گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طاهره کنگازیان کنگازی» ثبت شده است

س

 

 

ساسان حیدری‌یافته معروف به ساسی مانکن، کسی است که پس از دیدن اسکن جنین شش ماهه‌ای که در شکم همسرش است، با درآوردن ادای حرکات آن جنین، خوشحالی وصف‌ناپذیر خود را ابراز می‌کند؛ اما مدتی پس از گرفتن اقامت انگلیس و کنسرت لس آنجلس روابط خانوادگی به سردی گراییده و زمزمه‌ی سقط جنین از سمت او به گوش می‌رسد.

به راستی چرا چنین فردی با چنین پیشینه‌ی تاریکی در زمینه‌ی حقوق کودک، برای کودک و نوجوان آهنگ می‌سازد؟ آیا او این کار را از روی علاقه و عشق به این قشر انجام می‌دهد یا نه، دست‌های دیگری در کار است و او سودای به قهقرا کشاندن نسل جوان یک کشور و در نتیجه منحط کردن کل آن جامعه را در سر می‌پروراند؟

جای بسی تامل و تاسف است که چرا جامعه‌ی جوان و نوجوان و حتی کودک یک کشور اشتیاق زیادی به چنین حد از ابتذال دارد؟ چرا فرزندان این مملکت بایستی در چنین فضای مسمومی تنفس کنند؟ ‌ آیا خود ما علت این اعمال جلف و ناپسند ساسی مانکن نیستیم؟ شاید خود ما باعث شدیم او، تتلو و امثال آنها بی‌تربیت و بی‌اخلاق شوند؟

پورنوگرافی و ابتذال در موسیقی هر دو کارکردی یکسان دارند؛ شاید بتوان گفت ساختن سوژه‌های مصرف‌گرا و مکانیکی که از «انسان» به «ماشین‌های پول‌ساز» تنزل پیدا کرده‌اند هدف هر دو صنعت است؛ بنابراین در این دیدگاه محصولات فرهنگی نیز باید تنزل یابند تا به سطح «انسان‌های تک ساحتی» برسند.

موسیقی‌ای که قصه‌ی رنج و درد مردم را به فضای برهنگی و توحش آلوده کند دیگر موسیقی نیست؛ این موسیقی از «هنری عمیق و متفکرانه» به سطح «خالتور» و «شیش و هشت» تنزل پیدا کرده و در این موسیقی روابط عاشقانه هم به پورنوگرافی تبدیل شده‌اند.

برخی معتقدند سانسورها و محدودیت‌های بیش از حد در ایران باعث شده تا سلیقه‌ی موسیقی تنزل یابد. این بخشی از ماجراست و واقعیت دارد اما همه‌ی ماجرا نیست، چنانچه در همه جای این کره‌ی خاکی که چنین محدودیتهایی نیز وجود ندارد، این وضعیت دیده می‌شود و خواننده‌هایی همچون «نیکی مینانژ» یا «کاردی بی» همان کارکرد جنسی ساسی مانکن در ایران را دارند و اتفاقا جایزه‌های معتبر هم می‌گیرند یا خواننده‌ای مثل بیلی آیلیش جایزه گرمی می‌گیرد. اگرچه گاهی مرزبندی ها مشکل‌آفرین می‌شود ولی بایستی  از میان علل به وجود آورنده‌ی این فضا دنبال دلیل معتبرتری گشت.

 گروهی در ایران معتقدند که سیاست‌های فرهنگی موجب بروز چنین اتفاقاتی شده است.

مصداق بارز این نابسامانی فرهنگی، مدارس ما هستند؛ همین ساسی مانکن چند وقت پیش آهنگی را به نام جنتلمن خواند. این آهنگ در مدارس ما پخش شد و بچه‌ها با این آهنگ خواندند و رقصیدند و نهایتا چند مدیر و مسئول جابه‌جا شدند. آیا چنین واکنش‌هایی منطقی و راه علاج است؟

در عرصه‌ی فرهنگ و هنر، بدترین شیوه، حذف موضوع است؛ اینکه یک وزیر، یک معلم، یک مدیر یا غیره تغییر کند، مسئله حل نمی‌شود؛ فقط اینها مقصر نیستند بلکه مقصر، بسیاری از موسسات و نهادهای فرهنگی هستند که بودجه‌های کلان دریافت می‌کنند، ولی تاکنون هیچ قدمی برنداشته‌اند. اگر هم قدمی برداشته‌شده، ناکارآمد بوده است. ما هیچ‌گاه آسیب‌شناسی نمی‌کنیم ببینیم چه نهادهایی را باید حذف کنیم  و بودجه‌ها را باید بیشتر کجا خرج کنیم و کجا کمتر خرج کنیم و به چه جشنواره‌هایی نیاز داشته و به کدام‌یک نیاز نداریم. در مدارس چه موسیقی‌هایی را به بچه‌ها بدهیم که «جنتلمن» وارد نشود.

 اقدام مستهجن جدید ‫ساسی‌مانکن، هم خلاف عقلانیت است، هم خلاف انسانیت و هم خلاف قانون تمام کشورهای جهان.

وظیفه‌ی ما که در کشوری اسلامی با تمدنی چند هزار ساله زندگی  می‌کنیم این است که به شدت در امر پرورش قشر جوان کشور حساس و کوشا باشیم و به دنبال علل و عوامل ساخت این‌گونه موسیقی‌های خلاف عرف، خلاف اخلاق و علل بازدیدهای پرشمار افراد باشیم.

پرسش اینجاست:

آیا بررسی کرده‌ایم که چرا این آهنگها بارها و بارها توسط افراد و به ویژه نوجوانان ایرانی دانلودشده است؟ آیا امکان گفت‌وگو را با نوجوان امروز ایران که به‌سادگی به‌محتوای این‌گونه ویدئوها دسترسی پیدا می‌کند، فراهم کرده‌ایم؟ آیا فضای مجازی را به خوبی مدیریت کرده‌ایم؟ یا  این جوان را بدون آگاهی در مقابل چنین پدیده‌های شومی رها کرده‌ایم؟ یا به‌جای انکار کامل چنین محصولاتی که امکان درجه‌بندی سنی آن‌ها در این فضا وجود ندارد، به نیازهای آنان توجه کرده‌ایم، چشمان خود را نبسته‌ایم، و شرایطی ایجاد کرده‌ایم که این نسل در خفا و بی‌دفاع، خود را در برابر چنین محصولاتی تنهای‌تنها نبیند؟

 در همه جای دنیا، ارائه‌ی هرزه‌نگاری (پورنوگرافی) به کودکان ممنوع است و اگر کسی کودکان را به تماشای پورنوگرافی تشویق کند، با واکنش منفی مردم و دولت مواجه خواهد شد.

آینده‌ی ایران اسلامی در دستان همین کودکان و نوجوانانی است که در معرض انواع خطرات و آفات قرار دارند. دولت و مجموعه عوامل وابسته از قبیل وزارت اطلاعات، پلیس فتا و... بایستی به شدت با این‌گونه موارد برخورد کرده و کسانی که فضای مجازی را(ساسی مانکن) آلوده به این امور مستهجن می‌کنند سخت مواخذه کرده و بر اساس بند ۶ ماده ۱۰ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان آنها را مورد پیگرد قانونی قرار دهند. قوه‌ی قضائیه به عنوان مدعی‌العموم، لازم است به جرم ترویج عامدانه فساد، در بین نوجوانان ایرانی" علیه او اعلام جرم کند. ایرانی هایی که در خارج از کشور ساکن هستند، بر اساس بند الف ماده ۳۴ کنوانسیون حقوق کودک می توانند مستقیما یا از طریق انجمن های حمایت از حقوق کودکان از این خواننده‌ی بی‌بندوبار شکایت کنند.

آهنگ، کلیپ ودابسمش جنتملن پخش شد، مدتی هم از اقبال خوبی برخوردار بود ولی به دلیل تکنولوژی پیشرفته، انفجار اطلاعات و اخبار، به زودی فراموش شد و هم اکنون با موج جدیدی از هجمه‌ی فرهنگی [آهنگ، کلیپ و دابسمش تهران توکیو] روبرو هستیم؛ آیا اگر زمانی که موزیک ویدئوی جنتملن پخش می‌شد، همه و همه، از مسئولین تا خانواده‌ها اقدامی در راستای مبارزه با ابتذال نهفته در این نوع موسیقی انجام می‌دادند، با پدیده‌ی فجیع‌تری روبرو می‌شدیم؟ تهران‌توکیو هم که فراموش شود فاجعه‌ای دیگر رخ خواهد داد. بایستی حقیقت موضوع که تهاجم گسترده‌ی فرهنگی نسبت به فرزندان این مرز و بوم است مورد بحث و تبادل نظر جدی مسئولان و متولیان امر قرار گیرد  و به شدت با آن مقابله شود.

 معلمان و خانواده‌ها دو بال آموزش و پرورش  هستند؛ آنها بایستی بسیار توجه کنند که چه آهنگهایی در مدرسه نواخته می‌شود؛ خانواده‌ها تبعات مخرب این آهنگها را به همدیگر گوشزد کنند، فضای شادی در خانواده برای فرزندان دلبند خود فراهم آورند؛ در واقع  اجازه ندهند که آثار تهی جای آثار غنی را در ذهن و تفکر عزیزانشان بگیرد.

 

طاهره کنگازیان کنگازی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 

زهرا ابراهیمی
۲۴ مهر ۰۰ ، ۲۳:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ل

آخرین امانت دار وصایای انبیا علیهم السلام

درباره‌ی او چه می‌توان گفت؟ هر چه شخصیت والای او را مورد کاوش قرار می‌دهیم، از جایگاه ارزشمند و مواضع استوار او در استقرار دین مبین اسلام شگفت زده‌ می‌شویم.

از شخصیت های نقش‌آفرین صدر اسلام که همه‌ی قبایل عرب وی را به عظمت و بزرگواری می‌شناختند؛ «شیخ الاباطح» پیش از بعثت رسول اکرم (ص) رئیس بلامنازع قریش و وارث نیاکان پر آوازه و خوشنام خود بود.

پس از بعثت رسول اکرم(ص) نیز تنها حامی و مدافع آن حضرت و «ابو الأئمّه» پدر دوازده امام معصوم علیهم السلام و جانشینان بر حقّ آن حضرات بود.

پیامبران و جانشینان آنها، در برترین قلّه رفیع جهان خلقت قرار دارند که در جهان آفرینش، هیچ مقامی بالاتر از مقام حجج الهی وجود ندارد. حضرت ابوطالب(ع) آخرین حجّت از حجج الهی پیش از پیامبر اکرم(ص) بود؛ ولی مقام وصایت ایشان جایگاهشان را در تاریخ اسلام درخشنده‌تر و جاودانه‌تر کرد.

پیش از بعثت پیامبر(ص) حضرت ابوطالب و پیش از ایشان حضرت عبدالمطلب حجت خدا و اوصیای حضرت ابراهیم در سرزمین حجاز بودند.

علامه مجلسی می‌نویسد:

شیعیان در مورد حضرت ابوطالب اجماع کرده‌اند که در آغاز بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به آن حضرت ایمان آورد و هرگز بت نپرستید، بلکه از اوصیای حضرت ابراهیم(ع) بود. (مجلسی، مرآت العقول، ج ۵، ص ۲۳۵.)

او از کسانی بود که مانند اصحاب کهف دوبار در پیشگاه خدا مأجور بود، چراکه وی به ظاهر اظهار شرک می‌کرد و ایمان خود را کتمان می کرد، ولی در باطن به پیامبر اکرم(ص) ایمان داشت (ابن معد، الحجّه علی الذّاهبَ، ص ۱۰۶.)

پیامبری که در سرزمین حجاز رسالت داشت، حضرت ابراهیم(ع) بود که قرآن کریم از هجرت آن حضرت به سوی حجاز و اقامتش در آن سرزمین خبر داده است. پس از ارتحال حضرت ابراهیم(ع) اوصیای آن حضرت در حجاز تا زمان بعثت پیامبر اکرم(ص) حضور داشتند.

پیش از ولادت رسول اکرم(ص) حضرت عبدالمطّلب حجّت خدا بود. امام رضا (ع) در تفسیر فرمایش رسول اکرم(ص) که فرمود: «أَناَ إِبْنُ الذَّ بیحَینِ» برحجّت بودن حضرت عبدالمطّلب تأکید فرموده است. (شیخ صدوق، عیون    أخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۱۶۸؛ همو، الخصال، ج ۱، ص ۵۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۵، ص ۱۲۹)

عبدالمطلب، شیبه الحمد (موی سپیدِ ستایش)، امیر و مهتر مکه، ابوطالب را از پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم مطلع کرده بود و به او امر کرده بود که این خبر را مخفی نگه دارد تا پیامبر اسلام(ص) از گزند دشمنان در امان باشد.

شیخ صدوق می‌فرماید:

«وَ رُوِیَ أَنَّ عَبْدَالمُطَّلِبِ کانَ حُجَّة وَ أَباطالِبٍ کانَ وَصِیَّهُ/ روایت شده که حضرت عبدالمطّلب حجّت بود و حضرت ابوطالب وصیّ او بود». (شیخ صدوق، الاعتقادات، ص ۳۵۷)

در روایات آمده است که  از امام کاظم علیه السلام پرسیدند: آیا حضرت ابوطالب بر رسول اکرم نیز حجت بود؟ فرمود: نه، بلکه امانت‌دار وصایا بود که این وصایا که شامل کتاب های پیامبران، عصای حضرت موسی(ع) و انگشتری حضرت سلیمان و امثال آنها بود به حضرتش تقدیم کرد.

یکی از دلایلی که حجت خدا بودن حضرت ابوطالب را به اثبات می‌رساند، بشارت های غیبی است که ایشان عرض می‌دارند و مرحوم کلینی در اصول کافی با سلسله اسنادش از ایشان نقل کرده ‌است؛ یکی از این اشارات زمانی است که حضرت فاطمه بنت اسد میلاد خوش یمن و پربرکت پیامبر اکرم، حضرت محمد(ص) را  به اطلاع ایشان می‌رسانند؛ ابوطالب در آن هنگام می فرمایند: سی سال صبر کن تو را به مانند او بشارت دهم به جز نبوت.

بسیار جالب است که در یک جمله کوتاه، از نبوت پیامبر، تاریخ تولد حضرت علی و همتایی علی علیه السلام با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جز در نبوت خبر داده است.

منظور حضرتش از این پیشگویی‌ها این بود که فرزندش علی علیه السلام دقیقا ۳۰ سال بعد متولد خواهد شد؛ او همچنین می‌دانست مولای متقیان به جز نبوت در بقیه‌ی امور همانند پیامبر اکرم(ص) خواهد بود؛ او خبر داشت که مولود مبارکی که حضرت فاطمه بنت اسد بشارت او را آورده بود، پیامبر خواهد بود. او همچنین مطلع بود که حضرت علی علیه السلام پیامبر نخواهد بود ولی همطراز پیامبر(ص) خواهد بود. در مراسم ازدواج پیامبر با حضرت خدیجه خبری بزرگ را به اطلاع مردم رساند و جایگاه والایی را برای پیامبر ترسیم کرد.

جالب‌تر اینکه این پیشگویی ها فقط به رسالت خلاصه نمی‌شد، بلکه ایشان نویدهای بسیار روشنی درباره ولایت و وصایت امیرالمومنین(ع) داده بودند.

آری، این  پیشگویی ها خود دلیلی است بر مقام وصایت ایشان  و اینکه ایشان از منطق وحی برخوردار بودند که این گونه با قاطعیت از رسالت پیامبر اکرم (ص) خبر می‌دادند. حجت خدا جایگاه‌ رفیعی در میان زمینیان دارد؛ مقام ایشان به گونه‌ای است که در منابع اسلامی آمده که ایشان در روز قیامت در زمره‌ی پادشاهان و در سیمای پیامبران محشور خواهد شد.

آری ابوطالب مصداق بارز سخن مولاست که‌ او همچون ابوسفیان نبود بلکه مردی از فردوسیان بود که دین اسلام را پایه‌گذاری کرد و در این مسیر پرفراز و نشیب سختی‌ها و مشقات زیادی را متحمل شد؛ او می‌بایست بنابر مصلحت های زمان، پیامبر را مخفیانه حمایت کند و اسلام خود را آشکار نکند. همو که جبرئیل در هنگام اطلاع دادن خبر رحلتش از او به عنوان یاور پیامبر(ص) یاد می‌کند.

از فرازهای نقل شده به خوبی هویداست که پیامبر اکرم(ص) همواره به یاد نیکی‌های ابوطالب بود و هیچگاه آنها را فراموش نکرد. رحمت خدا بر او که بر نگین انگشتریش اذعان به بندگی خدا، پیامبری حضرت محمد(ص) و جانشینی علی(ع) را حک کرده بود.

۲۶ رجب المرجب، سالروز رحلت جانسوز آخرین حجت در دوران فترت را به سوگ می‌نشینیم.

طاهره کنگازیان کنگازی

لینک مطلب درخبرگزاری حوزه

زهرا ابراهیمی
۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۹:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

س

راهی برای فرشته شدن

نهمین ماه قمری، ماه مبارک رمضان موسوم به ماه خدا، ماه میهمانی خدا، ماه برکت، مغفرت و تهذیب نفس است؛ ماهی که روزها و شبهایش از تمام روزها و شبهای ایام سال افضل است.

در این ماه بر سر خوان گسترده‌ی الهی میهمان‌ هستیم، غفران الهی می‌بارد و لقاءالله نتیجه‌ی این ضیافت‌ الله خواهد بود.

انسانهای مومن در این ضیافت الهی می‌توانند بهتر از هر زمان دیگری خود را به قادر مطلق نزدیک کنند؛ یکی از اعمالی که این قرابت را تسهیل می‌کند روزه است؛ روزه عبادتی عاشقانه، خالصانه و زاهدانه است که در این ماه بر مسلمانان واجب شده است.

آیات شریفه‌ی ۱۸۵- ۱۸۳ سوره‌ی مبارکه‌ی بقره این موضوع را به خوبی تبیین می‌کند.

 روزه یکی از مهمترین اعمال عبادی و بخشی از هویت مسلمانان در جهان امروز بر شمرده شده است؛ عبادتی که در همه‌ی شرایع پیشین سابقه داشته و حتی قبایل بدوی نیز جهت پاک‌ کردن گناهان و راندن شیاطین از خود یا برای به‌دست آوردن خشنودی خدایان خود، روزه می‌گرفتند. اعراب جاهلی نیز نوعی روزه و امساک را به عنوان عبادت و تنزه باور داشتند.

 روزه در قرآن کریم به لفظ و بیان «صوم» و «صیام» آمده است؛ صوم در فتح اول در لفظ به معنای باز ایستادن از خوردن و روزه داشتن  و در شرع عبارت است از امساک مخصوص و آن امساک از خوردن و آشامیدن و جماع است از صبح تا مغرب با نیت خالص.

روزه‌داری زکات بدن محسوب می‌شود و آدمی با روزه، خوی و خصلت فرشتگان را پیدا می‌کند؛ چرا که خود را از طعام ظاهری محروم می‌نماید و به طعام ذکر و تسبیح و تهلیل می‌آراید.

روزه‌ی ماه مبارک رمضان سپر آتش جهنم است؛ سلطان العارفین، امیرالمومنین علیه‌السلام، در خطبه‌ی ۱۱۰ نهج البلاغه روزه‌ی ماه مبارک رمضان را سپری برابر عذاب الهی دانسته‌اند.

در این ماه مؤمنین به صفات الهی متخلق می‌شوند؛ به این معنا که از غیبت کردن، تهمت زدن، دروغگویی، فحش، ناسزا و اهانت دست می‌کشند و تنها رضای الله را می‌جویند، در واقع شیاطین در این زمان به زنجیر کشیده می‌شوند. در این ماه خجسته فرصتی دست می‌دهد تا روزه‌داران خود را در اقیانوس بیکران عفو و بخشش الهی شستشو دهند، پاک و مطّهر گردند و  همانگونه که  بی‌آلایش بدنیا آمده‌اند، دوباره با جسم و روحی منزه از هرگونه ناپاکی و آلودگی به حضور باری‌تعالی بازگردند. با گرسنگی و تشنگی، فروتنی و صبوری را تمرین می‌کنند، جسم و روح خود را سبکبال نموده و قابلیت عروج آن را فراهم می‌نمایند.

 روزه در پیشگاه خداوند حبس کردن نفس است از هوا و هوس؛ چرا که روزه، نفس را از شهوت طعام و شراب بازمی‌دارد.

صوم نفس والاتر و بالاتر از تنها تحمل گرسنگی و تشنگی و عبادت ظاهری است، عمق عبادت روزه این است که نفس و دیگر اعضا را از ارتکاب هر گناه صغیره و کبیره باز دارد و به ذکر و تسبیح خداوند مشغول گرداند.

اگر انسان‌ها در این مسیر بکوشند که نفس خود را از هرچه غیر خداست رها سازند و جوارح خود را از اعمال ناشایست باز نگاه دارند، آنگاه رزق معنوی خود را کسب می‌کنند.

اگر روحمان را به طعام‌های معنوی عادت دهیم و از طعامهای شهوانی باز داریم کامیاب خواهیم شد؛ با این گرسنگی‌ها، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت می‌افتیم و اخلاص ما بندگان در معرض امتحان قرار می گیرد.

بسیاری از گناهانی که ما انسان ها مرتکب می شویم، ناشی از همین دربند بودن نفسانیات و شهوات است، شهوت ثروت، شهرت، زیبایی ظاهر همچون هیزمی است که جان و تن انسان را به مانند گلوله‌ی آتش می‌کند و آن آتش فرو ننشیند تا خداوند او را بسوزاند.

پس در این امساک راز و رمزهایی نهفته است، چشم‌پوشی از اتساع و افزون‌طلبی، کسر شهوات، قطع علایق بشری، ترک ماسوی‌الله و در نهایت منکوب کردن شیطان و همان شهوات نفسانی و دست‌یابیدن به باطن و ژرفای روزه که همان ریاضت و تزکیه‌ی نفس  است، از آثار و برکات این عمل عبادی خاص محسوب می‌شود.

 به برکت این ماه روزنه‌های چشمه‌ی دلمان به نور اشراق احدیت گشوده می‌شود و به مراتب تخلق به صفات الهی نائل می‌آییم  و چه احساس زیبا و شیرینی خواهد بود رسیدن به معشوق.

    

طاهره کنگازیان

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

زهرا ابراهیمی
۲۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۱:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

س

 

Amir-Al-Mu’minin(A.S) the spiritual father

Ali ibn Abi Talib (A.S) has always had a special position and status among the Shiites. After the Prophet (P.B.U.H), he has been the best, most pious, brave, just, and most knowledgeable human being and the rightful successor of the Prophet Muhammad (P.B.U.H).

Hawzah News Agency – Many virtues have been enumerated for Imam Ali (A.S); according to Shiite and some Sunni sources [of Hadith and narration],  almost 300 verses of the Holy Qur'an are about his virtues, such as the verse of Mubahila, the verse of Tathir, the verse of Velayat, and some other verses that indicate his infallibility.

.فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعلْمِ فَقُلْ تَعالَوْاْ نَدْع أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعل لَّعنَةُ اللّهِ علَی الْکَاذِبِینَ

(Sura Al-Emran, verses 61-63 Should anyone argue with you concerning him, after the knowledge that has come to you, say, ‘Come! Let us call our sons and your sons, our women, and your women, our souls, and your souls, then let us pray earnestly and call down Allah’s curse upon the liars)

Many people believe that the Prophet (P.B.U.H) took no one other than Ali, Fatimah, Hassan, and Hussayn (A.S) under that cloak during his controversy with the Christians. The purpose of Allah Almighty from "our sons is" Hassan and Hussayn (A.S) and the meaning of "our women" is Fatimah (S.A) and the meaning of "and our souls" is Ali ibn Abi Talib (A.S). (Uyun Akhbar-rur-Reza (A.S) volume 1, p 78,)

On Laylat- ul-Mubit,  the brotherhood convention was held between Prophet(P.B.U.H) and Ali(A.S); When he(A.S) slept in the bed of the Prophet(P.B.U.H) and the polytheists did not achieve their evil goals[in killing Prophet(P.B.U.H)]; The Prophet could secretly migrate to Medina..Prophet(P.B.U.H) chose him(A.S) as his successor on youm-OD-Dar[The day when the Prophet(P.B.U.H) gathered his relatives and requested them to help him in religion and embrace Islam; no one but Ali(A.S) answered him.

He(A.S) took part in all battles except the Tabuk battle; In the Tabuk battle, the Prophet (P.B.U.H) appointed him(A.S)  as his successor in Medina. Imam Ali (A.S) killed a large number of polytheists in the Battle of Badr, protected the life of the Prophet (P.B.U.H) in the Battle of Uhud; killed 'Umar Ibn Abduvad [the third warrior of Ghoraysh] in the battle of Khandaq, and he (A.S) put an end to the Battle of Khiybar, by breaking down the Great Door of Khiybar Fort.

After the revelation of the verse of Propagation and performing his only hajj, The Prophet (P.B.U.H) gathered people in Ghadir region, recited Ghadir's sermon, raised the hand of Imam Ali (A.S), and said: "Whomsoever I am his master, then Ali (A.S) is his master, O'Allah! love the one who loves him and be the enemy with one who is his enemy." After that, some companions, such as Umar -ibn- al-Khattab, congratulated Imam Ali (A.S) and addressed him as Amir- al-Mu'minin. According to Shiite and some Sunni commentators, the verse of completion  [...اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً...] sura Maidah, verse3

 this day I have perfected your religion for you, completed My favor upon you, and have chosen for you Islam as your religion] on the same day.

After the death of the Prophet (P.B.U.H), a group of people in Saqifah pledged allegiance to Abubakr as the caliph. Their tribal rivalries, jealousy, and resentment led them to oppose the Prophet's order of succession of Ali (A.S).

According to some sources, Ali (A.S) had an open debate with Abubakr, about his violation of the Saqifah incident and his ignorance of the right of the family of the house (Ahl_Ul_Bayt). According to Shiite and some Sunni sources, the companions of the caliph attacked Ali (A.S)'s house to take allegiance, during which Fatimah (S.A) was injured and her child was aborted and after a short time, Fatimah (S. A) was martyred. Ali (A.S) has objected to the event of Saqifah on various occasions and in several speeches and has reminded his right of succession of the Prophet (P.B.U.H). Shaqqaqiyyah sermon is one of the most famous speeches.

 

During the 25 years of ruling of the three caliphs, Imam Ali (A. S) was not engaged in political and governmental affairs and was only engaged in scientific and social subjects; among them are: collecting the Quran which became known as the Mushaf of Imam Ali (A.S) and digging the aqueducts. The Caliphs also consulted with him on various governmental matters, such as judging.

 After the death of the third caliph, Imam Ali (A.S) accepted the caliphate at the insistence of the Muslims. He emphasized justice during his reign and opposed the way of the caliphs, who divided the public treasury according to the records of individuals. He ordered that Arabs, non-Arabs, and every Muslim of every lineage be equal in the share of the treasury; he also ordered Uthman to return all the lands that he had given to different people. During the short period of his ruling, three heavy civil wars such as Jamal, Siffin, and Nahrawan took place.

 

 Imam Ali (A.S) was finally martyred by one of Kharijite named Ibn Muljam Moradi while praying in the altar of Kufa Mosque and was secretly buried in Najaf.

Ali ibn Abi Talib (A.S) has always had a special position and status among the Shiites. After the Prophet (P.B.U.H), he has been the best, most pious, brave, just, and most knowledgeable human being and the rightful successor of the Prophet Muhammad (P.B.U.H). The famous book of Nahj -ul-Balaghah is a selection of the words and letters him (A.S). Some letters have also been attributed to him, which were written by the Messenger of Allah (P.B.U.H).

 

 

 

  Tahereh kangaziyan kangazi

  لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

زهرا ابراهیمی
۲۹ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ت

پیوند انسان با طبیعت

انسان‌ از دیرباز پیوندی ناگسستنی با طبیعت داشته‌ و همواره در تلاش است تا از درختان کهنسال محافظت کند و نهال‌های جوان بکارد تا پیوند خود را با این طلای سبز تداوم بخشد.

شب بود. پشت چراغ قرمز توقف و به اطرافم نگاه‌کردم؛ ناگهان بیلبورد سر چهارراه نظرم را جلب کرد؛ کوه به کوه نمی‌رسه؛ آدم به درخت می‌رسه

سخن گفتن از درخت وجود انسان را مالامال از  شور و شعف می کند؛ تصویری که از درخت در ذهن آدمی نقش می‌بندد تصویر‌ی جذاب‌، شاد و حیات‌بخش است. می‌گویند با یک گل بهار نمی شود، ولی این سخن در مورد درخت صدق نمی‌کند، بلکه کاشتن هر درخت مساوی است با اهدای حیات به محیط زیست.

انسان‌ها از دیرباز پیوندی ناگسستنی با طبیعت داشته‌اند و همواره در تلاش بوده‌اند تا از درختان کهنسال محافظت کنند و نهال‌های جوان بکارند تا بتوانند پیوند خود را  با این طلای سبز گرانبها  تداوم بخشند. در فرهنگ ما ایرانی‌ها درخت و درختکاری از جایگاه و قداست ویژه‌ای برخوردار است.

ایرانی‌ها دلبستگی خاصی به درخت و درختکاری  دارند؛ قدمای ما نیز همین گونه بوده‌اند؛ آنها جشن های خاصی برگزار می‌کردند؛ به درختکاری می‌پرداختند و به خاک و زراعت احترام می‌گذاشتند و برای طبیعت ارزش خاصی قائل بودند؛ مردمان ایران‌زمین در اواخر زمستان با  کاشتن درخت که نوعی عملی نمادین محسوب می‌شود، به استقبال سال نو رفته و در آستانه‌ی بهار، زندگی را به زمین بر‌می‌گردانند.

روز درختکاری روز زیبایی‌هاست؛ روزی است که  می‌توانیم با دستان پر مهر خود حیات را به طبیعت هدیه کنیم؛ روز شاداب‌کردن روان و تن است؛ روز فراغت و سبکبالی؛ روز نیکوکردن محیط زیست است؛ حس کاشتن درخت و تماس با خاک، آب، و دیگر وسایل موردنیاز حس عجیبی است؛ به ویژه اگر دوستان، اعضای خانواده و دیگر عزیزانمان نیز در این عمل خداپسندانه و انسان دوستانه ما را همراهی کنند.

نشاندن نهال، در زمین نشاندن سرسبزی و سرزندگی است؛ به تعبیری ایجاد کارخانه‌ی کوچک تولید اکسیژن است چرا که درختان ریه های یک شهر‌ هستند.

از آنجاییکه درختکاری در فرهنگ و تمدن ایرانی از جایگاه والایی برخوردار است، بر ما‌ست که این فرهنگ خجسته را در خانواده‌ی خود اشاعه دهیم و همه‌ی اعضا را در این حس ناب و لذت دست نایافتنی سهیم کنیم.

در این صورت،  به فرزندان دلبندمان نوعی احترام‌گذاشتن به طبیعت و حراست و نگهداری از ذخایر الهی را آموزش می‌دهیم.

فرزندان در کنار بزرگترها عطوفت و مهربانی نسبت به محیط پیرامون خود را فرا‌می‌گیرند؛ آنهایی که به احیای درختان می‌پردازند و عاشقانه به طبیعت خدمت‌ می‌کنند؛ در آینده نیز انسانهایی باعاطفه‌ترخواهند بود و روحیه‌ای لطیف‌تر خواهند داشت؛ از بودن در طبیعت بسیار لذت می‌برند و اجازه نمی‌دهند کسی به محیط زیست آسیبی وارد کند.

 این فرزندان حتی  پویشهای طبیعت دوستی و محترم شماری منابع طبیعی برگزار می‌کنند و در این مسیر بسیاری از افراد دوستدار طبیعت را با خود همراه و همگام کرده و خدمات شایان توجهی به محیط زیست ارائه می‌دهند و این روند طبیعت‌دوستی، سینه‌به‌سینه منتقل شده و نسلی طرفدار طبیعت پرورش یافته است که بر جای ماندن محیطی بکر و دست نخورده و یا حداقل کمتر آسیب دیده، از نتایج و ارمغان‌های تفکر احترام به انعام خداوندی است.

این در حالی است که گاهی نسبت به محیط زیست و این موهبت ارزشمند خداوندی نامهربان و خشن رفتار می‌کنیم و آینده‌ی بشر را به تباهی می‌کشانیم:

آنجا که درختان را قطع می‌کنیم و خودخواهانه آنها را به خطر می‌اندازیم؛ آنها را قاچاق کرده و به بهایی اندک می‌فروشیم؛ آنجا که زمانی را که برای رفع خستگی به آغوشش پناه برده‌ایم به تخریب آن پراخته‌ایم و از هیچ عمل ناپسندی از شکستن و آتش زدن آنها گرفته تا نوشتن یادگاری بر تنه‌ و فرو کردن اشیاء تیز و برنده در آنها و... فروگذار نکرده‌ایم.

منابع طبیعی امانتی الهی در دستان ما است و  باید در حراست و حفاظت از آنها به شدت کوشا باشیم. چرا که اگر در این امر مسامحه کنیم طبیعتی برای آیندگان به‌جا نخواهد ماند.

روز درختکاری بهانه‌ای است برای غرس نهالی کوچک و خدمتی بس بزرگ به آحاد بشر در جهت حفظ و محافظت از منابع طبیعی موجود بخصوص مراتع و جنگلها، همچنین توسعه پایدار و گسترش موهبت الهی.

 

طاهره کنگازیان

لینک مطلب درخبرگزاری رسا

زهرا ابراهیمی
۲۸ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر