گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ریحانه علی عسکری» ثبت شده است

 

 

چگونه یک بچه دروغگو تربیت کنیم؟!

حتما تا به حال بچه هایی را دیده اید که  مثل “آب خوردن”، دروغ می‌گویند.

شاید از تبحر آن ها در دروغگویی شگفت زده شوید زیرا از کودک پاک و معصوم، انتظار مخفی کاری و دروغ گویی نمی رود.

راستی چه می‌شود که کودک صداقت را کنار گذاشته و به دروغ گویی پناه می برد.

شاید این جمله برایتان آشنا باشد که وقتی درِ منزل کسی رفته اید در جواب پرسش از حضور یا عدم حضور پدرش، جواب دهد:

»پدرم گفته برو بگو نیستش«!

چنین جوابی نه حاصل کم هوشی کودک است نه این که او درک درستی از موقعیت ندارد، کودک وقتی به دنیا می آید فطرتش بر راستی و درستی بنا شده پس نمی تواند به جز واقعیت بگوید.

حال همین کودک، در برخوردهایی از این دست، کم کم یاد می گیرد که گاهی بنا به خواست پدر و مادر نباید واقعیت را بگوید.

تا اینجا یک قدم بزرگ برای دور کردن او از فطرت اصلی اش برداشته شده است.

حال تصور کنید همین کودک خطایی  را در خانه انجام می‌دهد؛ مثلا ظرفی را می شکند یا چیزی را خراب می‌کند. اینجا نیز عملکرد خانواده در برداشتن گام بعدی کودک موثر است.

وقتی کودک صادقانه به اشتباه و خطایش اعتراف می کند، پدر و مادر او دو گونه برخورد در مقابل صداقتش می توانند داشته باشند:

اول اینکه او را تحقیر، سرزنش و تنبیه کنند.

دوم اینکه با ملایمت از او بخواهند بار دیگر بیش تر حواسش را جمع کند.

اگر کودک با تنبیه و تحقیر خانواده مواجه شود طبق آنچه از دروغ گویی خانواده و وادار کردن او به کتمان واقعیت یادگرفته عمل می کند و بار دیگر که کار خطایی را انجام داد مسئولیت آن را به عهده نمی گیرد و آن را به گردن خواهر یا برادر خود می اندازد.

این کودک در روند زندگی هرجا به نفع خود دید، به جای واقعیت به دروغ پناه می‌برد.

مسلما گاهی دروغ هایش آشکار می شود در این مواقع به جای ترک دروغ گویی او یاد می گیرد که بتواند واقعی تر و سنجیده تر واقعیت را پنهان کند.

و اینجاست که او به راحتی آب خوردن برایتان دروغ می گوید به گونه ای که شما شگفت زده می شوید.

 

ریحانه علی عسکری

لینک مطلب در ندای اصفهان

 

زهرا ابراهیمی
۰۸ آذر ۹۹ ، ۱۱:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

در

 

در روزهای کرونایی اینگونه در خانه بمانیم

این روزها کمپین"در خانه بمانیم" ورد زبان همه شده است؛ از وزیر بهداشت و مردم عادی گرفته تا دکتر و پرستارهایی که به گفته ی خودشان دیگر توانی برای اضافه کاری برایشان نمانده است.

هضم پیام هایی از این قبیل، برای من که طاقت در خانه ماندن نداشتم سخت که نه، غیر ممکن بود.

پس با رعایت ایمنی و استفاده از ماسک و دستکش بیرون می‌رفتم؛ بیرون رفتن هایی که بیشترشان ضروری نبود ولی در خانه ماندن،  آن هم در حال و هوای قبل از عید نوروز را نمی توانستم تحمل کنم.

در این هیاهو پیامی به دستم رسید مبنی بر این که شما موظف هستید که در فضای مجازی به تبلیغ این شعار پرداخته و مردم را به ماندن در خانه تشویق کنید.

حتی درک چنین پیامی هم برایم سخت بود.

تصمیم گرفتم تبلیغ مسائل بهداشتی پیگشیری از کرونا را به عهده بگیرم.

این موضوع را پیشنهاد دادم ولی پاسخی که دریافت کردم این بود که موضوعات تقسیم بندی شده و موضوعی که برای شما در نظر گرفته شده همین است.

از طرفی مجبور به قبول چنین درخواستی بودم؛ از طرف دیگر نمی توانستم کاری را از مردم بخواهم که خودم به آن عمل نکرده بودم.

تبلیغ چنین شعاری برای من کار سختی نبود؛ اما می دانستم با گذاشتن هرپستی این آیه جلوی چشمانم جان می گیرد:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ

ای کسانی که ایمان آورده‏ اید چرا چیزی می‏ گویید که انجام نمی‏ دهید. (صف، آیه ۲)

و با هربار دیدن آن، عذاب وجدان رهایم نمی کند.

پس قبول این درخواست را به تعویق انداخته، تا یک هفته در خانه ماندن را تمرین کنم.

کاغذی برداشتم و برنامه ریزی مفصلی را روی آن نوشتم تا حتی وقتی برای وسوسه شدن برای بیرون رفتن نداشته باشم.

 

روز اول برنامه ریزی بدون انعطاف من و بدون موفقیت گذشت. هرچند آن روز در خانه مانده بودم ولی این ماندن، با کلافگی و بطالت همراه بود و وسوسه بیرون رفتن یک لحظه هم من را رها نمی کرد.

می دانستم با این روش، در خانه دوام نمی آورم فاصله ی بین حرف و عمل بسیار بود و این را من عملا آن روز تجربه کرده بودم.

پس بار دیگر کاغذی برداشته و برنامه ریزی واقعی تر و قابل انعطاف تری انجام دادم.

برنامه ای که خواب و استراحت و تفریح هم جزئی از آن بود؛ تفریحی که باید در منزل انجام می شد.

پس لیستی از تفریحات مورد علاقه که قبل از این ماجرا، وقتی برای پرداختن به آن نداشتم را هم به برنامه ریزی اضافه کردم.

نتیجه خیلی بهتر از آن چیزی شد که فکر می کردم؛ هرچند هنوز وسوسه ی بیرون رفتن به طور کامل از بین نرفته بود.

پس دوباره و چندباره برنامه ریزی هایم را تغییر داده و به واقعیت نزدیک کردم.

از طرفی در مورد فواید در خانه ماندن و پرداختن به کارهایی که هیچ گاه تصور نمی کردم وقتی برای انجامش پیدا کنم،  فکر کردم. با این روش عامل انتقال بیماری هم نمی شدم و احیانا خانواده ام را هم به خطر نمی انداختم تا خدایی نکرده بعدا پشیمان شوم.

هرچه فکر می کردم می دیدم که ارزش ندارد که بخواهم بخاطر بیرون رفتن، خود را مدیون مردم کنم؛ مجموع این افکار و عمل کردن به برنامه ریزی و سرگرم شدن، ماندن در خانه را برایم قابل تحمل تر کرده در حالیکه شنیدن وعده خدا کار را برایم لذت بخش نیز کرده بود.

آنجا که خداوند می فرماید:

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ

 

و آنان که در (راه) ما (به جان و مال) جهد و کوشش کردند محققا آنها را به راه‌های (معرفت و لطف) خویش هدایت می‌کنیم، و همیشه خدا یار نکوکاران است.

تلاشی هرچند کوچک در راه خدا، در راه حفظ جان بندگان خدا و در راه تلاش برای برقراری آرامش، برای من نوعی جهاد بود. جهاد برای تحمل سختی های این راه.

شاید بعض ها جهاد را به حضور در جبهه ی جنگ و مبارزه درخط مقدم بدانند و در خانه ماندن از نظر آنها جهاد به حساب نیاید اما حقیقتا جهاد گاهی ‌به حرکت است گاهی به سکون، گاه به صحبت است و گاهی به سکوت.

آری جهاد حرکتی می خواهد همراه با بصیرت تا در سایه ی آن جانها حفظ گردد.

ریحانه علی عسکری

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

زهرا ابراهیمی
۰۶ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

پ

پدر امت!

عکس جوانیِ مادرش را از زیر کتابش بیرون آورد. دختری با دامن مشکی و لباس سفید با صورتی که به طرز ناشیانه ای آرایش شده بود.

آن را به معلمش نشان داد و گفت:

_ نگاه کنید خانم!

این عکسی است که قبلا  گفتم. مادر من  زمانی که همسن من بوده آرایش می کرده، الآن هم آرایش می کند اما به من می گوید تو سنت برای این کارها کم است، بگذار برای وقتی که بزرگتر شدی؛ مگر سن الآن من، با سنِ توی عکس چقدر فرق می کند؟

چرا همه چیز برای خودشان خوب است، به ما که می رسد می شود بد؟!

معلم عکس را از دست دختر می گیرد و نگاهی به آن می اندازد:

حرف دختر درست است. اما نمی داند چه بگوید که هم حقیقت را گفته باشد و هم شخصیت مادر را مقابل دختر پایین نیاورده باشد.

دختر این بار کاغذی را از بین کتابش بیرون می آورد و می گوید:

_ این کارنامه پدرم است نمره هایش را ببینید اصلا درس نمی خوانده ولی بخاطر درس نخواندن، ما را جریمه و توبیخ می کند.

معلم با نگاهی به کارنامه پدر، سری از روی تاسف تکان می دهد.

دختر در سنی نبود که بتوان به اصطلاح سرش را شیره مالید. سال های آخر دبیرستان را می گذراند و این طور که پیدا بود هیچ علاقه ای به گوش کردن امر و نهی های پدر و مادرش نداشت.

با این اوضاع کارِ معلم در آن خانه شروع نشده تمام شده بود؛ چرا که دختر علاقه ای به درس خواندن نداشت. معلم هم نمی توانست با اجبار او را به کاری که نمی خواست وادار کند.

کتاب دختر را باز کرد و نگاهی به موضوع انداخت:

بحث غدیر بود و اثبات آن از طریق عصمت امام.

معلم بود و دغدغه داشت و نمی توانست حالا که تا این جا آمده رسالتش را انجام نداده، برود.

فکری به ذهنش رسید و این طور شروع کرد:

_ به نظرت چه لزومی دارد که امام، معصوم باشد و گناه واشتباه نکند؟

دختر سکوت کرد، از اینکه با تمام حرف هایش نتوانسته بود به معلمش بفهماند که نمی خواهد درس بخواند عصبانی بود؛ به همین دلیل عصبانیت را در نگاهش ریخته و باز به نشانه اعتراض سکوت کرد. اما معلم عقب ننشست و ادامه داد:

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه ‌و‌آله‌ وسلّم) فرمودند: «اَنَا وَ عَلِی اَبَوَا هَذِهِ الْاُمَّه؛ من و علی پدران این امت هستیم.(۱)

پدرت تو را سفارش به کاری می کند که خودش آن را انجام نمی داده مثل درس خواندن، که خودش نخوانده اما حالا می خواهد تو را بخاطرش جریمه و تنبیه کند.

یا مادرت تو را از کاری نهی می کند و می خواهد تو آن را انجام ندهی در حالی که خودش آن را انجام می داده و هنوز هم انجام می دهد، تو اصلا انگیزه ای برای انجام  کارهایی که آن ها به آن امر می کنند یا از آن نهی می کنند داری؟

دختر که بحث برایش جالب شده بود جواب داد:

_نه اصلا، وقتی خودشان به کاری که می گویند عمل نمی کنند چرا از من انتظار دارند. خودشان دروغ می گویند فقط کافیست من یک بار دروغ بگویم پوستم را می کنند. اگر کاری بدِ است چرا خودشان انجام می دهند اگر نه، چرا مرا نهی می کنند.

معلم که به هدفش رسیده بود گفت: حرفت درست است، در مورد امام و رهبر جامعه هم قضیه به همین شکل است.

اگر کسی که از طرف خدا می آید و برای ما امر و نهی خدا را می آورد خودش به حرف خداوند عمل نکند کسی حرفش رو گوش نمی دهد. علاوه بر این امام الگوی جامعه است اگر خودش عمل نکند، مردم هم به او نگاه می کنند و می گویند خودش که عمل نمی کند پس حتما واجب نبوده یا او که فلان کار را انجام داده پس حتماحرام نیست؛ ما هم انجام بدهیم اشکال ندارد.

اینکه چه کسی گناهکار است چه کسی نیست را آدم ها نمی توانند تشخیص دهند؛ تشخیصش با کسی است که از آدم ها بالاتر باشد یعنی خود خدا. به همین دلیل خداوند از طریق فرستاده قبلی اش اعلام می کند که نفر بعدی چه کسی باید باشد.

خدا در قرآن به پیامبر دستور می دهد:

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین(2)

یعنی در روز غدیر به مردم بگو که امام بعد از من که قرار است جامعه رو هدایت کند کیست.

و آن قدر مهم هست که می گوید اگر این کار را انجام ندهی رسالتت را انجام نداده ای.

آن وقت یک عده آدم بعد از مرگ پیامبر حرفش را گوش نمی کنند و شورا تشکیل می دهند و خودشان یک نفر را انتخاب می کنند.

نتیجه اش می شود انتخاب فردی که خدا انتخابش نکرده؛ معصوم نیست و حالا مردم باید حرف کسی را گوش بدهند که خودش گناه می کند و به دیگران می گوید گناه نکن.

جالب اینجاست که خود اهل سنت هم قبول دارند که خلیفه هایشان غیر از حضرت علی(ع)گناه هم انجام می داده اند.

بخاطر همین است که تو برایت سنگین است حرف پدر و مادرت را گوش بدهی با اینکه می دانی صلاحت را می خواهند.

اگه آن ها خودشان اهل عمل بودند، گوش دادن به حرفشان برایت آسان تر نبود؟

دختر که بحث برایش جالب تر شده بود گفت:

_ بله

معلم گفت پس تو هم حرف خدا و پیامبر معصومت را گوش بده.

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) امر کرده اند جلوی نامحرم این طور برخورد کن همان کار را بکن و گفته اند حرف پدر و مادرت را گوش کن، تو هم از آنها تبعیت کن.

آری، امامان  ما  معصوم هستند؛ چون از طرف خدا انتخاب شدند  بنابراین راحت تر می توانی حرفشان را گوش کنی و پذیرش کلامشان برایت آسان تر است.

 

پی نوشت ها:

۱- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۶، ص۱۱، ‌تهران، اسلامیه، چاپ بیست و سوم، ۱۳۸۵ق

۲- مائده/ سوره ۵، آیه۶۷

 

ریحانه علی عسکری

لینک مطلب در ندای اصفهان

 

زهرا ابراهیمی
۳۱ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آموزش


ریحانه علی عسکری


زهرا ابراهیمی
۲۷ آذر ۹۷ ، ۱۷:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

وقتی


وقتی آرامش جامعه سلب می شود


از دم فروشگاه  رد می شدم که شلوغی بیش از حد آن توجهم را جلب کرد؛ برای این که علت این شلوغی نا متعارف را پیدا کنم تصمیم گرفتم داخل فروشگاه شوم.

بخاطر ازدحام جمعیت به سختی می شد قدمی به داخل فروشگاه گذاشت.

صف های عریض و طویلی جلوی فروشگاه بسته شده بود، از آخرین نفری که داخل صف ایستاده بود پرسیدم که اینجا چه خبر است.

جواب داد: قرار است قحطی بیاید مردم هم هرچه ببینند می خرند و ذخیره می کنند.

مشخص بود شایعه از رسانه های آن طرف آب پخش شده است.

چند سال پیش هم مردم را با شایعه آخر شدن دنیا, مدتی مشغول کرده بودند و مردم ساده ناغافل به خبری که راوی موثقی نداشت اعتماد کرده بودند و جو ترس و وحشت و تردید برآن ها غلبه کرده بود

افسوس, منبعی که مردم به آن اعتماد کرده و خبرهایش را باور می کنند منبع درستی نیست و راوی فاسقی دارد، فاسقی که اتفاقا بارها بد عهدی ها و دشمنی  و دروغ هایش  برای همین مردم، آشکار شده بود اما هنوز مردم به حرف هایش اعتماد کرده و خود را مانند موم در دست آن ها قرار می دهند.

با شنیدن صدای اذان از رفتن به داخل فروشگاه صرف نظر کرده و به مسجدی که آن نزدیکی بود رفتم؛ نمازم را خواندم و برای گرفتن  آرامش فکر، قرآن را باز کردم؛ سوره حجرات آیه شش  توجهم را جلب کرد.

یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِن جَاءَکُم فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبوُا قَوماً بِجَهَالَةٍ... »

به نظرم جالب بود که خدا زمان نزول قرآن برای موضوعی که من ساعتی پیش دیده بودم هم توصیه ای داشته چون خدا با علم کاملش می دانسته که چنین موقعیت هایی در جوامع اسلامی پیش می آید.

موقعیتی که شایعاتی برای برهم زدن نظم و آرامش و امنیت جامعه اسلامی پخش می شود و خدا خواسته به وسیله یک آیه قران به مردم راهکاری برای چنین موقعیت هایی ارائه کند.

در این آیه خدا از مومنان خواسته اگر فاسقی برای شما خبری آورد در مورد آن خبر تحقیق کنید؛ بدون بررسی از موثق بودن خبر، آن را قبول نکنید و به مضمون آن عمل نکنید. بلافاصله هم دلیل ایکه باید تحقیق کنند را آورده که اگر از شما می خواهم تحقیق کنید بخاطر این است که آسیبی، بخاطر عدم اطلاع شما به صحت چنین خبری، به افراد جامع اسلامی نرسد.

کمی به معنای آیه فکر کردم و بر آن چه دیده بودم تطبیق دادم. مردم با شنیدن یک خبر از منبعی که فاسق بودن و غرض داشتن آن واضح بود بدون هیچ تحقیق و بررسی، به فروشگاه ها هجوم آورده و از هر چیز تعداد زیادی خریداری می کنند که این یعنی افزایش تقاضا برای کالاهای مصرفی، نتیجه افزایش تقاضا هم که افزایش قیمت و کمبود جنس در جامعه می شود.

و بدتر از آن کم شدن سطح آرامش مردم و اضطراب و استرس این که اگر واقعا قحطی بیاید چه کنیم.

دست های شیطان به وضوح پشت سلب آسایش و امنیت مردم قرار گرفته است و ما نا آگاهانه دست شیطان بزرگ را می فشاریم.

 

 ریحانه علی عسکری


زهرا ابراهیمی
۱۷ آذر ۹۷ ، ۱۸:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر