گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

ل

 

آیا لیله الرغائب شب آرزوهاست؟

زهرا ابراهیمی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در اصفهان، درباره شب آرزوها اظهار داشت: با توجه به مشکلات متعددی که در زندگی برای انسان امروزی رخ می‌دهد یکی از توصیه‌ها و سفارش‌های مؤکد روانشناسان توجه به مسئله آرزو، اهداف بلند‌مدت، امید و انگیزه داشتن است.

وی افزود: کلاس‌ها و سمینارهای متعددی نیز در سال‌های اخیر با عناوینی همچون مثبت‌اندیشی و توجه بر آمال و آرزوها با هدف تأمین سلامت روان انسان برگزار می‌شود. از سوی دیگر در روایات متعددی طول امل یا آرزوهای طولانی امری مذموم تلقی شده و معصومین(ع) نسبت به خطرات آن هشدار داده‌اند.

کارشناس اخلاق دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان بیان کرد: نکته قابل توجه در این مسئله این است که امید داشتن به خداوند و با امیدواری زندگی کردن ممدوح است چرا که امید، انسان را به تلاش و تحرک وا می‌دارد اما آنچه در نگاه دین از آن برحذر شده‌ایم آرزوهای طولانی است.

وی ادامه داد: در روایت آمده است که از تکیه زدن بر آرزوها بپرهیزید که همانا سرمایه احمقان است و مانع خیر آخرت و دنیا است. این روایت آرزوی طولانی داشتن را از ویژگی افراد احمق معرفی می‌کند. فرد احمق توجهی به حقایق نمی‌کند و بدون در نظر گرفتن شرایط فقط در خیال خود به خیال‌پردازی مشغول می‌شود.

ابراهیمی گفت: لازم به توضیح است که صِرف آرزو داشتن چیز بدی نیست، ولی آنچه مهم است این است که انسان چه آرزویی داشته باشد؟ گاهی آرزوهای انسان مادی و گاه معنوی است. در آرزوهای مادی نیز گاهی ممکن است انسان بخواهد به امور مادی اعم از مال و مقام و ثروت و غیره برسد بدون اینکه چگونگی این رسیدن برایش مهم باشد، طبیعتاً این دست از آرزوها صحیح نیست.

وی خاطرنشان کرد: گاهی نیز برخی درخواست امور مادی را دارند و آرزوی رسیدن به مادیات را در سر می‌پرورانند و هدفشان فقط لذت بردن از دنیا است و دیگر هیچ. اگر انسان در آرزوهایش هدفی متعالی نداشته باشد و تنها برای لذت و تجربه لذت‌های دنیوی آرزوهای طولانی در سر بپروراند طبیعتاً این حالت هم از نگاه دین مذموم است.

کارشناس اخلاق دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان اظهار داشت: وقتی انسان آرزو می‌کند، به دنبال آن مجبور است همت و تلاش خود را برای رسیدن به آرزوهایش به خرج دهد. حالا باید از وقت و توان خویش در جهت رسیدن به آرزوهایش استفاده کند.

وی افزود: اگر آرزوها هیچ رنگ معنوی نداشته باشند بدین معنا است که انسان عمری را فقط در تلاش برای رسیدن به مادیات بوده و به کمال حقیقی خویش یعنی عبودیت بی‌توجه بوده است.

ابراهیمی بیان کرد: ولی وقتی انسان اهدافی را مد نظر گیرد و نیتش برای رسیدن به این آرزوها نیتی الهی و در جهت بندگی و خدمت به خلق باشد هر چقدر هم که توان و وقت صرف کند اینکه در حال بندگی و عبادت بوده است.

وی تصریح کرد: از دیگر نکاتی که در باب آرزو می‌توان به آن اشاره کرد این است که آرزوهایی می‌توانند ارزشمند باشند که با شرایط و امکانات و میزان توان و قدرت انسان هماهنگ باشند یعنی احتمال رسیدن به آن آرزو با تلاش وجود داشته باشد.

کارشناس اخلاق دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان گفت: انسان آرزوهای متعددی در سر می‌پروراند اما ممکن است امکان رسیدن به خیلی از آن‌ها وجود نداشته باشد و یا با تلاش بتوان به آن آرزو رسید ولی جنس آن آرزو ارزشمند نباشد. بنابراین باید از میان خواسته‌های متفاوت آن آرزویی را برگزید که هم با تلاش بتوان به آن رسید و هم امری ارزشمند باشد تا با رسیدن به آن، تلاش انسان هدر نرفته باشد.

وی خاطرنشان کرد: برخی از افراد فکر می‌کنند اگر آرزوهای کوچک داشته باشند این امر دور از شأن و جایگاهشان است به همین دلیل همواره بلندپروازی می‌کنند. در حالی که اگر انسان آرزوی کوچک اما منطقی و عقلانی داشته باشد و برای رسیدن به آن همت بلند به خرج دهد چنین انسانی نسبت به آن که فقط خیال‌پردازی می‌کند و به اصطلاح فقط اهل حرف زدن است از موفقیت بالاتری بهره‌مند خواهد شد.

ابراهیمی اظهار داشت: آرزوهای ممدوح ریشه در شناخت دارند یعنی انسان خیر واقعی خودش را می‌شناسد و منطبق بر آن آرزو می‌کند. به دنبال این آرزو، همت و تلاش و برنامه‌ریزی وجود دارد و اولویت‌ها در آن رعایت می‌شود، یعنی امید و رجاء انسان رجای صادق است.

وی افزود: در رجای صادق انسان از همه اسباب مشروع بهره می‌برد تا به اهدافش برسد. این آرزوها مقدمه‌ای است برای رسیدن به کمالات معنوی و در روایات با علو همت یا بلندهمتی به آن اشاره شده است. برخلاف آرزوهای مذموم که بدون شناخت دنبال می‌شود و شخص هیچ تلاش و برنامه‌ای نیز برای رسیدن به آن‌ها ندارد.

کارشناس اخلاق دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان بیان کرد: غرق شدن در خیالات موهوم منجر به این می‌شود که انسان مرگ را فراموش کند و برای انجام وظائفش در این دنیا برنامه‌ای نداشته باشد.

وی تصریح کرد: از جمله عوارض آرزوهای طولانی دچار شدن به قساوت قلب است. در روایتی در گفت‌وگو و نجوای حضرت موسی با خداوند آمده است: " یَا مُوسَی لاَ یَطُولُ [لاَ تُطَوِّل] فِی الدُّنْیَا أَمَلُک [أَمَلَک] فَیَقْسُوَ لِذَلِک قَلْبُک وَقَاسِی الْقَلْبِ مِنِّی بَعِیدٌ." ای موسی در دنیا آرزوی دراز و طولانی نداشته باش قلبت قساوت یابد و کسی که قلبش سخت و قساوت‌زده است، از من دور است.

ابراهیمی ادامه داد: در این روایت اشاره‌ شده است که آرزوی طولانی قساوت می‌آورد و شخص قسی از خداوند دور می‌شود. کسی که فقط در فکر رسیدن به خواسته‌های مادی خویش است قلبش قسی می‌شود. یعنی هم نسبت به غم و غصه دیگران بی‌تفاوت می‌شود و هم پند و اندرز و نصیحت در او اثری ندارد و همین مسئله منجر می‌شود تا او جسارت برانجام هر گناهی را داشته باشد.

وی خاطرنشان کرد: وقتی انسان بینش و نگرش خود را نسبت به دنیا تغییر دهد طبیعتاً برای آرزوهایش ملاک و معیار هم در نظر می‌گیرد. کسی که تنها دارای آن بینش مادی است و اصالت را تنها از آن زندگی در دنیا و رسیدن به لذت‌های دنیوی می‌داند، آرزوهایش هم حول امور مادی می‌چرخد و باهدف لذت‌جویی آن‌ها را دنبال می‌کند. فردگرایی و توجه صرف به خود و به لذت بردن خود نتیجه نگاه ماتریالیستی یا همان مادی‌گرایی است.

کارشناس اخلاق دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان  بیان کرد: ولی وقتی بینش انسان الهی شد زندگی دنیا را محدود به لذت‌جویی نمی‌داند و باور دارد که بعدازاین دنیا زندگی جدیدی را تجربه خواهد کرد این باور به آرزوهای او رنگ و معنای جدیدی می‌دهد پس مهم‌ترین راه برای ترک آرزوهای طولانی تصحیح بینش انسان است.

وی تصریح کرد: از دیگر راهکارهای ترک طول امل، یادآوری مرگ است. یاد مرگ می‌تواند انسان را به خود آورد و مانع غرق شدن او در تخیلات شود. درواقع یاد مرگ بین دنیا و آخرت تعادل ایجاد می‌کند.

ابراهیمی گفت: به اولین شب جمعه ماه رجب لیله الرغائب می‌گویند. رغائب از ریشه رغبت است و منظور از لیله الرغائب شب رغبت‌ها و گرایش‌هاست یعنی شبی که به‌واسطه فضایل و پاداش زیادی که دارد مورد رغبت و میل انسان قرار می‌گیرد.

وی افزود: در روایات این شب‌ به‌ شب رحمت و مغفرت متصف شده است و خداوند از فضل خویش بندگانش را مورد رحمت و مغفرت قرار می‌دهد. اگر چه این شب به‌اشتباه میان مردم به نام شب آرزوها نام‌گرفته است اما این بدان معنا نیست که آرزو کردن در این شب مذموم باشد، بلکه آرزو داشتن و درخواست امور مادی و معنوی از خداوند در این شب نیز نیکوست اما انسان مؤمن به آرزوهای مادی و معنوی خود در جهت بندگی خداوند جهت می‌بخشد.

کارشناس اخلاق دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان ادامه داد: بنابراین بهترین دعا و بالاترین آرزو در این شب‌ها آرزوی تقرب به خداوند است که با دعا برای تعجیل در فرج امام زمان (عج) سنخیت و هم‌پوشانی دارد.

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری تسنیم

 

زهرا ابراهیمی
۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۹:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ل

آخرین امانت دار وصایای انبیا علیهم السلام

درباره‌ی او چه می‌توان گفت؟ هر چه شخصیت والای او را مورد کاوش قرار می‌دهیم، از جایگاه ارزشمند و مواضع استوار او در استقرار دین مبین اسلام شگفت زده‌ می‌شویم.

از شخصیت های نقش‌آفرین صدر اسلام که همه‌ی قبایل عرب وی را به عظمت و بزرگواری می‌شناختند؛ «شیخ الاباطح» پیش از بعثت رسول اکرم (ص) رئیس بلامنازع قریش و وارث نیاکان پر آوازه و خوشنام خود بود.

پس از بعثت رسول اکرم(ص) نیز تنها حامی و مدافع آن حضرت و «ابو الأئمّه» پدر دوازده امام معصوم علیهم السلام و جانشینان بر حقّ آن حضرات بود.

پیامبران و جانشینان آنها، در برترین قلّه رفیع جهان خلقت قرار دارند که در جهان آفرینش، هیچ مقامی بالاتر از مقام حجج الهی وجود ندارد. حضرت ابوطالب(ع) آخرین حجّت از حجج الهی پیش از پیامبر اکرم(ص) بود؛ ولی مقام وصایت ایشان جایگاهشان را در تاریخ اسلام درخشنده‌تر و جاودانه‌تر کرد.

پیش از بعثت پیامبر(ص) حضرت ابوطالب و پیش از ایشان حضرت عبدالمطلب حجت خدا و اوصیای حضرت ابراهیم در سرزمین حجاز بودند.

علامه مجلسی می‌نویسد:

شیعیان در مورد حضرت ابوطالب اجماع کرده‌اند که در آغاز بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به آن حضرت ایمان آورد و هرگز بت نپرستید، بلکه از اوصیای حضرت ابراهیم(ع) بود. (مجلسی، مرآت العقول، ج ۵، ص ۲۳۵.)

او از کسانی بود که مانند اصحاب کهف دوبار در پیشگاه خدا مأجور بود، چراکه وی به ظاهر اظهار شرک می‌کرد و ایمان خود را کتمان می کرد، ولی در باطن به پیامبر اکرم(ص) ایمان داشت (ابن معد، الحجّه علی الذّاهبَ، ص ۱۰۶.)

پیامبری که در سرزمین حجاز رسالت داشت، حضرت ابراهیم(ع) بود که قرآن کریم از هجرت آن حضرت به سوی حجاز و اقامتش در آن سرزمین خبر داده است. پس از ارتحال حضرت ابراهیم(ع) اوصیای آن حضرت در حجاز تا زمان بعثت پیامبر اکرم(ص) حضور داشتند.

پیش از ولادت رسول اکرم(ص) حضرت عبدالمطّلب حجّت خدا بود. امام رضا (ع) در تفسیر فرمایش رسول اکرم(ص) که فرمود: «أَناَ إِبْنُ الذَّ بیحَینِ» برحجّت بودن حضرت عبدالمطّلب تأکید فرموده است. (شیخ صدوق، عیون    أخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۱۶۸؛ همو، الخصال، ج ۱، ص ۵۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۵، ص ۱۲۹)

عبدالمطلب، شیبه الحمد (موی سپیدِ ستایش)، امیر و مهتر مکه، ابوطالب را از پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم مطلع کرده بود و به او امر کرده بود که این خبر را مخفی نگه دارد تا پیامبر اسلام(ص) از گزند دشمنان در امان باشد.

شیخ صدوق می‌فرماید:

«وَ رُوِیَ أَنَّ عَبْدَالمُطَّلِبِ کانَ حُجَّة وَ أَباطالِبٍ کانَ وَصِیَّهُ/ روایت شده که حضرت عبدالمطّلب حجّت بود و حضرت ابوطالب وصیّ او بود». (شیخ صدوق، الاعتقادات، ص ۳۵۷)

در روایات آمده است که  از امام کاظم علیه السلام پرسیدند: آیا حضرت ابوطالب بر رسول اکرم نیز حجت بود؟ فرمود: نه، بلکه امانت‌دار وصایا بود که این وصایا که شامل کتاب های پیامبران، عصای حضرت موسی(ع) و انگشتری حضرت سلیمان و امثال آنها بود به حضرتش تقدیم کرد.

یکی از دلایلی که حجت خدا بودن حضرت ابوطالب را به اثبات می‌رساند، بشارت های غیبی است که ایشان عرض می‌دارند و مرحوم کلینی در اصول کافی با سلسله اسنادش از ایشان نقل کرده ‌است؛ یکی از این اشارات زمانی است که حضرت فاطمه بنت اسد میلاد خوش یمن و پربرکت پیامبر اکرم، حضرت محمد(ص) را  به اطلاع ایشان می‌رسانند؛ ابوطالب در آن هنگام می فرمایند: سی سال صبر کن تو را به مانند او بشارت دهم به جز نبوت.

بسیار جالب است که در یک جمله کوتاه، از نبوت پیامبر، تاریخ تولد حضرت علی و همتایی علی علیه السلام با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جز در نبوت خبر داده است.

منظور حضرتش از این پیشگویی‌ها این بود که فرزندش علی علیه السلام دقیقا ۳۰ سال بعد متولد خواهد شد؛ او همچنین می‌دانست مولای متقیان به جز نبوت در بقیه‌ی امور همانند پیامبر اکرم(ص) خواهد بود؛ او خبر داشت که مولود مبارکی که حضرت فاطمه بنت اسد بشارت او را آورده بود، پیامبر خواهد بود. او همچنین مطلع بود که حضرت علی علیه السلام پیامبر نخواهد بود ولی همطراز پیامبر(ص) خواهد بود. در مراسم ازدواج پیامبر با حضرت خدیجه خبری بزرگ را به اطلاع مردم رساند و جایگاه والایی را برای پیامبر ترسیم کرد.

جالب‌تر اینکه این پیشگویی ها فقط به رسالت خلاصه نمی‌شد، بلکه ایشان نویدهای بسیار روشنی درباره ولایت و وصایت امیرالمومنین(ع) داده بودند.

آری، این  پیشگویی ها خود دلیلی است بر مقام وصایت ایشان  و اینکه ایشان از منطق وحی برخوردار بودند که این گونه با قاطعیت از رسالت پیامبر اکرم (ص) خبر می‌دادند. حجت خدا جایگاه‌ رفیعی در میان زمینیان دارد؛ مقام ایشان به گونه‌ای است که در منابع اسلامی آمده که ایشان در روز قیامت در زمره‌ی پادشاهان و در سیمای پیامبران محشور خواهد شد.

آری ابوطالب مصداق بارز سخن مولاست که‌ او همچون ابوسفیان نبود بلکه مردی از فردوسیان بود که دین اسلام را پایه‌گذاری کرد و در این مسیر پرفراز و نشیب سختی‌ها و مشقات زیادی را متحمل شد؛ او می‌بایست بنابر مصلحت های زمان، پیامبر را مخفیانه حمایت کند و اسلام خود را آشکار نکند. همو که جبرئیل در هنگام اطلاع دادن خبر رحلتش از او به عنوان یاور پیامبر(ص) یاد می‌کند.

از فرازهای نقل شده به خوبی هویداست که پیامبر اکرم(ص) همواره به یاد نیکی‌های ابوطالب بود و هیچگاه آنها را فراموش نکرد. رحمت خدا بر او که بر نگین انگشتریش اذعان به بندگی خدا، پیامبری حضرت محمد(ص) و جانشینی علی(ع) را حک کرده بود.

۲۶ رجب المرجب، سالروز رحلت جانسوز آخرین حجت در دوران فترت را به سوگ می‌نشینیم.

طاهره کنگازیان کنگازی

لینک مطلب درخبرگزاری حوزه

زهرا ابراهیمی
۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۹:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ی

صداقت در سیاست

در نگاه دین آنچه در تمام ابعاد زندگی انسان اصالت دارد اخلاق است. اعتقاد به اخلاق تا جایی پیش می‌رود که حتی سیاست نیز باید با اخلاق گره بخورد و الا ممکن است سیاستمداران در دام بی اخلاقی گرفتار آیند.

در میان مصادیق اخلاقی آنچه بیش از سایر مصادیق در رفتار سیاستمداران نمود و اثر عینی دارد موضوع صداقت است.

صداقت اگر باشد و بماند، سیاست مسیری درست را طی خواهد کرد و اگر نباشد یا در میانه راه از دست برود، به همان نسبت جامعه به انحراف کشیده خواهد شد.

یکی از مهمترین نکاتی که به واسطهٔ آن صداقت در سیاست تأمین می‌شود اصلاح درونی شخص سیاستمدار است. در واقع اگر اهل سیاست به اصلاح و تهذیب خویش اهتمام ورزیده باشند صادق خواهند بود و الا اگر اصلاح درونی نداشته باشند به راحتی از صداقت فاصله می‌گیرند و هر بار بهانه‌ها و توجیهاتی را برای عدم صداقت‌شان ذکر می‌کنند.

اگرچه همواره صداقت را به معنی راستگویی می دانیم اما صداقت معنایی فراتر از آن دارد. گسترهٔ معنای صداقت تا حدی گسترده است که حتی در فرهنگ قرآنی، صادق در برابر منافق و کافر هم ذکر شده است. مخصوصاً در فضای سیاسی، فریب و خیانت نیز نقطهٔ مقابل صداقت قرار می‌گیرد و لازمهٔ صاد ق بودن دوری از خدعه و نیرنگ و خیانت است. اهل سیاست باید جامعه را همچون امانتی در دست خویش تصور نمایند و هرگز و تحت هیچ شرایطی اجازهٔ خیانت در این امانت را به خود ندهند.

از دیگر نشانه‌های صداقت این است که هر کس خود را آنگونه که هست به مردم بنمایاند و نه آنگونه که دلش می خواهد باشد.

علاوه بر این اعتراف به اشتباه از دیگر نشانه‌های اهل صداقت است. وقتی سیاستمداری اشتباه کرد و به اشتباهش اعتراف نمود یعنی اهل صداقت است و الا اگر به جای پذیرش اشتباه به دنبال مقصری برای خطایش بگردد کار را تا جایی ادامه خواهد داد که برای اثبات تلاش خویش به نفی ایثار دیگران می‌پردازد. در واقع یکی از مکانیزم های دفاعی افراد ضعیف النفس این است که برای خطایشان به دنبال عوامل و دلایل واهی می‌گردند.

فرعون درون انسان نه اجازه می‌دهد آدم خطایش را بپذیرد و نه می‌گذارد به خطا اعتراف کند اتفاقاً بر عکس توجیهاتی را برای خطایش ذکر می‌کند و اینگونه حاکمیت خویش را بر سرزمین مصر درونی انسان تثبیت می‌نماید.

نمونهٔ بارز این صداقت را چندی پیش در کلام رهبری دیدیم. ایشان آماری ر ا در رابطه با رتبهٔ اقتصادی ایران در جهان بیان کردند و بعد از اینکه متوجه شدند آمار نادرست بوده در سخنرانی‌های بعدی خود به این مساله اشاره کردند که آن آمار برای چند سال قبل بوده و نه برای سال‌های اخیر.

وقتی رهبر یک انقلاب با همین صراحت و شجاعت به‌اشتباه خود اعتراف نمایند این رفتار می‌تواند درس بزرگی باشد برای افراد زیرمجموعه که از بیان اشتباهات و خطاهای خویش طفره نروند. رهبر عزیزمان بارها از تقوای سیاسی یاد کرده‌اند و سیاستمداران را به برخورد صادقانه و دلسوزانه با مسائل دعوت می‌کنند.

یکی از جنبه‌های دیگر صداقت این است که اگر کسی توان انجام کاری را در عرصهٔ سیاست ندارد به‌راحتی اعلام کند که نمی‌تواند و با عذرخواهی، از آن مقام و منصب کناره‌گیری کند؛ اما متأسفانه از مهم‌ترین معضلات امروزه در جامعهٔ سیاسی ما این است که هیچ‌کس از کارش و مسئولیتش کناره‌گیری نمی‌کند اگرچه بداند به‌خوبی از پسش برنمی‌آید. حتی اگر از یک مسئولیت کنار رود بلافاصله میز دیگری را تصاحب می‌کند دقیقاً مثل قانون پایستگی انرژی که می‌گوید انرژی از بین نمی‌رود بلکه از شکلی به شکل دیگر درمی‌آید.

در نگاه اسلام نه میدان به‌تنهایی اصالت دارد و نه دیپلماسی به شکل واحد؛ بلکه آنچه میدان یا دیپلماسی را اصیل می‌کند اعتقادی است که در پس آن نهفته است. اگر از میدان دفاع می‌کنیم به‌واسطهٔ اعتقادی است که در رگ‌های میدان ساری و جاری است.

در شرایط کنونی با دولتی مواجه هستیم که به‌ظاهر برای رفع جنگ و تحریم‌ها در تلهٔ برجام افتاد و حالا بعد از گذشت این مدت طولانی به‌جای پذیرش مسئولیتش تقصیرها را بر گردن دیگری می‌اندازد.

زیر سؤال بردن میدان نه‌تنها زیر سؤال بردن حاج قاسم است بلکه زیر سؤال بردن هزاران شهیدی است که با خون خویش درخت این انقلاب را آبیاری کردند.

میدان، همان نوجوان سیزده‌ساله است که امام امت او را رهبر جامعه خواند.

میدان، همان شهیدانی هستند که برای پایین آوردن جنازهٔ یک دختر ایرانی مثل برگ‌های یک درخت بر زمین افتادند.

میدان، شهدای مدافع حرم‌اند.

میدان برای اثبات خویش به دیپلماسی فریب چنگ نمی‌زند بلکه ابزار میدان، خونی است که می‌دهد در راه معبود تا بر اعتقادش استوار باشد؛ اگرچه به‌ظاهر میدان تحریف می‌شود اما حقیقتاً خون در تاریخ گواهی خواهد داد و رد خون را نمی‌توان از تاریخ پاک کرد.

آنکه به دیپلماسی جهت می‌دهد میدان است اما نه جهتی که برخی می‌پسندند بلکه میدان برای دیپلماسی‌اش نیز قانون دارد. میدان منصف است و دیپلماسی را تخریب نمی‌کند.

یکی دیگر از جنبه‌های صداقت، صراحت است. پنهان گویی از صداقت می‌کاهد؛ البته که موضوع تقیه موردبحث ما نیست و اینجا نیز موضوعیتی ندارد. تنها چیزی که در اتفاقات اخیر واضح است این است که آقای ظریف برای تطهیر خویش خود را مسلوب الاراده تصور می‌کند و با مقصرانگاری تمام تقصیرها را یکجا به گردن گفتمان مقاومت می‌اندازد. حالا فرض را بر این می‌گذاریم که همه‌ی تقصیرها بر عهده‌ میدان است و دیپلماسی، خود را فدای میدان نمود! حال سؤال اینجاست که چرا شخصی که اراده‌ای از خود ندارد سال‌ها تسلیم این گفتمان بوده و همچنان در مسند خویش باقی‌مانده است؟ اگر قرار بر این است که مؤمن اهل سازش نباشد چرا او خود را همچون پر کاهی در دستان باد سپرده و سالها سکوت کرده است؟

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 

زهرا ابراهیمی
۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

ی

 

 

تحولات اساسی، با خودسازی و تهذیب نفس امکان پذیر می شود/ تحول مثبت، نیازمند یک مدل مطلوب است

هر بار که رهبر انقلاب به مناسبتی سخنرانی می کنند نکاتی را متذکر می شوند که حقیقتا توجه و تمرکز بر آن نکات می تواند پاسخگوی دغدغه های امروزه جامعه باشد.

موضوع ایجاد تحول در زوایای مختلف و ابعاد متفاوت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که رهبر معظم انقلاب هم بر آن تاکید دارند، نیازمند پیش زمینه است. تحول فردی و اخلاقی هر فرد می تواند زمینه ساز تحولات اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی باشد.اگر هر فردی خود را به مطالعه، خودسازی و محاسبه نفس مکلف بداند می تواند متحول شده و در نتیجه تحولات گسترده تر را رقم بزند.

بخشی از تحولات بنیادین مربوط به تصمیم‌گیری و قانون‌گذاری و اجرای آن در سطح کلان کشور است اما شاید بتوان گفت بخش مهم تر این تحولات، تحولات فردی است.

یکی از لوازمات ایجاد تحول، خلق احساس مسئولیت است. دغدغه مند بودن و بی تفاوت نبودن نسبت به آنچه پیرامون ما رخ می دهد نقطه عطفی در پرورش حس مسئولیت می تواند باشد.

برخی از افراد فکر می کنند اگر در وقایع و اتفاقات مهم اجتماعی و سیاسی واکنش نشان دهند اهل مسئولیت هستند، بنابراین برای تجلی حس مسئولیت پذیری خویش، به انتظار وقایع می نشینند تا از صف اظهارنظر کنندگان عقب نمانند.این در حالیست که تلاش برای حل مشکلات فردی، خانوادگی و اجتماعی نیازمند اتفاق و واقعه نیست بلکه هرآنچه هر روزه در متن زندگی و پیرامون افراد رقم می خورد می تواند سوژه ای برای واکنش نشان دادن مثبت یا منفی باشد و از این طریق احساس مسئولیت پذیری انسان اقناع گردد.

تحولات اساسی، با خودسازی و تهذیب نفس امکان پذیر می شود

تحولات اساسی قبل از اینکه بخواهد با بخشنامه ها و دستورالعمل ها شکل بگیرد، از طریق خودسازی و تهذیب نفس امکان پذیر خواهد بود.

تحولات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در هر جامعه تحت تاثیر تحولات فرهنگی آن جامعه قرار می‌گیرد و ریشه تحولات فرهنگی، تحول در ارزش ها و باورها است.

متاسفانه در کشور ما به جای اینکه تحولات سیاسی تحت تاثیر تحولات صحیح فرهنگی قرار گیرند، بالعکس این تحولات فرهنگی هستند، که تحت تاثیر امور سیاسی قرار گرفته و از مسیر صحیح خارج می شوند.

البته باید به این نکته نیز توجه کرد که صِرف متحول شدن، ممدوح نیست، بلکه باید دید جهت تحول به چه سمتی است. تحولات ممکن است خوب یا بد باشند.
برخی از افراد بر این باور هستند که آنچه در چهارچوب تحولات اجتماعی رخ می دهد تحولاتی جبری است و خوب یا بد، ما توان مقابله با آن ها را نداریم؛ در حالی که در دیدگاه اسلام اولا اصل تحول در جهت مثبت و منطبق بر فطرت، اصلی پذیرفته شده است و ثانیا انسان از طریق اراده و عوامل اختیاری قادر خواهد بود به تحولات اجتماعی رنگ دینی ببخشد.اگر چه وظیفه نخبگان و افراد تاثیرگذار در این میان بیشتر است اما هریک از ما به نوبه خود وظیفه داریم تا از طریق تحولات درونی و فردی در وجود خویش، زمینه تحولات صحیح اجتماعی را فراهم کنیم.

همه افراد برای متحول شدن و همه جوامع نیز برای رسیدن به تحول مثبت، نیازمند یک مدل مطلوب هستند تا از طریق آن بتوانند قدم در مسیر تحول بگذارند.

مدل مطلوب ارائه شده تحول در آموزه های اسلام چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی منطبق بر فطرت انسان است و چون فطرت در انسان ها امری مشترک است، در نگاه دین آن دسته از تحولات پذیرفتنی است که مبتنی برهمان اصل اولیه یعنی فطرت باشد. به همین دلیل ما قائلیم انسان های پیش از مدرنیته، انسان های دوران مدرن و آن ها که متعلق به پست مدرن هستند همه و همه از ماهیتی یکسان به نام فطرت برخور دارند، که تحولاتشان نیز باید در جهت فطرت انجام گیرد.

نکته آخر اینکه تحول لزوما به معنای تجدد و نوخواهی نیست.برخی بر این تصورند که تحول یعنی پذیرش هر آنچه نو و تازه است، در حالی که تحول دینی یعنی همسو شدن با خواسته های فطرت نه صِرف هماهنگ شدن با هر آنچه نوپدید است.

 

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در صاحب نیوز

زهرا ابراهیمی
۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

ی

 

تحول فرهنگی و تأخیر ازدواج

یکی از نیازهای انسان نیاز به ازدواج است. از آن جایی که انسان موجودی اجتماعی است، پاسخ به این امر، نیازمند شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مناسب است؛ ولی گاه شرایط فرهنگی جامعه، دستخوش تغییراتی می‌شود که حالت ثبات قبل را به حالت ناپایدار تبدیل می‌کند. یعنی اگر تا چندی پیش، ازدواج جوانان در یک مسیر هموار صورت می‌گرفت ولی اکنون این مسیر، پر پیچ و خم شده و جوانان را با مسأله‌ی تأخیر در ازدواج روبرو کرده است.

از زمان‌های گذشته، خانواده‌ها از کودکی فرزند پسر را با شغل‌های مردانه آشنا می‌کردند و از او می‌خواستند که برای تأمین مخارجش، از دسترنج خود استفاده کند تا در جوانی بتواند به پشتوانه‌ی اندوخته‌ی مالی یا دارایی‌های خود اقدام به ازدواج کند. این آمادگی سبب می‌شد تا افراد، پس از ازدواج و با پدید آمدن هزینه‌های زندگی از زیر بار مسئولیتی که بر عهده گرفته‌اند شانه خالی نکنند.

از سوی دیگر از آن جا که همه تابع یک فرهنگ بومی بودند، بعد از مراسم عروسی، تا مدت‌ها با همسر خود در خانه‌ی پدری ساکن بوده و بر اساس اصل قناعت، مراحل ازدواج و فرزندآوری را پشت سر می‌گذاشتند. نه کسی از پسران جوان انتظار مهریه‌ی زیاد و خرید مسکن مستقل داشت و نه از خانواده‌ی دختر انتظار داشتند که جهیزیه‌ی سنگین تهیه کند و هزینه‌های دست‌وپاگیر جشن عقد و عروسی هم وجود نداشت.

با شتاب گرفتن روند تحولات فرهنگی در ایران، الگوی سنتی خانواده متزلزل شد؛ به این شکل که از یک سو الگوی تربیتی خانواده‌ها تغییر کرد و از سوی دیگر فرهنگ قناعت جای خود را به مصرف‌گرایی داد.

از این رو در تربیت اقتصادی فرزندان پسر که قرار است در آینده، نان‌آوران خانواده باشند، اقدامی صورت نگرفت، بلکه آنان را مانند دختران در کنار مادر رها کرده و تا حدود بیست سالگی هیچ انتظاری جز گذران دوران تحصیل از آنان نداشتیم. همچنین اگر پسری را در حال کار دیدیم، بر او برچسب کودک کار زدیم و مانع بروز استعدادهای مردانه در او شدیم. از این رو در جامعه شاهد پسرانی هستیم که به بلوغ جسمی و جنسی رسیده‌اند؛ ولی هنوز بلوغ اجتماعی، عقلی و اقتصادی در آن ها شکل نگرفته است و این خود، عاملی برای تأخیر سن ازدواج در پسران و به تبع آن در دختران است.

همچنین فرهنگ مصرف‌گرایی که بر تار و پود زندگی افراد سایه افکند، سبب شد که به یکباره از پسران خود انتظار داشته باشیم که به توقعات اقتصادی جامعه جامه‌ی عمل بپوشانند؛ از جمله سنت‌های ساختگی قبل از ازدواج مثل پرداخت مهریه‌های سنگین، سنت‌های حین ازدواج مثل مخارج بالای جشن و خریدهای دوران عقد و سنت‌های پس از ازدواج مثل تجملات دوران بارداری و فرزندآوری.

وقتی مصرف‌گرایی در یک جامعه، ارزش تلقی شود، جوانان نیز به همه چیز از جمله ازدواج با عینک پر رنگ و لعاب مادیات نگاه می‌کنند و خود را در مسابقه‌ای فرض می‌کنند که هدف از آن به دست آوردن ثروت و نمایاندن آن به دیگران است و حال اگر ببینند که در این مسابقه برنده نمی‌شوند، از تشکیل خانواده در سن جوانی سر باز زده و از داشتن آن محروم می‌مانند.

در اثر تغییر در الگوی خانواده و گسترش فرهنگ مصرف‌گرایی، نسل جوان ما ترجیح داد یا به زیست تجردی روی آورد و به ازدواجی که قرار است آسایش او را بر هم بزند، تن ندهد و یا این که تا سالیان دراز به کسب درآمد بپردازد تا شاید بتواند از رهگذر آن به ایده‌آل خود در زمینه‌ی ازدواج دست یابد.

جای بسی تأسف است که نهادهای فرهنگی از جمله صدا و سیما که وظیفه‌اش حراست از فرهنگ بومی است، به جای فرهنگ‌سازی قناعت به گسترش فرهنگ مصرف‌گرایی دامن می‌زند مثلا در سریال‌ها یا فیلم‌های تلویزیونی که در موضوع ازدواج ساخته می‌شود، عروس و داماد را در سن‌های بالا با جهیزیه‌ی سنگین و خانه‌های مجلل و اتومبیل‌های مجهز به عنوان الگو معرفی می‌کنند.

تأخیر در سن ازدواج آن هم در شرایطی که عوامل تحریک کننده‌ی جنسی در جامعه بیشتر دیده می‌شود، سبب رنگ باختن ارزش ازدواج در بین پسران و ضعف دینداری در نسل جوان شده است. فرار از خانه، خودکشی، تزلزل در شخصیت و سستی بنیان خانواده نیز از دیگر پیامدهای تأخیر ازدواج است.

برای رهایی از پیامدهای مسأله‌ی تأخیر ازدواج، دو راهکار به نظر می‌رسد. یکی در زمینه‌ی فرهنگ مصرف‌گرایی و دیگری در امر تربیت کودک و نوجوان.

ابتدا باید بدانیم که برای تبدیل فرهنگ مصرف‌گرایی به فرهنگ قناعت باید زیرساخت‌های فکری افراد تصحیح شود. این که به جوانان آموخته شود که هدف از ازدواج، نزدیک شدن به خداوند است و به نوعی رسیدن به یک فضیلت انسانی؛ نه دست یافتن به مقام و منصبی که برای رسیدن به آن، خود را مجبور به داشتن امکانات مالی مثل منزل مستقل، اتومبیل یا جهیزیه‌ی سنگین بدانیم.

راهکار دوم در ارتباط با تغییر در شیوه‌ی تربیت کودک و نوجوان است و این مهم از طریق تغییر در رفتار والدین و مربیان صورت می‌گیرد. دو نهاد خانواده و مدرسه نباید به تمام خواسته‌های کودک جامه‌ی عمل بپوشانند بلکه گاه از آن‌ها بخواهند که مسئولیت‌هایی را انجام دهند و در قبال انجام آن مسئولیت، پاداشی برایشان در نظر بگیرند.

 

لیلا توکلی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

زهرا ابراهیمی
۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۷:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر