گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

۲۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

ص

انتظاری سازنده

گل‌های باغ تا چه زمان باید چشم‌ به‌راه بمانند تا سایه‌ی باغبان مهربان را بر سر خود ببینند و از دستان پر مهر او آب حیات بنوشند؟

دل‌های مشتاق بی‌تاب او شده‌اند و هرگاه چنین شود، انتظار به وجود می‌آید. انتظار به معنای چشم به راه بودن و در حقیقت نوعی امید به آینده داشتن است.

در واقع انتظارحالتی نفسانی و صفتی قلبی است که از درون به بیرون سرایت می‌کند و به کارها و تلاش‌های انسان جهت می‌بخشد، و در باطن آن، حرکت و نشاط و شورآفرینی نهفته است.

انتظار امیدبخش بوده، انسان را از توقف و سکون باز می‌دارد، منجر به حرکت انسان می‌گردد، آمادگی فکری و روحی او را بالا می‌برد و نشانه‌هایش در رفتار و ظاهر شخص هویدا می‌شود.

جان کلام اینکه، منتظر کسی است که از وضع موجود راضی نیست و برای وضع بهتر و مطلوب‌تر تلاش می‌کند؛ اما نقطه‌ی مقابل آن یأس و ناامیدی است. یعنی جایی که انسان اهل سکون و توقف است؛ گویی اینکه انگیزه‌ای برای تلاش ندارد.

 انتظار دوگونه است: انتظار سازنده و انتظار ویرانگر یا مخرّب. انتظار سازنده به قول شهید مطهری «انتظاری است که تعهدآور، نیروبخش و تحرک‌آفرین و زمینه‌ساز ظهور حضرت مهدی (عج) است.»

آری انتظار سازنده همان انتظاریست که مورد تأکید قرآن است و در پس این انتظار هدفی وجود دارد. به عنوان مثال خداوند در سوره نور آیه۵۵ می‌فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَیٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا ۚ وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند وعده می‌دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید؛ و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنیّت و آرامش مبدّل می‌کند، آنچنان که تنها مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت. و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند.»

در تفسیر نمونه در ذیل این آیه آمده است «(هنگامی که) در هر عصر و زمان، پایه‌های ایمان و عمل صالح در میان مسلمانان مستحکم شود، آنها صاحب حکومتی ریشه‌دار و پرنفوذ خواهند شد.» آری؛ شرطِ ایجاد حکومت مهدوی ایمان و عمل‌صالح است، و ما به عنوان یک منتظر موظفیم ایمان و عمل‌صالح را در زندگی خود پیاده کنیم تا بستر لازم برای ایجاد حکومت مهدوی را فراهم نمائیم. همانگونه که خداوند در سوره اعراف آیه ۹۶می‌فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَیٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ... واگر اهل شهرها و آبادی‌ها، ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند، به یقین برکات آسمان و زمین را بر آنها می‌گشودیم. ولی (آنها حق را) تکذیب کردند.»خداوند در این آیه شرطِ نزول برکت‌های مادی و معنوی و برکت‌های آسمانی و زمینی ‌را ایمان و تقوی می‌داند. و منتظر واقعی کسی است که به واسطه ایمان و تقوی به حرکات و رفتار خودش جهت‌دهی کند و بستر انتظار را فراهم کند. چنین انتظاری، انتظار سازنده است.

 انتظار مخرّب زمانی ایجاد می‌شود که برای انسان یک حالت روحی و فکری ایستا ایجاد می‌شود؛ بدین معنا که انسان چشم‌به‌راه صرف باشد. یعنی هیچ‌گونه تلاش و حرکتی نکند. انزواگزینی را پیشه‌ی خود کند، از هرگونه اقدام سازنده ومؤثر برای اصلاح خود و جامعه‌اش پرهیز نماید. چنین انسانی سکوت را پیشه‌ی خود می‌کند و بی‌تفاوتی را عادت خویش قرارمی‌دهد. سازش‌کاری در مسائل جامعه را در اولویت قرار داده واز هرگونه تلاشی برای اصلاح جامعه و زمینه‌سازی ظهور دوری می‌کند.

نکته‌ی دیگری که در باب انتظار می‌توان به آن اشاره نمود این است که انتظار دارای اثرات فردی و اجتماعی است.

 اما انتظار در بعد فردی، برافکار و رفتار انسان تاثیر مستقیم دارد. انسان منتظر به خاطر طولانی شدن غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به یأس و ناامیدی مبتلا نمی‌شود. از جمله اثرات اجتماعی انتظار نیز این است که انسان منتظر به واسطه‌ی انتظار، سعی در رفع موانع اجتماعی می‌کند. اجتماع خودش را به اصلاح دعوت می‌کند، زمینه ظهور را در اجتماع فراهم می‌کند. امربه معروف و نهی از منکر می‌نماید تاجامعه را آماده‌ی ظهور کند.

 پس انتظار جریان مبارکی است که در تمام مویرگ‌های حیات فرد و اجتماع منتظر جاری است و در همه عرصه‌های زندگی، رنگ الهی به انسان و حیات او می‌بخشد. وچه رنگی از رنگ الهی بهتر و ماندگارتر !!! در بعد اجتماعی، منتظر واقعی نسبت به دیگران، احساس مسئولیت می‌کند. و نکته اصلی اینجاست؛ ما که مدعیّ منتظران ظهور هستیم به چه میزان نسبت به اجتماع خویش حساس هستیم!؟

آیا همواره نسبت به وقایع اجتماعی، سکوت را پیشه می‌سازیم؟! و یا خشم ونفرت خود را نسبت به یک جریان بروز می‌دهیم؛ زیرا کسی که فرهنگ انتظاردر زندگی‌اش ساری و جاری است، ظلمات زمانه بر او حاکم نمی شود و این اولین برکت از برکات انتظار است. چنین کسی بدون آن که به غاری پناه ببرد، در جامعه به وظیفه‌ی خود مشغول است. ولی در عین حال مواظب است تا گرد و غبارِ ظلمانی آخرالزمان بر او ننشیند. همه اینها نشان دهنده‌ی منتظران واقعی است و این‌چنین منتظران واقعی از غیر واقعی، غربال می‌گردند.

سلاله اخلاقی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

زهرا ابراهیمی
۲۷ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

م

زنان جامعه، پیشگامان وحدت و انسجام انقلاب اسلامی

در واقع انقلاب اسلامی ایران که در سال ۱۳۵۷ به پیروزی کامل رسید، حرکت و جنبشی بود که در پانزده خرداد ۱۳۴۲ به وسیله‌ امام خمینی(رحمه الله)‌ آغاز شد.

زن مسلمان ایرانی نیز در این سال‌های آتش زیر خاکستر، همگام و همقدم با مردان در جهاد و مبارزه با طاغوت بود و هر چه به سال پیروزی نزدیک می‏شد بر تعداد و بر شدت فعالیت این زنان افزوده می‌شد.

با شعله‌ور شدن آتش انقلاب، زن مسلمان نیز که تا پیش از این با فعالیت‏‌های مخفی و به عنوان مادر شهید و یا همسر مبارزین در بند با رژیم طاغوتی شاه مبارزه می‏کرد، به خیابان‏ها آمده، با چادر مشکی، با فرزندی که او را در آغوش گرفته بود، با مشت‌های گره کرده و با فریاد «مرگ بر شاه‏» شما در چه تاریخی‌ از جهان چنین دیده‌اید؟

‌امروز زن‏های شیردل طفل خود را در آغوش کشیده و به میدان مسلسل و تانک می‏روند، در کجای جهان چنین مردانگی و فداکاری از زنان ثبت‏ شده است. اگر هم بوده‌ انگشت شمار بوده.

قبل از انقلاب، زنان را موجودی منفعل و گوشه گیر و دور از اجتماع و ارزش می‌دیدند! همین حرکت ایشان نهضت را قوت و تداوم بخشید.

ورود بانوان به خیابان‌‏ها و میدان‏های مبارزه و جهاد موجب این شد که مردها هم قوت پیدا کنند و روحیه آنها با آمدن شما تقویت شود همانند خونی که درون رگها جانی تازه می‌بخشد.

مردها به تبع زنها در خیابان‏‌ها می‏ریختند، زنها مشوق مردان‌ و خودشان در صف‌های جلو پرچم دار بودند. شهادت شهید، ثمره دامان پر مهر و اندوخته دستان زحمتکش مادران فهیم و فداکاری است که محبت مادری را با عشق الهی پیوند می‏زنند و روح و جان فرزندان خود را آماده می‏سازند که به قربانگاه شهادت قدم گذارند؛ همانطور که ۸ سال دفاع مقدس را رقم زدند. به همین جهت‏ حضرت امام خمینی(ره)، بزرگ مصلح قرن در جای جای کلام خویش حضور زنان را در تظاهرات به عنوان پیشگامان و پیشروان نهضت انقلاب اسلامی معرفی می‏کنند.

زنانی که خود در تظاهرات در صف مقدم حاضر بودند.

زنانی که با حرکت ‏خود، مردان را برای حضور و مبارزه آماده کردند.

زنانی که فرزندان خود را برای شهادت تربیت نمودند.

زنانی که با پاسداری از خون شهدا، انقلاب را تداوم بخشیدند.تا به‌ آیندگان‌ صحیح برسانند.

امام‏ رحمه الله می‏فرمایند: ما نهضت‏ خودمان را مدیون زن‏‌ها می‏دانیم، و همین نکته برای بیان نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی از هر کلامی رساتر و نیرومندتر است.

آیا تا بحال شنیده اید که از دامن زن مرد به‌ معراج می‌رود؟ زنان در دوره‌های گوناگون‌ روزگار به عناوین مختلف دور از جامعه‌ و در پشت پرده نگاه داشته شده بودند اگر هم ظاهر می‌شدند به چشم کم به آنها می نگریستند؛ اما در صدر اسلام  بودند زنانی که پای در رکاب و جسورانه به میدان آمده بودند و مبارزه می‌کردند زنانی چون حضرت فاطمه بنت اسد، حضرت خدیجه، حضرت زهرا، سمیه، نسیبه جراحه،...که خود به اندازه چندین مرد در جایگاه زنانه خویش درخشیدند.

در جامعه قبل از انقلاب اسلامی، کار به جایی رسیده بود که‌ ریشلیو صدر اعظم فرانسه، زن را موجودی درازمو و بی فکر و کودن‌ فرض می‌کرد. در زمان پهلوی (کتاب انقلاب سفید) به این موضوع پرداخته بود و نقش زنان را منفعل می دانست! چراکه سلطه فرهنگ بیگانه و در نتیجه شکل‌گیری یک بافت اجتماعی خاص، هرگونه فعالیت سیاسی، اجتماعی از زنان مسلمان سلب شده بود. جامعه پیش از انقلاب در قبال نقش و جایگاه زن در کل دو گونه نگرش داشت:

۱. نگرشی که زن را عنصری زیبا، افسونگر، تنوع‌آفرین و گذراننده اوقات فراغت هوسبازان می‌دانست

۲. نگرشی که زن را همچون پیچک ضعیفی معرفی می‌کرد که تاب هیچ مقاومتی در مقابل طوفان حوادث ندارد و انتظار هیچ کار جدی و مهمی از او نمی‌رود. زن در پهنه اجتماع آن روز الهه دلفریبی بود که تنها نقش دلبری خویش را خوب می‌دانست، زندگی او خالی از هدف بود و عمر خود را در تاریکی و بی‌خبری سپری می‌کرد.

با روشن‌ شدن اولین شعله‌های انقلاب، زن ایرانی که قبل از آن تنها نقش بسیار ساده و ناقص و بی‌خبر از نقش واقعی خویش که می‌تواند بهترین مادر و الگوی ارزشمند خود باشد، حصار بی‌بند و باری را درهم شکست، قیام کرد، هم پای مردان جامعه به قیام ومبارزه برخاست و بدعتی نو گذاشت.

کار بانوان ایران با نظر جامعه شناسان غربی سازگار نبود. به عقیده آنان زن در جامعه اسلامی از حقوق خود محروم بود و زنها عناصری ناراضی در میان مسلمانها هستند. بنابراین آنها فکر می‌کردند اگر انقلابی با اهداف اسلامی پیدا شود و خواهان برقراری ارزشهای اسلامی باشد، زنان حتما در جبهه مخالف و مقابل این انقلاب قرار خواهند گرفت؛ چون براساس تفکرات پوچ آنها، زنان جوامع اسلامی از این واقعه ناراضی هستند؛ اما زنان با عمل و شرکت گسترده‌ی خویش ثابت نمودند. و خودشان را باور کردند، رشد و بالیدن آموختند، با وسعت‌ بخشیدن به آرمانها، پیکره جامعه را با ستونهای عشق، محبت و ایمان‌شان مستحکم کردند و حقیقت زیبایی دل و توانایی قوه ادراک خود را به نمایش گذاشتند. اما سوال مهم و نکته اساسی این است که چرا زن ایرانی با آن همه رفاه ظاهری که حکومتهای قبل برای او فراهم کرده بودند، باز هم به قیام و مبارزه برخاست و چه عاملی باعث این تحول و دگرگونی گردید؟

در این یادداشت سعی خواهیم کرد به سوال فوق با تاکید بر تاثیر دیدگاه احیاگرانه اسلام و نقش موثر رهنمودهای امام‌خمینی(ره) که‌ می فرماید: «زن پیکره اجتماع است» پاسخ داده شود؛

عواملی که تغییر و تحول‌ در وضعیت زنان عصر قبل از انقلاب داشت.

بحران هویت

هویت و اصالت زنان ایران در عصر پهلوی به‌ کلی از بین رفته بود و رژیم نیز با اعلام اجتماعی آزادی زنان و بازنمودن دروازه تمدن بزرگ، هدفی جز غارت ارزش های اسلامی و فرهنگ ملی و سنتی و لگدمال‌ نمودن شخصیت زن نداشت.

بعضی از زنان هم باور کردند که تنها جهت نیل به اهداف شوم خلق شده‌اند، وقتی در قشر توده‌های مردم نگاه می‌کردی، در بین زن و مرد، هر دو  ارزش آنها به طرز لباس‌ پوشیدن و دوختن لباس و آرایش بود هرکه بهتر لباس می‌پوشید و شیک تر بود ارزشش پیش مردم بیشتر بود و هر زنی که به طرز اروپایی رفتار می‌کرد و لباسش از آنجا الهام می‌گرفت، این پیش زنها هم ارزشش زیادتر بود.

در زمان پهلوی بزرگترین ظلم و ستم در حق زنان و روحانیون روا می‌شد. آنها می‌دانستند که زن در جامعه نقش مهم تربیتی، فرهنگی‌ را بر عهده دارد و برای تغییر و به‌ انحطاط‌ کشیدن آن فرهنگ، اول باید زن را منحرف کرد و به انحطاط کشید کم‌کم زن به مثابه یک شی‌ء تلقی شد که هم خود او به عنوان کالا، و چاپ عکس او روی کالا، به فروش تولیدات کمک می‌کرد. اما آیا شخصیت زن ایرانی این بود؟ آن همه رشادت و دلیری‌های زنانی چون زینب‌ پاشا و معترضان به انحصار تنباکو کجا؟ وضعیت زنان عصر پهلوی کجا!؟ آنها به زن فقط درحد یک تبلیغ نگاه می‌کردند نه یک فرد متفکر، یک مادر سازنده، خلاق و مکمل مرد. بنابراین حادترین سوال برای زن آگاه آن زمان این بود که چگونه باید بود؟ زیرا می‌دانست بدان‌ گونه‌ که هست، نمی‌ماند و نمی‌تواند بماند. درواقع زن ایرانی ماسک جدیدی را که می‌خواستند بر چهره او بزنند، نمی‌پذیرفت. او می‌خواست خودش تصمیم بگیرد.‌ و در دفاع از حقوق خویش مستقل عمل کند.

کشف حجاب

تشویق و ترغیب زنان ایرانی به آراستن چهره و ظاهر خود از جمله تلاشهای آنها برای مدرن‌ جلوه‌ دادن ایران بود. این سیاستها اکثریت زنان جامعه، به‌ ویژه زنان متدین و مومن را از کسب تحصیل و فعالیت‌های اجتماعی محروم کرد و فقط شمار اندکی از زنان متعلق به طبقات خاص، امکان تحصیل و مشارکت در امور اجتماعی و سیاسی را داشتند، و بقیه مردم محروم وحق اعتراض هم نداشتند. (زمان ساسانیان)

از طرفی جامعه ما بهترین زنان مسلمان را داشته،  زن مسلمان ایرانی می‌خواست در انتخاب خود مستقل باشد؛ چرا که او بارها خودش را وابسته به یک تاریخ، فرهنگ، مذهب و جامعه‌ای می‌دانست که بارها در زندگی بهترین الگو حضرت زهرا و نحوه ارتباط پدر با دختر را شنیده بود. پدری که بوسه بردستان‌ دختر میزند در آن‌ عصری که جاهلیت نام دارد، و پدران همان زمان دختران خویش را زنده به‌ گور می کردند. او روح و سرمایه‌اش را از اسلام گرفته بود؛ لذا این زن وقتی در این جامعه می‌خواست خودش را بیابد، نمی‌توانست از اسلام بی‌نیاز و نسبت به آن بی‌تفاوت باشد.

بنابراین زن ایرانی از آن قالب ساختگی و عروسکی بیرون آمد و در نهایت خویشتن گم شده خویش را یافت و به همان زن قهرمان و حماسی ایران تبدیل گردید، که از دامن پاک و مقدس او فرزندان دلاور، شجاع، و شهید پرورش یافتند و نامشان جاودانه گردید. همین‌ در مقام‌ زن‌ بس که:

در حدیثی حضرت پیامبر(ص) می‌فرمایند:

الجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الاُمَّهاتِ/ بهشت زیر قدم‏های مادران است.  (کنزالاعمال، ج ۱۶، ص۴۶۱)

 

مهری یزدان پناه

لینک مطلب درخبرگزاری حوزه

زهرا ابراهیمی
۲۷ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ض

 

عوامل آرامش خانواده در سبک زندگی حضرت علی(ع)

به کار بردن نام‌ها و القاب نیکو و زیبا باعث افزایش اعتماد به نفس و محبت بین آن‌ها به ویژه فرزندان می‌شود. برخی از اختلافات خانوادگی ناشی از تحقیر و توهین یکدیگر با استفاده از اسامی زشت و نسبت‌های ناروا است.

در جامعه‌ی امروزی یکی از معضلات و مشکلات مهمی که با آن روبرو هستیم، فقدان آرامش و عدم روابط مستحکم در خانواده است؛ که می‌توان با الگو گرفتن از سبک زندگی حضرت علی(علیه‌السلام) و همسر بزرگوارشان حضرت زهرا (سلام ­الله­ علیها) این آرامش از دست رفته را به خانواده بازگرداند.

شناخت سبک زندگی حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) در تأمین آرامش خانوادگی از آن جهت اهمیت دارد که این خانواده در زمان نزول قرآن، زیر نظر رسول خدا (صلی­ الله­ علیه­ و آله­ و سلم) و بر مبنای ساده زیستی شکل گرفت.

براستی! چه عواملی در تأمین آرامش روانی اعضای خانواده در سبک زندگی حضرت علی (ع) و همسر ایشان مؤثر بوده است؟

خداوند در قرآن کریم نقش و وظیفه‌ی هر یک از همسران را در تأمین آرامش خانواده چنین بیان می‌فرماید:

«وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ أَنفُسِکمْ أَزْوَاجا لِتسْکنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَةً و از نشانه‌های او این است که برای شما از جنس خودتان هم‌سرانی آفرید که در کنار آن‌ها آرامش یابید و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود.» (روم: 21)

طبق این آیه خداوند مهمترین عامل برای ایجاد آرامش در خانواده را مودّت (عشق) و رحمت (مهربانی) معرفی می‌نماید.

روابط خانوادگی حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) برای تأمین آرامش در خانواده بر اساس مودّت، محبت و احترام به یکدیگر نهادینه شده بود. این محبت و احترام متقابل در نحوه‌ی صدا زدن یک‌دیگر، خوش‌رویی، ابراز محبت، گوش دادن به سخنان هم‌دیگر، سپاس‌گزاری و خودداری از سرزنش نمود پیدا می‌کرد.

با اصلاح نگرش و رفتار زوجین نسبت به تشکیل خانواده و الگوگیری از سیره‌ی این بزرگ‌واران می توان به تحکیم بنیان خانواده در جامعه‌ی اسلامی و کاهش آمار طلاق امیدوار بود.

از جمله عوامل مؤثر در جهت تأمین آرامش روانی در این خانواده‌ی الهی دارا بودن روحیه‌ی تعبّد و بندگی است.

قرآن کریم آرامش دل را در نام و یاد خداوند متعال قرار داده است و می‌فرماید:  «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». (آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد) (رعد: 28).

روحیه‌ی تعبد و بندگی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)، چنان آرامشی در خانواده برقرار کرده بود که در برابر سختی ها و ناملایمات روزگار هیچ‌گونه اضطراب و تشویشی نداشتند.

 

با دقت و تأمل در سبک زندگی این‌دو بزرگوار بازتاب این آرامش درونی را در مواجهه‌ی اعضای خانواده با سختی‌های جهاد، غصب ولایت و فدک بعد از شهادت حضرت فاطمه (س)، حماسه‌ی عاشورا و اسارت اهل بیت(علیهم ­السلام) می‌توان مشاهده کرد.

بنابراین می‌توان گفت: اولین و اساسی‌ترین گام زن و شوهر جهت تأمین آرامش روانی در خانواده، ایجاد فضایی معنوی و ارتباط دائم با پروردگار است تا قلب آنها با ذکر خدا آرامش یافته، در برابر سختی ها و ناملایمات صبور و در تصمیم گیری‌ها دچار اضطراب نشوند.

***

یکی دیگر از عوامل مؤثر در زندگی مشترک حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه (س) برای تأمین آرامش روانی در خانواده، حفظ احترام و توجه به همسر است.

در روزهای گذشته در میان خبرهای منتشر شده، مطلبی از آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد، درباره رابطه «زن و شوهر» انتشار یافت که بازتاب فراوان داشت و به دور از انصاف مورد نقد و هجوهای بسیار قرار گرفت.

ایشان در این سخنان گفته است: «فرهنگ زندگی خانوادگی امام علی(ع) به صورتی بود که ورودشان را با سلام اعلام می‌کردند و زمانی که صدای مولا بلند می‌شد حضرت زهرا(س) بلافاصله با صورتی خندان به استقبال ایشان می‌رفتند.و در بین ما شیعیان این فرهنگ حاکم بود. ولی متاسفانه با تأثیر فرهنگ غرب زن و همسر در خانه همدیگر را با اسم کوچک صدا می‌زنند، در لایه اول زندگی که صمیمیت بین زن و شوهر حاکم است اگر همدیگر را با اسم کوچک صدا بزنند مانعی ندارد، اما در لایه دوم که لایه ظاهری زندگی است باید حرمت زن و شوهر حفظ شود

 

نکته اصلی در اینجا، آن است که متأسفانه آنچه ایشان گفته، با آنچه مورد بازتاب قرار گرفته، بسیار متفاوت است.

حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) به پیروی از رسول خدا(ص) همواره در گفتار و کردار با احترام خاصی با یکدیگر مواجه می‌شدند؛ چنان‌چه در حدیث شریف کساء، نحوه‌ی صدا زدن آن‌ها بیان شده است.

احترام بین زن و شوهر باید متقابل باشد. به کار بردن نام‌ها و القاب نیکو و زیبا باعث افزایش اعتماد به نفس و محبت بین آن‌ها به ویژه فرزندان می‌شود. برخی از اختلافات خانوادگی ناشی از تحقیر و توهین یکدیگر با استفاده از اسامی زشت، نسبت‌های ناروا و یا تمسخر نام و شغل و فامیل همدیگر یا کوچک دانستن یکدیگر است.

طبق آنچه گفته شد، برای ایجاد آرامش روانی و تحکیم بنیان خانواده در جامعه‌ی امروزی بر اساس سیره‌ی عملی حضرت علی (ع) و بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه (س)، بیش از آن‌که در زندگی به مادیات توجه شود باید به معنویات رنگ و بوی تازه‌ای داد.

امید آن‌که از سبک زندگی آن دو بزرگوار الگو گرفته و به صورت عملی آن را به مرحله‌ی اجرا درآوریم تا به آرامش روانی در خانواده دست یابیم. زیرا روش‌هایی که حضرات معصومین برای استقرار آرامش در زندگی مشترک‌شان به کار بردند، برای ما نیز دست یافتنی و اجرایی است و هر زن و شوهری می‌توانند با عمل کردن به آن در مسیر زندگی آن‌ها گام بردارند. 

زهرا اسحاقیان

لینک مطلب درندای اصفهان

زهرا ابراهیمی
۲۷ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

س

ابر مرد مظلوم تاریخ

درآمد

سراسر تاریخ زندگی حضرت ابوطالب، پر از افتخارات بی‌نظیر است. مردی که پناهگاه دردمندان و محرومان بود. ایثار و اخلاص در وجود او تجسم پیدا می‌کرد. ابر‌مردی که تاریخ، فداکاری و استواری وی را در کسی جز در فرزندش «امیرالمؤمنین» سراغ ندارد! چنان که دانشمندی همچون ابن‌ابی‌الحدید، می‌گوید: ابوطالب و پدرش عبدالمطلب، بزرگ قریش و امیر و سرور مکه‌ی معظمه بودند و مردم آن دیار و مهاجرین و مسافرین این شهر تاریخی و زائران بیت الله... را رفادت(پذیرایی و رهبری) وسقایت(آب‌رسانی به حاجیان) می کردند.

او یک لحظه از خدا غافل نبود؛ از جانشینان حضرت ابراهیم (علیه السلام) قهرمان توحید به حساب می‌آمد و طبق پیشگویی‌های انبیای الهی، منتظر نبوت خاتم پیامبران (صلی‌الله‌علیه‌‌‌وآله) بود. از این جهت، پیش از آن که رسول خدا (ص) از مادرش متولد گردد، حضرت ابوطالب (ع) به رسالت وی ایمان داشت و هنگامی که فاطمه بنت اسد، تولد پیامبر اسلام را به اطلاع وی رسانید، اصلا تعجب نکرد. چون او به کتب آسمانی آگاهی کامل داشت.

ابوطالب، فردی با ایمان و مقتدر بود که پیامبر اسلام را تا آخرین لحظات عمر از شر کفار قریش  حفظ کرد و سهم بسزایی در پیشرفت اسلام داشت؛ اما علیرغم آن همه فداکاری‌ها و ایثارگری‌هایش، بعضی از دشمنان نسبت به آن حضرت اسائه‌ی ادب نموده و در ایمان و اعتقادش دچار شک و تردید گردیدند. در این یادداشت، به گوشه‌ای از فضایل، ایثار، فداکاری و دلایل ایمان آن بزرگ مرد اسلام که به حق مظلوم تاریخ است اشاره می‌گردد.

ابر مرد مظلوم تاریخ

تولد ابوطالب

سی و پنج سال قبل از تولد پیامبر (صلی‌الله علیه‌وآله)، ابوطالب در خانه‌ی پدرش عبدالمطلب (شیبة الحمد)به دنیا آمد؛ مادر او «فاطمه» دختر عمروبن عائذبن مخزوم بود. ابوطالب و _عبدالله،  پدر پیامبر(ص)، برادران پدری و مادری بودند.

نام ابوطالب

در عرب رسم بر این بوده که هر فردی را با‌ کنیه‌اش صدا می‌زدند‌. کنیه بر گرفته از نام فرزند بزرگ بود، که برای مردان کلمه‌ی "اب" و برای زنان کلمه‌‌ی "ام‌" در ابتدا‌ قرار می‌گرفت و نام آن فرزند بزرگ بعد از آن، به همین دلیل ابوطالب نیز در واقع از لحاظ فرزند بزرگش که طالب نامیده می‌شد، به ابوطالب معروف بود؛ اما نام آن حضرت «عبدمناف» بود. برخی خیال کرده‌اند که معنی این نام، «بنده بت» است؛ چنان که صاحب قاموس گفته است: گویا مناف نام بتی از قریشیان بوده است. اما با اعتقاد به طهارت همه‌ی پدران پیشوایان، هرگز پذیرفته نمی شود که نام بنده‌ی بت، بر حضرت ابوطالب گذاشته باشند؛ به ویژه آن که در کتاب لغویین، کلمه «نوف» بر علو و فضیلت دلالت دارد. بنابراین عبد مناف، یعنی عبدالعالی و بنده‌ی بلند مرتبه؛ نه بنده‌ی بت.

ایثار و فداکاری حضرت ابوطالب(ع)

هنگامی که رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به دنیا آمد پدرش از دنیا رفته بود؛ از این رو، کفالت او را جدش «عبدالمطلب» به عهده گرفت و هنوز بیش از هفت سال از عمر وی نگذشته بود که جدش نیز از دنیا رفت. عبدالمطلب در هنگام احتضار در جمع فرزندانش، ابوطالب را به عنوان کفیل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) معرفی کرد. و سفارش پیامبر را به ابوطالب نمود

 ابوطالب در پاسخ گفت: پدرجان! محمد (ص) هیچ احتیاجی به سفارش ندارد؛ زیرا او فرزند برادرم هست.(ابوطالب با عبدالله از یک مادر بودند).

وقتی که عبدالمطلب درگذشت، ابوطالب، پیامبر (صلی الله‌علیه‌‌وآله) را پیش خود برد و با این که ثروتی نداشت، اما بهترین سرپرست برای آن حضرت بود؛ علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: پدرم در عین نداری، سروری کرد و قبل از ابوطالب هیچ فقیری سروری نیافته بود.

او بر اساس آیات قرآن و سخنان معصومین از جمله شخصیت‌های مهم اجتماعی در مسیر رشدِ وحدت امت اسلامی و در جریان بعثت پیامبر بود و حتی در برخی از کتب خطی و منابع تاریخی آمده است که حضرت ابوطالب قصد دفاع نظامی از وجود پیامبر اکرم در سنین کودکی را داشتند. چنانچه اثبات این مدعا در کتاب هایی مثل ابن‌ابی‌الحدید و رساله شیخ مفید برای اثبات ایمان حضرت ابوطالب کافی است که او حقیقتا مظلوم تاریخ است.

ابوطالب نسبت به پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) چنان دوستی و محبت شدیدی ابراز می‌داشت که  به هیچ یک از فرزندان خود تا آن اندازه علاقه نداشت. در کنار پیامبر (ص) می‌خوابید و هر گاه بیرون می‌رفت، او را نیز همراه خود می‌برد و چنان علاقه‌ی شدیدی به او داشت که نسبت به هیچ کس چنان نبود و خوراک خوب و آسایش را مخصوص آن قرار می‌داد.(نهج البلاغه)

خدمات حضرت ابوطالب

حضرت ابوطالب خدمات بسیاری به اسلام کردند، اما در تاریخ شیعه و سنی دو خصوصیت برجسته در شخصیت حضرت ابوطالب به چشم می‌خورد. اول وجود روحیه و منش ولایت‌پذیری نسبت به رسول خدا در ایشان است. چرا که ایشان هم در حکم پدری مهربان بود وهم کفالت رسول گرامی اسلام را بر عهده داشت.

در زمان مطرح شدن مسئله نبوت نیز مانند بقیه امت با تمام وجود و اعتقادش بزرگ‌ترین حامی برای رسول خدا شد. و ولایت را از تمام ابعاد پذیرفت. و دوم اینکه ابوطالب (ع) اهل مصالحه نمودن با سران مکه بر سرمسئله ولایت نبود.

ایمان استوار

ازحضرت امام باقر(علیه السلام) درباره اینکه مردم مى‌گویند: ابوطالب در گودالى از آتش است، سؤال شد، فرمود: «لو وضع إیمان أبی طالب فی کفّة میزان و إیمان هذا الخلق فی الکفّة الاُخرى لرجح إیمانه»؛ (اگر ایمان ابوطالب در یک کفّه ترازو و ایمان این مردم در کفّه دیگر قرار گیرد، ایمان او سنگین‌تر است.) ابن ابی الحدید ج۳ص۳۱۲

یکی از مواردی که مورد توجه برای اثبات ایمان ابوطالب واقع شده‌است، دیوان اشعار وی می‌باشد، که کثیری از آنها دلالت بر اسلام آوردنش می‌کنند. از اشعار معروف ابوطالب که دلالت بر ایمانش دارد، قصیده‌های «لامیه» و «میمنه» او می‌باشد. معروف‌ترین شعری که بر ایمان وی دلالت دارد، شعری است که چنین آغاز می‌شود:

یا شاهدالله علی فاشهدانی علی دین النبی احمدمن ضل فی الدین فانی مهتد

ای گواهان! شاهد باشید که من بر دین پیغمبر خدا احمد استوارم. هرکس از آن خارج است، باشد. من به او هدایت شدم.

بعضی از افراد و صاحب‌نظران نسبت به شخصیت والای حضرت ابوطالب(ع) در موارد مختلف کم‌لطفی وبی‌مهری نموده و تنها وارد بحث ایمان و کفر شده‌اند، ما معتقدیم این بحث، مختص به مذهب تشیع نیست، چرا‌ که شخصیت‌ ابوطالب بین المللی است و نه تنها اسلامی ما او را مربوط به دنیای اسلام می‌دانیم و به همین دلیل، به دنبال این امر هستیم که شخصیت حضرت ابوطالب(ع) را به عنوان فردی جریان‌ساز در امر رسالت و موحد واقعی و یار و همراه پیامبر(ص) معرفی نماییم. او در شرایط سخت و در روزگاری که همه دشمن پیامبر و رسالت او بودند، در شعب ابیطالب همواره حامی و نگاهبان او وخانواده‌اش بود. بارها ابوطالب از طریق دشمنان مورد تهدید قرار گرفته و از او خواسته شده بود که اگر برادر زاده‌ات دست از تبلیغ بر ندارد او را می‌کشیم. اما این بزرگ مرد مظلوم تاریخ، همواره با تلاش و جدیت استقامت نمود و تا پای جان از اهداف مقدس پیامبر حمایت کرد.

یکی از حوادث سخت آن روزگار که پیامبر(ص) را بسیار غمگین و پریشان خاطر کرد رحلت و از دست دادن ابوطالب بود. این حادثه برای پیامبر(ص) آن قدر سخت بود، که آن سال، سال عام‌الحزن برای ایشان به حساب می‌آید، چرا که در جریان ۳سال تحریم در شعب ابیطالب، حتی نگذاشتند پیامبر(ص) ارتباط عاطفی با ایشان داشته باشد و رحلت این شخصیت بزرگ و حامی پیامبر در جریان بعثت  سبب غم زیاد بر آن حضرت گردید.

 

مهری یزدان‌پناه

لینک مطلب درخبرگزاری رسا

 

زهرا ابراهیمی
۲۷ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

ض

 

قرار گرفتن در مدار پیامبر(ص)

به گزارش خبرگزاری«حوزه» از اصفهان، ما انسان‌ها در نظام طبیعت زندگی می‌کنیم. در واقع انسان، جزئی از طبیعت و دارای انرژی است. انرژی به توانایی انجام کار گفته می‌شود و دارای ویژگی‌هایی است که از آن جمله می‌توان به ارتعاش اشاره کرد. آنچه در این میان  از اهمیت زیادی برخوردار است میزان ارتعاشی است که به واسطه‌ی انرژی به وجود می‌آید. هر آنچه که ارتعاش بالا دارد، انرژی مثبت نیز به همراه دارد و هر چه ارتعاشش پایین باشد انرژی منفی ایجاد می‌کند. انسان‌ها اگر خوب فکر کنند، فرکانس آن‌ها خوب و مثبت خواهد شد؛ در نتیجه، افکار مثبت نیز باورهای مثبت را ایجاد می‌کند.

ثمره‌ی باورهای مثبت، احساسات عالی و اشتیاق سوزانی برای خوب بودن و بهتر شدن است و این عملکرد چیزی جز ایجاد و حفظ ارتعاش نیست. برای مثال ترس، خشم و ناامیدی ارتعاش پایینی دارند، از آن طرف دوست داشتن، قدردانی و معاشرت نیکو ارتعاش بالایی دارند. یعنی هنگامی که دیگران را دوست داریم فکر دوست داشتن، باور مثبت در ما ایجاد کرده و این منجر به احساسات عالی در وجود ما شده و در نتیجه سبب حرکت سلول‌های بدن می‌شود و این مسئله ارتعاش‌ها را بالا می‌برد.

دانشمندان به این نتیجه رسیدند که انرژی‌ها دارای ارتعاش هستند و میزان ارتعاش‌ها کم و زیاد می‌شود. یکی از ویژگی‌های ارتعاش‌ها این است که وقتی یک عمل مثبت، مثل محبت و عشق انجام می‌شود ارتعاش‌ها به سمت بالا حرکت می‌کنند و در حقیقت این میزان انرژی در انسان افزایش می‌یابد و این مقدار انرژی بالا، سلامت جسمی و روحی انسان را تامین می‌کند. معمولاً زمانی که از ارتعاش کمی برخوردار هستیم ناراحتی‌ها و دردهای جسمانی، خود را نشان می‌دهند و بسیاری از مشکلات و درگیری‌ها به سوی ما روانه می‌شوند. به طور کلی وقتی ارتعاش اتم‌ها پایین می‌آید جهان مادی سه بعدی خلق می‌شود؛ ولی هنگامی که ارتعاش آن‌ها بالا می‌رود می‌توانیم به ابعاد بالاتر آگاهی دست پیدا کنیم و هر چقدر آگاهی ما بالاتر رود به منبع بی‌نهایت هستی نزدیک‌تر خواهیم شد.

یکی از اصول مهم در دانش فیزیک «اصل رزونانس» است که بیان می‌دارد زمانی که دو فرکانس با هم برخورد می‌کنند، فرکانس پایین‌تر برای رسیدن به فرکانس بالاتر ارتعاش خود را بالا می‌برد. در حقیقت می توان فرکانس را به تعداد تکرار یک واقعه در واحد زمان تعریف کرد. بر اساس این تعریف اگر این واقعه کار خوب باشد و انسان آن را در زمان بیشتری انجام دهد در واقع فرکانس آن بالاتر است و بالعکس. با استفاده از اصل رزونانس می‌توانیم سرعت ارتعاش مولکول‌های بدن خود را به وسیله‌ی افکار و احساسات مثبتی همچون عشق به اهل بیت، خدادوستی، انسان‌دوستی، شادی، سپاسگزاری و معاشرت نیکو بالا ببریم. یعنی بر اساس این اصل، انسان ها در این دنیا می‌توانند مجموعه‌ای از خلقیات و یا فضائل اخلاقی را کسب کنند.

اگر بخواهیم انسان‌ها را از حیث میزان فرکانس و ارتعاش با وجود مقدس پیامبر (ص) مقایسه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که انسان‌های عادی به دلیل پایین بودن سطح احساسات و تفکر و تعقلشان در مقایسه با وجود مقدس پیامبر (ص) از فرکانس پایین‌تر و ارتعاشات کمتری برخوردار هستند. اما بالعکس وجود مقدس پیامبر (ص) به دلیل اینکه انسان کاملی هستند وجودشان از ارتعاشات بالایی برخوردار است. ارتعاش‌های پایین، نتیجه فرکانس‌های پایین است.

به راستی یک انسان چگونه می‌تواند فرکانس وجودی خویش را بالا ببرد تا به تبع آن ارتعاش وجودی آن نیز افزایش یابد؟ یکی از راه‌ها، تبعیت از اسوه و الگو است. اگر انسان از اسوه و الگوی خوبی پیروی کند، فرکانس وجودی‌اش بالا می‌رود. آری فرمانبری از الگو و اطاعت از کسانی که ارتعاش بالایی دارند می‌تواند منجر به افزایش ارتعاش‌های وجودی ما شود. بنابراین اسوه قرار دادن پیامبر (ص) و تبعیت از ایشان می‌تواند ارتعاش‌های وجودی ما را بالا ببرد. همان گونه که خود قرآن هم می‌فرماید: «لقد کان فی رسول الله اسوة حسنه لمن کان یرجو الله و الیوم الاخر  و ذکر الله کثیرا» مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.(احزاب/۲۱) به عنوان مثال همان‌طور که وجود مقدس پیامبر (ص) دارای خلق نیکو بودند ما هم می‌توانیم با تبعیت از پیامبر (ص)  به این مهم دست پیدا کنیم. انسان‌ها به همان میزانی که به اخلاق پیامبر (ص) نزدیک می‌شوند ارتعاش آنها بالا آمده و در مدار حضرت رسول (ص) قرار می‌گیرند و به همان نسبت که از رفتار ایشان فاصله بگیرند دارای ارتعاش پایین‌تر بوده و در واقع مشکلات و گرفتاری‌ها را تجربه می‌کنند.

 

الهام یوسفیان

لینک مطلب د رخبرگزاری حوزه

 

زهرا ابراهیمی
۲۷ اسفند ۹۹ ، ۱۹:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر