعریف جدیدی پیدا می کند که همین تعریف منجر به تغییر سبک زندگی می شود تصریح کرد: در آموزه های اسلام، انسان تسلیم خداوند می شود، حتی آنگاه که دعا می کند و چیزی را از خداوند طلب می کند نتیجه را به خداوند می سپارد و از او می خواهد که هرآنچه خیر است برایش رقم بخورد، برای انسان مومن اثر خداوند در زندگی و تاثیر خواست او رکن اصلی دعاست در حالی که مثبت اندیشی مطلق، کار را به جایی می رساند که می گوید تو وقتی بخواهی خدا هم می خواهد، چون قدرت ذهن تو توان اعجاز دارد و خدای درون تو همان ذهن توست.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی با بیان اینکه آموزه های معنوی در دین اسلام بر پایه خداوند بنا گذاشته شده خاطر نشان کرد:  نتیجه این دیدگاه معنویت الهی و خداگرایانه است اما در مثبت اندیشی هرچند دعوت به معنویت وجود دارد ولی پایه معنویت در آن انسان است نه خدا، در واقع تبلیغ نوعی معنویت انسان گرایانه و معنویت ابزاری که در کوتاه مدت لذت را برای انسان به ارمغان می آورد و در دراز مدت نتیجه ای جز ترک بندگی نخواهد داشت.

وی یادآور شد:  در برخی از آموزه های افراطی مثبت اندیشی، جای خدا و انسان عوض می شود و خواست انسان بر خواست خدا رجحان می یابد و خداوند تنها نقشی ظاهری پیدا می کند.

ابراهیمی با اشاره به اینکه در این کلاس ها  دعوت به مراقبت های معنوی جایگزین عبادت می شود گفت: نمی توان نیاز انسان به معنویت را نادیده گرفت اما می توان جایگزین غلطی برای آن در نظر گرفت.

وی اذعان داشت: در نگاه اسلام این عمل انسان است که منشا خوبی و بدی می گردد و سبب جلب منفعت و دفع ضرر می شود و وجود رابطه علت و معلولی برای وقوع هر امری لازم است و کمال گرا بودن و تلاش برای رسیدن به کمال مورد تایید قرار گرفته است در حالی که در بخشی از آموزش های ارائه شونده در این کلاسها، تقبیح کمال گرایی و حذف آن از زندگی مد نظر گرفته می شود.

کارشناس مذهبی اظهار داشت: دغدغه مند بودن و درد دین و جامعه داشتن از جمله اهداف بلند در آموزه های اسلام است که با دستوراتی چون امر به معروف و نهی از منکر، ایثار، عفو و پذیرش مسئولیت های اجتماعی معنا می یابد اما اولین چیزی که شرکت در این کلاس ها از انسان می گیرد دغدغه است و با گرفتن دغدغه از انسان نوعی رضایت و حس مطلوب کاذب را ایجاد کرده تا جایی که می بینیم افرادی که در این کلاس ها شرکت می کنند، بسیار شاد و خوشحال هستند و کاملا احساس رضایت می کنند.

ابراهیمی متذکر شد: مثبت اندیشی در سبک زندگی اسلامی انسان را به حل مشکلات دعوت می کند و این در حالیست که سبک زندگی غربی حذف مشکل و پاک کردن صورت مساله را در برنامه خود گنجانده است.

وی با بیان اینکه در روایات اسلامی بر وجود ملامتگر درونی بسیار تاکید شده است گفت: مثبت اندیشی غیر دینی سرزنش را از زندگی انسان حذف کرده و ملامتگری را دشمن انسان تصور می کند.

وی ادامه داد: در آموزه های دینی امید به رحمت الهی از جمله عوامل سعادت انسان معرفی می شود و دین تلاش می کند نگاه واقع گرایانه ای به زندگی داشته باشد که این نگاه مملو از امید است، اما مثبت اندیشی مطلق به تبلیغ امید و انگیزه بدون نیاز به تلاش همت می گمارد و از نظر آنها تمام کائنات در خدمت تمام انسان ها هستند و برای کائنات آدم خوب و بد فرقی ندارد و فقط آن احساس مهم است.

وی ابراز داشت: قانون جذب در این کلاس ها  می گوید: هر چیز را در ذهنت مجسم کنی، آن را در دست هایت خواهی داشت، عصاره برخی از کلاسهای مثبت اندیشی و حتی جذب ثروت و هیپنوتیزم کلامی که در متن جامعه در حال برگزاریست چیزی جز این نیست.

وی تاکید کرد:  این سمینارها می تواند نوعی خرافه گرایی را در جامعه ترویج کند و چون اصل خرافه یعنی درآمیختن واقعیت با دروغ، لذا با استناد آن به دین، گاهی آموزه خود را توجیه می نمایند، اما باید به این اندیشید که آیا قدرت احساس انسان به اندازه ای است که بتواند بر هرچیزی تسلط یابد و آیا همه کائنات در خدمت انسان و گوش به فرمان احساس او هستند؟/

زهرا ابراهیمی


لینک مطلب در خبرگزاری شبستان

زهرا ابراهیمی
۱۶ دی ۹۷ ، ۱۷:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آموزش


ریحانه علی عسکری


زهرا ابراهیمی
۲۷ آذر ۹۷ ، ۱۷:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر




خاطرات


خاطرات ذهن را زیرو رو کنیم

لباس های نو را در کمد می گذاری و بعد از مدتی نسبتا طولانی به سراغ آن ها می روی؛ وقتی که قصد پوشیدن آن ها را داری احساس می کنی بوی نا می دهند و قابل پوشیدن بدون شستن نیستند؛ سخت تر از آن، نمی دانی لباس نو را بدون پوشیدن بشویی یا با بوی غم انگیزِ ماندگی، بپوشی؟ 

خاطرات گذشته نیز، مثال لباسهای داخل کمد می مانند. باید یا به کل قید آن ها را زد و از آن ها گذشت یا این که چند وقت یک بار آن ها را زیر و رو کرد و از خاطر گذراند؛ وگرنه می مانند روی هم و تلنبار می شوند و غیر قابل تحمل.

شاید خاطره ای ناخوش برای امروزت در ذهن بماند و فرداها غیر قابل تحمل شود و یا حتی خاطره شیرین الانت، سالیانی بعد مانند بوی نا، غیرقابل تحمل و آزار دهنده شود.

شستن و آفتاب گذاشتن برای بعضی از خاطرات کافی نیست و باید از حرارت اتو هم برای رفع آن بهره برد. حرارتی همچون جدایی و فراق بعد از شستنی همچون اشک و آه .

تلخی و گسی انسان های دور و بر یا شیرینی و ماندگاری آن ها چیزی نیست که آن ها رقم زده باشند؛ بلکه ذهن و اندیشه خود ماست که آئینه ای می شود برای نمایش دیگران.

آئینه دل هرچه پاک تر و زلال تر باشد می توان تصویری واضح تر و نابتر از آن نمایان کرد.

ذهن و قلب صندوقچه اسرار و خاطراتِ  بَشَر هستند و چه دُرهای گران بها در آن ها به ودیعه گذاری و یا خر مهره های ناچیز و بی ارزش، هردو را در خود می گنجانند.

حمل این صندوق اگر دُر و گوهر باشد برای حاملش شیرین و گوارا می شود و اگر ساده و بی ارزش باشد، آزار دهنده و شاق.

دوستی تعریف می کرد که در دوره دبیرستان بر سر موضوعی با همکلاسی ام جر و بحث کردیم و تنها خاطره تمام دوران تحصیلم همان جر و بحث و ناراحتی شد.

می گفت چند سال بعد در میهمانی دوستانه ای که همه جمع بودند و هرکدام از دوستان خاطره بامزه ای از دبیرستان می گفتند، من هاج و واج به دهان آن ها خیره شده بودم و اصلا به یاد نمی آوردم; درصورتی که در تمام آن خاطرات من هم وجود داشتم و متعجب شدم  از فراموشی ام. 

وقتی نوبت به تعریف خاطره من رسید، چشم در چشم دوست جر و بحثی ام، تنها خاطره از تمام دوران تحصیلم را تعریف کردم و با خنده  حضار مواجه شدم.

دوست جر و بحثی ام تمام ماجرا را از اول برایم تعریف کرد و من تازه متوجه شدم به خاطر یک سوء تفاهم خاطرات خوب بسیاری را از ذهن دور کرده ام و ذهنم را خسته و خموده چیزی بی ارزش کرده بودم.

چقدر به حال دیگر دوستانم  غبطه خوردم؛ وگفتم خوش به حالتان این چندسال دوری را باخوشی و شیرینی در ذهن و یاد سپرده اید.


فریبا حقیقی

زهرا ابراهیمی
۲۷ آذر ۹۷ ، ۱۷:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر