گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

۱۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

گنج صلوات 

از جمله اموری که در باب دعا بسیار مورد سفارش قرار گرفته است دعا در حق دیگران می باشد. گاهی تنگ نظری انسان به حدی می رسد که حتی در دعا نیز بخل می ورزد و حاضر نیست برای دیگران دعا کند این در حالیست که در آموزه های اسلام دعا در حق دیگران بسیار مورد سفارش قرار گرفته است تا جایی که در روایات آمده است کسى که پشت سر برادرش و در غیابش به او دعا کند، از عرش ندا مى‌رسد، صد هزار برابر (آنچه براى برادر مؤمنت درخواست کردى) براى خودت در نظر گرفته شد. 

بنابراین اگر بخواهیم با محوریت عقل به این موضوع نگاه کنیم  ودر صدد کسب منفعت معنوی بیشتری باشیم ، می بینیم که سود دعا برای دیگران،  قبل از آنکه نصیب آنها شود عاید خودمان خواهد شد.

 

وقتی دعا در حق دیگران صد هزار برابر فایده و سود نصیب ما می کند، قطعا دعا در حق اهل البیت علیهم السلام و وجود مقدس حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف که واسطه ی فیض الهی هستند بسیار ارزشمندترخواهد بود.از جمله دعاهای بی بدیلی که از آن به عنوان پربرکت ترین ذکر یاد می شود ذکر صلوات است چرا که این ذکر نوعی دعا در حق پیامبر و خاندان پاک اوست و دعایی مستجاب محسوب می شود به همین دلیل است که می گویند دعای خود را بین دو ذکر صلوات بیان نمایید چرا که صلوات دعایی مستجاب است و خداوند بر خود نمی پسندد که قبل و بعد از دعا را استجابت نماید و دعای میانی را رها کند.

 

یکی از ویژگیهای فطری انسان این است که در مقابل احسان و نیکی دیگران، خود را موظف به احسان می داند.قرآن نیز در آنجا که می گوید هل جزاء الاحسان الا الاحسان بر این مطلب صحه می گذارد.حال، هرچقدر انسان به فطرت الهی اش نزدیکتر باشد این حس پاسخگویی به احسان دیگران در او قویتر خواهد بود.این ویژگی فطری در وجود ائمه ی معصومین علیهم السلام که انسان کاملند بسی قوی تر و پر رنگ تر می باشد. ذکر صلوات نوعی دعا در حق ائمه است و آنها خود را موظف به پاسخ می دانند بنابراین ما با صلوات فرستادن بر آنها می توانیم از دریای عنایت و لطف آنها بهتر بهره  ببریم.

 

هرچقدر توجه ما به اهل البیت علیهم السلام بیشتر باشد آنها نیز توجه شان به ما فزون تر می گردد و ذکر صلوات مصداقی از توجه به این انوار مقدس است.البته توجه آنها معلول توجه ما نیست اما در عین حال توجه ما، در جلب توجه آنها موثر است.

شخصى به امام رضا(علیه السلام)عرض کرد: فدایت گردم؛ مایلم بدانم جایگاه من در نزد شما چگونه است؟ حضرت در پاسخ فرمودند: بنگر جایگاه من در نزد تو چگونه است. (یعنى هرقدر تو به ما توجه دارى ما نیز به تو توجه خواهیم کرد.)

اینگونه روایات بنگر این امر است که توجه و یاد اولیاء الهی در استجابت دعاهای ما موثر است  و هرچقدر ما آنها را یاد کنیم آنها نیز توجه ما را بی پاسخ نخواهند گذاشت پس چه نیکوست که با ذکر صلوات، نام خود را در دایره ی دعاهای حضرات معصومین علیهم السلام قرار دهیم.

 

زهرا ابراهیمی کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات شعبه اصفهان

 

 

زهرا ابراهیمی
۳۱ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

«انگشتی که به«خودم»اشاره میکند»



از شمردن شانس های دیگران در زندگی،خسته نشده اید؟

فکر میکنید؛جفت شش های روزگار، تنها به شما ست که دهن کجی می کند؟

از زمین و زمان شکایت دارید؛ چون دائم چوب لایِ چرخِ پیشرفتهایتان گذاشته اند؟

شده تا بحال کلید واژه ی«خودم چه کرده ام؟» را در موتورهای جستجوگرتان پیگیری کرده باشید؟


 بیایید با هم رو راست باشیم.برای یکبار هم که شده انگشت روی عملکرد خودمان بگذاریم و پیش از متهم کردن دیگران ، ریشه ی سندرمِ «ناکامی در فرصت ها» را ابتدا در درون خودمان بخشکانیم.



 «شاخه های اضافه را هَرَس کنیم»


«هر کسی را به یک کار،به همه کار.هر کسی را به همه کار،به هیچ کار.» نمیدانم تا بحال این ضرب المثل را شنیده اید یا نه؟ ولی این عبارت در عین سادگی ، حاملِ یک آینده نگریِ صحیح و منطقی است که نقشه را علامت گذاری کرده و راه میان بُر را به ما نشان میدهد.میگوید:«اولویت هایت را مشخص کن و تنها به آنها بپرداز. چون، رمز موفقیت تو جز این نیست». بلاتکلیفی و از این شاخه به آن شاخه شدن؛ ما را شبیه به کلافِ سردرگم میکند و داغِ موفقیت را بر دلمان میگذارد.یک بافنده،فرصتهای زیادی را باید هزینه کند تا سرِ نخ را در کلافِ سر در گُم بیابد.چه بسا،به قدری گره های کور  زیاد باشند که به طور کل از بافتن منصرف شود.در این صورت آیا ما، لباس دستبافِ زیبا و بی عیب و نقصی به تن خواهیم کرد؟   بر عکس، تداوم و استمرار در یک نوع کار و حرفه، گام به گام ما را به هدف نزدیک و نزدیکتر می کند.با اولویت بندی و تمرکز ، نه تنها از آرامش و مواهب طول مسیر بهره مند میشویم ؛ بلکه در انتهای مقصد، نتیجه ای شیرین،چشم به راه ماست .یک باغبان هیچگاه نهال های میوه را در هم و برهم نمیکارد.هیچگاه اجازه ی رشد به سر شاخه های اضافی نمیدهد.بنابراین تا فصلِ جوانه زدن به پایان نرسیده؛ مانند باغبانی دلسوز، شاخه های اضافه را هرس کنیم و شاهد باروریِ سرشاخه های اصلی باشیم.




 «در مصرف ویتامین صرفه جویی نکنیم»


راهی هست که به قول قدیمی ها «هنوز به ی بسم الله  نگفته» باعث میشود امیدمان نااُمید نشود.میپرسید چه راهی؟ اینکه باید حسابی از خودمان مراقبت کنیم تا دچار کمبود ویتامین «تلاش» نشویم و گرنه مغلوبیم و راه به جایی نمی بریم.شما،چند نفر را میشناسید که با دست روی دست گذاشتن؛ با سستی و امروز و فردا کردن و در انتظار شنبه های مُنجی نشستن؛ نفر اول مسابقه شده باشند؟ چند نفر را دیده اید که بدون تلاش ، قهرمانانه به درخشش مدال خود افتخار کنند؟ تلاش و پشتکار، کلیدیست جادویی که اگر گم شود؛ گنج های موفقیت تا ابد زیر خاک مدفون میمانند. پس هیچگاه از جادوی  تلاش غافل نشوید که «کار نیکو کردن از پر کردن است». مگر نشنیده اید «لَیس الانسان الاّ ما سعی»؟



«زره جنگ به تن کنیم»


حالا که قدم در مسیر اصلی و حقیقی گذاشتیم؛ نباید دلهره ها و ترس ها مهلت ورود به دل هایمان را پیدا کنند.بله حق با شماست؛احتیاط شرط عقل است.حضرت موسی علیه السلام و برادرشان هارون علیه السلام نیز در هنگام مواجه با فرعون، از حوادث پیش رو خوف داشتند.ولی وقتی رضایت خدا در کاری آشکار شد؛چرا باید از ادامه ی مسیر بترسیم؟ چرا با اضطرابهای بیهوده و نگرانی از برچسبِ دیگران،همه ی رشته ها را پنبه کنیم و معطل حرف مردم بمانیم؟ رمزاش این است که امید به پیروزی را در زندگی ارزش گذاری کنیم و صدر اعظم هدف هایمان قرار دهیم. بعد با تمام قدرت خنجرهایمان را در گلوی ترس های ناروا فرو ببرم و مطمئن باشیم، خدا با ماست. همان طور که در کنار حضرت موسی علیه السلام بود و ضمانت کرد«لا تَخافا،اِنَنی مَعَکُما، اَسمَعُ و اَری».


زهره نوروزی اصفهانی

زهرا ابراهیمی
۳۱ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


هم مسلک، میدانی چه زمانی از کفار شکست خورده ایم؟

و کی ازسمت کفار به عقب رانده شده ایم؟

همیشه اسلام از افراد به ظاهر خودی ضربه خورده است, همیشه.

این وعده خداوند بوده است که کفار هیچ گاه توان مقابله با ما را نداشته و نخواهند داشت و این مهم را خداوند بارها برایمان اثبات کرده است.

از تاریخ معاصرمان و رویارویی های تن به تن با مجاهدین خلق_بخوان منافقین_ تا نیم رصدی

به جنگهای صدر اسلام کردن، همه خبر از کارشکنی های منافقین می دهد.

مثلا نگاهی  ولو سطحی به واقعه صفین عبرتی به قدمت کل تاریخ برای جامعه بشریت به ارمغان دارد.

این سوالات که آن کدام فرد منافق مسلکی بود که وارد شور شد؟

و چه ها کرد؟ بارها جواب داده شده اند اما جهاد؟! نه.

برای همین است که امام (ره) فرمودند:

_ امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.

چون مبنای حرفشان و تکیه گاهشان خدا بوده 

و از خود سخنی نگفته اند.

و تنها وعده خداوند را گوشزد کردند...که ای مسلمانان این کفار ضعیف اند.

و بدانیم

که هرچه کشیده ایم از دورویان ایمان و کفر کشیده ایم.

هر آن چه ضربه خورده ایم از منافقان بوده و بس.

هرچند عبارت " تاریخ تکرار می شود" تکراری است ولی این تکرارها آن قدر ادامه می یابد تا به خود آییم. بلکه خود را در آینه نظاره گر باشیم که آیا امروزه، هم وطن های بی وطن کم هستند؟!

و یا "تن فروش به از وطن فروش" کم شنیده ایم؟!

آری می دانیم اکثر ما اسلام آوران هم، رنگی از نفاق داریم. هرچند عده ای تیره و عده ای روشن تر.


در این بین، پس از شماتت منافقین داخلی و بی بصیرهای مخرب ,نوبت به بررسی و اصلاح خودمان کی میرسد؟!!!

اذعان کلام الله به کافران محض و مومنان خالص از سری خبر می دهد تلخ مزه اما حق...

غیبت، سخن چینی، ازار مومن و سب مومن یا هتک حرمت و کشف اسرارش،و و و... همه از مفاسد یک منافق است...

دیگر بس است شمردن 

قیام کنیم،

علیه تکرار تاریخ قیام کنیم،

تا قیام موعود فرا رسد...

وه چه موعودی...

آن موعودی را گویم که یاران بهشتی اش، بهشتی وار، به بهشت رفتند و سبک بهشتی زیستن را، به ما، همچون بهشت،ساده و بی تکلف آموختند...

زهرا ابراهیمی
۲۵ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


همین طور که لباس  می پوشیدم برای مادر توضیح می دادم: «از فلان مسجد تماس گرفته اند. دعوت شده ام برای مبحث مهدویت. با اینکه تدریسی ام تا تبلیغی، پیشنهادشان را قبول کردم؛ البته با اجازه شما. از فکر به توفیق اجباری در مطالعه بیشتر و بازخوانی اطلاعات فراموش شده، انگیزه  می گیرم. شاید تخصصم در تبلیغ شد مهدویت. خیلی به این مباحث علاقه دارم».  نهایت برای مزاح گفتم: «بعد از ده دوازده سال تحصیل بالاخره فرجی شد. مامان کارم گرفته». مادر مثل همیشه سراپا گوش بود. لبخندی زد و گفت: «مادر جان کار مجانی زود می گیرد».  خندیدم و خداحافظی کردم.


تمام بیست دقیقه پیاده روی مسیر رسیدن به مسجد را به حرف مادر فکر می کردم. بیشتر از آفتاب این سوال بی جواب اذیتم می کرد: «اگر شرع اجازه می داد و درخواست وسیله رفت و آمد داشتم یا طلب پاکت می کردم، دعوتم می کردند؟». گاهی خودم را دلداری می دادم: «این چه حرفی است. شاید کیفیت کارت هم مناسب بوده؛ اصلا فلان استاد نگفت مجالس امام زمان علیه السلام الکی نیست و به سخنران از طرف خود مولا نظر شده است ». بعد هم خودم جواب می دادم: «حالا خیلی هم خودت را تحویل نگیر. معاویه هم کم منبر نرفت ». خلاصه همه راه  در کشف حکمت های حرف مادر گذشت.


کلاس تمام شد. مگر کابوسش دست از سرم بر می داشت.  رمق از جانم رفته بود. پاهایم حس نداشت. چشمانم جایی را نمی دید.  سرم به شدت درد می کرد. آفتاب پوست صورتم را می سوزاند. به تنها چیزی که فکر نمی کردم، حرف مادر بود. وقتی رسیدم، چیزی نگفتم. این بار مادر سر صحبت را باز کرد . به پر و پایم پیچید، حرفی برای گفتن نداشتم؛  «مادر جان تو که گفتی کارت گرفته، این حال و روزی که من می بینم مثل این است که انبارت گرفته نه کارت. کشتی هایت غرق شده یا انبارت آتش گرفته؟». « همه چیز خوب پیش می رفت. رضایت را از نگاهشان می خواندم. برای نزدیک شدن دل ها از همان اول دایره وار روی زمین نشستیم. آخرهای جلسه بود که کار به پرسش و پاسخ رسید. اعتمادشان جلب شده بود. «یکی از ما شکایت می کرد که درد مردم را نمی فهمیم . بین مردم نیستیم. یکی می گفت پس کاری بکنید با این قیمت های ارز و طلا، چند ماه دیگر عروسی دخترم است. بعد از یک سال تازه وامش با هزار اما و اگر جور شده، من چطور با این قیمت ها جهیزیه بخرم؟ یکی گفت پسرم سه سال است عقد بسته، با این وام های سی درصد و چهل درصد مگر می تواند خانه اجاره کند؟ ربا شاخ و دم دارد؟ پس فردا باید بروم ملاقاتش زندان. آن یکی گفت می گویید ازدواج آسان و حرف از برکت می زنید پس کو؟ می فهمید بیکاری نان آور خانه یعنی چه؟ آن یکی گفت: خدا از شما نگذرد که می گویید کار تولیدی کنید و به فکراستقلال کشور باشید. حالا با وام این جوجه های سالم که از بی آبی و قطع و وصل برق  نصفشان تلف شدند چه کنیم؟ هر کدامشان حرفی زدند. حرفشان حق بود. تعدادشان در کلاس من خیلی نبود. کسی چه می داند، شاید این کم ها، خیلی هم کم نباشند. مادر من چکاره این مرز و بومم؟ حقی را نادیده گرفته ام؟ من  که زیر این آسمان آبی نه ملکی دارم و نه آبی. نه استخدامم و حقوقی دارم. نه خانه و زندگی دارم، نه همسر و آقا زاده و حساب بانکی. آینده ام مبهم تر از گذشته. چه کاری از دست من ساخته است؟  قسم می خورم کم مانده بود به جای کارم، آهشان مرا بگیرد. مادر دعا کن کسانی که دستشان به جایی می رسد این آه  را دست کم نگیرند.»


زهره جمالی

زهرا ابراهیمی
۲۵ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 


نقش زن در خانواده مثل فرمانده در جنگ است

زن همواره نقش بسزایی در جامعه و خانواده دارد وحضور او درخانواده الزامی است.نظم واستحکام خانواده به گونه ای به نقش زن مرتبط میشود.و تقریبا میتوان گفت او مانند فرمانده در جنگ عمل میکند چرا که جنگ بدون فرمانده و رهبر نمیتواند منتظر موفقیت و پیروزی باشد پس زن میتواند بهترین راهنما در خانه و برای همسر و فرزندان خود تکیه گاهی مطمئن باشد.و مانند چراغی راه آنان را روشن نماید و مایه ی هدایت انان گردد.گرچه همیشه شنیده ایم مرد سرپرست و تکیه گاه خانواده است اما باید بدانیم زن به عنوان مکمل و کامل کننده مرد باید در کنار او باشد همچنین شاغل بودن زن در جامعه به حضور او در خانه لطمه ای وارد نخواهد کرد و این تفکر غلط است که برخی معتقدند زن جایش در خانه است و بیرون از جامعه نمیتواند نقشی داشته باشد.آن رمانی که زن ارزش و مقامی نداشت و حتی انقدر او را پست میشمردند که به زنده به گور کردنش خرسند بودند زمان جاهلیت بود نه امروزه که جهان و امکاناتش مدرن و پیشرفته شده است.پس باید به زن و نقش مهم او در جامعه و خانواده ارزش نهند.که او گاهی میتواند باعث پیشرفت یک کشور و جامعه شود همانگونه که میبینیم چه بسیار زنانی در عرصه های گوناگون از جمله عرصه های فرهنگی،اجتماعی،ورزشی،سیاسی و...فعالیت های چشم گیری دارند و پیشرفت های قابل توجهی را برای کشورمان به ارمغان آورده اند.

هم چنین میتوان گفت در خانواده یک مادر میتواند تاثیر مستقیم بر روی تربیت فرزندان بگذارد چرا که بیشترین زمان را در کنار آنان است و به تربیت انان مشغول میباشد پس زن میتواند فرزندان صالحی که ازهرنظر کامل هستندراتحویل جامعه دهد.پس میتوان نتیجه گرفت که نقش زن در خانواده به گونه ای میتواند به نقش او در جامعه بازگردد یعنی نوعی نقش غیر مستقیم...

یک خانواده ی کامل و موفق باید زن را در کنار خود داشته باشد چرا که تهی بودن خانه ازن دیگر نام خانواده را به همراه نخواهد داشت...

یک زن شاید در چندین شغل مشغول به خدمت باشد او در خانواده میتواند همسری فداکار مادری مهربان و معلمی دلسوز باشدکه همواره دغدغه ی آرامش در خانواده را در دل دارد و به دنبال آسایش فرزندان و همسر خود است.پس به خودی خود نمیتوان نقش زن و خود او را دست کم گرفت چرا که اینگونه نام و نشان خانواده از متلاشی خواهد شد...


افسانه مرادی

زهرا ابراهیمی
۱۶ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر