گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

۵ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

س

 

یکی از معضلات بزرگ فرهنگی‌ امروز،  فضای آلوده‌ی سلبریتی‌سازی جامعه و بی سر و سامانی آن است.

معضلی که منجر به بزرگ شدن و خلق شخصیت‌های پوچ و توخالی شده است.شخصیت‌هایی که از اندکی فرهیختگی و بعضا حتی تحصیلات خاصی برخوردار نیستند و به صِرف داشتن چهره‌ و بازی مقبول، نامشان روی زبان‌هامی‌افتد.

کسانی که با بیشترین آزادی فرهنگی و بالاترین حقوق، به کارگیری می‌شوند. سلبریتی‌هایی که در ظاهر پر محتوا به نظر می‌آیند، اما مثل بادکنک توخالی‌اند‌.

عده‌ای که به صِرف نام آشنابودنشان، خود را از همه اعلم می‌دانند و بعضا گاهی در هیچ چارچوب اجتماعی، شرعی و فرهنگی نمی‌گنجند.

این قصه به همین‌جا ختم نمی‌شود؛ بلکه این آشفتگی و بی‌بندوباری همچون شجره‌ی خبیثه‌ای بین مردم رشد می‌نماید و نسل آینده‌ی ما را تهدید می‌کند؛ نسلی که به سبب خواب و خیانت بعضی مسئولین، نسلی ولنگار، پوچ، عاری از اهداف و انگیزه‌های بلند معنوی و انسانی بار می‌آیند.

علت آن هم پیچیده نیست. وقتی در یک جامعه الگوها مغفول بمانند یا دستکاری شوند، طبیعی است فرهنگ سطوح پایین‌تر جامعه نیز افول می‌کند.

در جامعه‌ای که ملاک، تنها زیبایی، شهرت، خالکوبی‌های عجیب و غریب، تیپ‌های هیپیواز این قبیل مسایل است، شخصیت‌هایی رشد می‌کنند که از فرهیختگی بویی نبرده‌اند؛ بلکه به‌صِرف قیافه، رنگ به رنگ پوشیدن و صرفا در یکی دو فیلم دیده شدن به شخصیت‌هایی محبوب و الگو تبدیل شده‌اند. موضوعی که اخیرا از سوی بعضی هنرمندان نیز به حق به چالش کشیده شده است.

اینکه بخواهیم این موضوع را فقط در محدوده‌ی رفتاری بازیگری خرد بررسی کنیم، نگاهی ناقص است، بلکه باید به این موضوع نگاهی کلان و جدی‌تر داشته باشیم.

گاهی برخی بازیگران به موازات بازی در فیلم‌های ارزشی، در اولین فرصت در پیج شخصی دست به سیاه‌نمایی می‌زنند و بی محابا از تریبون‌های بی‌سامان اینستاگرام و توییتر، چنگ در گلوی جامعه می‌اندازند و سیاهی و تلخی القا کرده، فجایعی شبیه قتل روحانی کازرونی را رقم می‌زنند. این بدان معناست که سالهاست آژیر خطر به صدا درآمده و باید در مقابل پدیده‌ی سلبریتی موضع گرفته شود.

اخیراً نیز افرادی از این قشر، با بهانه‌ی فوت دو نفر از سلبریتی‌ها، چنان جنجال، واهمه و سیاه‌نمایی به راه انداختند که گویی در هیچ جای دنیا، کرونا قدم نگذاشته و تنها در ایران و تنها دراین قشر، خطر مرگ وجود دارد.

این‌ها همه موضوعاتی غیر از مواضع ضد نظام و فرهنگ در فیلم‌ها ،جشنواره‌ها، پشت تریبون‌ها یا در مصاحبه‌های داخلی و خارجی این جماعت هست.

این درحالی است که در دنیا، سلبریتیدرقالبارزش‌های کشور و ملت، ارزش‌گذاری می‌شود. در کارهای نمایشی هالیوود، اگر تخریبی هم برای اوضاع کشورصورت بگیرد، به شکلی توجیه می‌شود؛ اما غالبا موضع ضدکشور و نظامشان از فیلم‌هایشان برداشت نمی‌شود.

بازیگران آمریکایی و خارجی هم به محض ورود در مسائل غیرهنری، با موضع‌گیری‌های صریح، عزل از خدمت و حتی درمواردی، جریمه و زندانی مواجه می‌شوند. بنابراین طبیعی است که در چارچوب قانون‌های کشوری وصرفا گاهی ارائه‌ی نگاه انتقادی فعالیت می‌کنند. به‌عنوان مثال اخیرا دراستنداپی خارجی با انتقاد جدی از بازیگران در قالب طنز و استنداپ، از مواضع بی ربط بازیگران راجع به مسایل روز و سیاسی انتقاد شد. البته کسی جرأت نداشت علیه استنداپ موضعی بگیرد.

 درحالی که در کشورما، حتی در فیلم‌های طنز خود هنرمندان، درصورت پرداخت به این موضوع،چالشی بزرگ ساخته می‌شود و این یعنی ما و مسئولین فرهنگی کشور، با غفلت، برای عرصه‌ی فرهنگی تهدید می‌سازیم.  موضوعی که همین حالا هم، مارا با چالش‌های جدی مواجه کرده است. مثلا مجری‌ای که بصورت یک‌روزدرمیان، آنتن زنده در اختیار دارد و سالها با حجاب مانتو و مقنعه، در برابر مردم ظاهرشده، یکباره مهاجرت و کشف حجاب می‌کند.

بلی این طبیعی است که جامعه نیاز به الگو دارد، اما نیاز به الگوسازی از الگو مهم‌تر است. اگر قرار است شخصیت‌هایی برای الگو به مردم معرفی شوند، بهتر آن است که شخصیت‌های علمی و فرهیخته نه‌صرفا براساس معیارهای نه‌چندان انسانی معرفی شوند.

و حتی اگر چاره‌ای از سلبریتی‌سازی اقشار هنرمند نیست، بهتر آن است که برای آنان چهارچوب، آموزش و قانون‌هایی‌ مثل مالیات و جریمه‌های سنگین متناسب با درآمد وضع شود تا چنان خود را بی حد و حصر نبینند که آهنگ سنگ مفت گنجشک مفت، بنوازند.

 

زهرا نجاتی

لینک مطلب در خبرگزاری رسا

زهرا ابراهیمی
۰۱ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

س

 

در آموزه‌های اسلام فعالیت و حضور زنان در عرصه‌ی اجتماع نفی نشده‌است؛ اما اسلام به اولویت‌بندی وظایف معتقد است.

یکی از مهم‌ترین وظایف مادران،   سروسامان دادن به وضع خانه، خانواده و از جمله فرزندان و تربیت آنها است.

یکی از ابزار اصلی و مهم در تربیت فرزند، موضوع بازی است. اگر مادری توانایی مدیریتِ همزمانِ تربیت فرزند و حضور در اجتماع را داشته باشد، طبیعتاً از نگاه اسلام مانعی برای فعالیت اجتماعی وی وجود ندارد. به شرطی که حق فرزندی که ناخواسته و با اراده‌ی پدر و مادر پا به عرصه‌ی وجود می‌گذارد، پایمال نشود.

بسیاری از اوقات، کشاندن پای مادران به عرصه‌ی اجتماع، به بهانه‌ی حق کسب وکار و درآمد، باعث پایمال شدن حقوق فرزندان می‌شود.

می‌دانیم که فرزندان حداقل تا هفت سالگی نیاز به آغوش پرمهر و محبت و تربیت مستقیم والدین در غالب بازی دارند که عمده‌ی این مسئولیت خطیر بر عهده‌ی مادران است.

در اسلام نیز به بازی با کودک برای رشد و تربیت او تاکید فراوان شده است. در بین روایات اسلامی، روایات زیادی در رابطه با  موضوعاتی مانند بازی، آزاد گذاشتن فرزند و یاد دادن ورزش‌هایی همچون تیراندازی، شنا، سوارکاری و تشویق به خاک‌بازی وجود دارد و این امر نشان‌دهنده‌ی اهمیت این موضوع است.

در قرآن کریم آمده است: حضرت یعقوب علی نبینا وآله علیهم السلام زمانی راضی شدند که یوسف عزیزشان با برادران همراه شود که برادران به بهانه‌ی بازی در صحرا یوسف را به همراه خود ببرند.

 

بازی برای کودک مانند نفس کشیدن، امری طبیعی و از ضروریات رشد به حساب می‌آید. آنچه از دید بزرگترها صرفا سرگرمی و بازی تلقی می‌شود، از دیدگاه کودکان نوعی فعالیت است که برای انجام آن، کودک حاضر است حتی سختی‌های زیادی را تحمل کند.

کودکی که در کمال صبر و شکیبایی سعی می‌کند تا پیراهن عروسکش را تنش کند و یا پسربچه‌ای که با زحمت زیاد سعی در حفظ تعادل خود را در هنگام عبور از یک لبه‌ی بلند دارد، هر دو احتمالا اگر مورد سوال قرار گیرند، خواهند گفت: که بازی می‌کنند؛ ولی از دید روان‌شناسی فعالیتی را دنبال می‌کنند که می‌تواند در زندگی آینده‌ی آن‌ها گامی به سوی رشد تلقی‌گردد.

یکی از دغدغه‌های مهم زندگی والدین، تربیت و آموزش فرزندان‌شان است و معمولا یکی از پرسش‌های همیشه مطرح مهم این است که آموزش به کودکان را از چه سنی شروع کنیم؟ آن‌ها را در چه کلاسی ثبت نام کنیم؟ چه چیزهایی و چگونه به کودک‌مان آموزش دهیم؟

پژوهش‌های علمی نشان داده‌اند که کودکان برای ورود به عرصه‌های مدرسه و عملکرد مناسب در زندگی روزمره نیاز دارند تا مهارت‌های هفت‌گانه و اساسی مانند: مهارت‌های زبانی، درک مطلب، حافظه، ریاضی، ادراک دیداری-فضایی، مهارت‌های شناختی، مهارت‌های حرکتیِ ظریف و... را فراگیرند.

با استناد به همین پژوهش‌ها، مهم‌ترین و شاید بتوان گفت اساسی‌ترین راه آموزشی برای کودکان قبل از دبستان در خانه و خانواده، بازی است.

امام کاظم (علیه السلام) هم در روایت زیبایی می‌فرماید: تُستَحَبُّ عَرامَةُ الغُلامِ فی صِغَرِهِ لِیَکوُنَ حَلیما فی کِبَرِهِ.

پسندیده است که فرزند در کودکی به بازی و جست و خیز بپردازد تا در بزرگسالی بردبار و باوقار باشد.

مادران شاغل در اکثر مواقع علاوه بر کارهای خانه و شغل معینی که دارند، در کمال گذشت و فداکاری از اوقات فراغت خود می گذرند تا مبادا زندگی خانواده‌شان دچار  اختلال شود. به همین دلیل شاید در طول روز نتوانند حتی پنج دقیقه با بچه‌های خود بازی کنند و این همان آسیبی است که شاغل بودن مادر در خارج از خانه به فرزند می‌رساند.

 

اغلب این موضوع را فراموش می‌کنیم که وقتی بچه ها بزرگ می‌شوند و از دوران کودکی خود تعریف می‌کنند، به هیچ وجه از رومیزی شیک و اتو کشیده‌ی منزل یا برق چشمگیر اتومبیل خانواده‌ی خود حرفی نمی‌زنند و یادی هم نمی‌کنند؛ اما آنچه هرگز از یادشان نمی‌رود، بازی و همراهی پدر و مادرشان است که همگی به خاطر آن حسابی می‌خندیدند.

لحظات خوش و بی‌دغدغه‌ی زندگی خانوادگی و خاطرات دوران کودکی در ذهن ایشان نقش می‌بندد و بر نوع رفتار بچه‌ها تاثیر می‌گذارد؛ به طوری که تاثیر این رفتار در آینده با فرزندانشان نیز مشهود خواهد بود.

بچه‌ها بسیار علاقه مندند که با والدین خود بازی کنند. آنان در بازی یاد می‌گیرند که قواعد خاصی را رعایت کرده، تمرکز کنند و قدرت حافظه، منطق و استقامت خود را تقویت کنند و به دیگران نیز آموزش دهند.

آن‌ها در جریان بازی خلاقیت و قوه‌ی تخیل خود را پرورش می‌دهند، توانایی‌های زیادی را کسب و حس هم‌نشینی و ارتباط را تجربه می‌کنند؛ یعنی همان چیزی که می‌تواند پایه و اساس رابطه‌ی کودک با والدینش باشد.

مادران وظیفه‌شناس زیادی به این موضوع اعتراف دارند که به ازای هر دقیقه‌ای که بتوانیم با فرزندانمان شاد وخوشحال  بازی کنیم، در آینده از ساعت‌ها انتظار کشیدن پر اضطراب در اتاق مشاور مدرسه، روان‌شناس و یا مشاور مواد مخدر راحت و رها خواهیم شد.

بنابراین هر وقت فرصتی پیش‌آمد با فرزندان خود بازی کنید و بخندید. می توانید از زمانی استفاده کنید که به عنوان راننده‌ی کودکتان انجام وظیفه می‌کنید، یا هنگام پیاده روی و یا در اتاق انتظار پزشک وقت خود را با کودکان‌تان می‌گذرانید. حتی آخر شب هنگامی که برای گفتن شب بخیر کنار تخت فرزندتان می‌نشینید، برای بازی کردن با او و خندیدن از هر لحظه‌ی آن استفاده کنید.

اعظم ‌السادات حسینی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

زهرا ابراهیمی
۰۱ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ی

 

به نظر می‌رسد آنچه بیش از همه درباره مهاجرت در افکار عمومی خود‌نمایی می‌کند، ضعف جدی در عدم تثبیت و تقویت هویت ملی و ناسیونالیستی به ایران است.

مهاجرت مسئله‌ا‌ی راهبردی برای همه‌ی جوامع محسوب می‌شود. واضح است این مسئله‌ با بزرگترین سرمایه‌ی‌ یک جامعه یعنی نیروی انسانی آن گره می‌خورد. مهاجرت خواه منجر به تراکم جمعیتی در یک منطقه شود و خواه موجب نقصان جمعیتی خاص گردد، از جمله پیچیده‌ترین مسائل در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم به شمار می‌آید.

بدون تردید این مهاجرت‌ها به دلایل متعددی اتفاق می‌افتد. انگیزه‌های اقتصادی، سیاسی، روان‌شناختی و زیست‌محیطی مهم‌ترین عوامل کلی در ایجاد مهاجرت‌های (ملی و بین المللی) هستند.

اگرچه در نگاه جامعه‌شناختی، کارکردگرایان معتقدند فرآیند مهاجرت به تثبیت برخی از نظام‌های ناهمگن و هویت بخشی جوامع متکثر کمک کرده و همسبتگی نظام اجتماعی را قوت می‌بخشد؛ اما به‌طور کلی جامعه‌شناسی انتقادی معتقد است «مهاجرت» هم مقصد و هم مبدأ را در غالب موارد، دچار مخاطرات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کرده و از هم‌پاشیدگی اجتماعی را به همراه خواهد داشت.

با این وجود مهاجرت در ایران نیز با فراز و نشیب‌های جدی همراه بوده است. پیروزی انقلاب اسلامی موجب خروج عده‌ای از ایرانیان شد. کسانی‌که نوعا وابسته به رژیم سابق بوده و یا از قهر ملت بیم داشتند، از ایران خارج شدند. سال‌های بعد نیز با شروع جنگ تحمیلی، گروهی بار سفر بستند که احتمالا بر جان خود ترسیده و تحمل جنگ و مشکلات پس از آن را نداشتند.

آنچه جای نگرانی دارد این است که، طی دو دهه به ویژه در سال‌های اخیر، تب مهاجرت، کشورمان را فراگرفته است. میل به مهاجرت و اقدام برای آن در قشر جوان به ویژه بین نخبگان افزایش یافته و متاسفانه به یک چارچوب ساختاری خاصی نیز دست یافته است. چرا که ایران را به‌عنوان یک مقصد و نه یک مبدأ به صادر کننده‌ی نیروی انسانی کارآمد به کشورهای منطقه، اروپا و امریکا تبدیل کرده است.

به نظر می‌رسد فارغ از عوامل تأثیرگذار در این پدیده، آنچه بیش از همه در افکار عمومی خود‌نمایی می‌کند، ضعف جدی در عدم تثبیت و تقویت هویت ملی و ناسیونالیستی به ایران است. ریشه‌ی تزلزل در هویت ملی و ناسیونالیستی در افکار جوانان را می‌توان به دلیل نگاه‌های ایدئولوژیک و همراه با تعصّب برخی از مسئولین، نهادها و ارگان‌های کشور در مواجهه با این افراد دانست.

 به گفته‌ بسیاری از افرادی که قصد مهاجرت دارند، می‌توان علت افزایش مهاجرت را درسال‌های اخیر، القای عقیده و تفکر فردی مسئولین به همگان و تزریق آنان در روح و فکر آحاد جامعه، بی‌توجهی به عقیده و خواست سایرین، بویژه جوانان دانست. که همین علت خود منجر به حس دلسردی، سرخوردگی، ناچاری، تنهایی و ناامیدی در جوانان می‌شود. در نهایت فرد برای رهایی از این همه فشار چاره‌ای جز ترک وطن پیش روی خود نمی‌بیند. زیرا به صورت طبیعی هر فردی در صدد ارتقاء شرایط و امکانات خود و حمایت از اطرافیانش است.

بنابر این وقتی انسان توانایی تغییر شرایط پیرامون خود را نداشته باشد، یا بایستی بماند، بسوزد، بسازد و دم نزند و یا آن محیط را ترک کند. لذا نسل جدید راه اخیر را برمی‌گزیند. چون ایشان معتقدند در فصول مختلف زندگی‌شان با تناقض‌های بسیاری در عرصه‌های گوناگون مواجه بوده‌اند، که همین خود عاملی بزرگ و اساسی در فرار بهترین مغزها در سال‌های اخیر شده است.

به نظر می‌رسد توجه به کلام بنیانگذار انقلاب اسلامی که؛ «مردم ولی‌نعمت ما هستند. و ما باید این معنا را در قلبمان احساس کنیم که با این ولی‌نعمت‌های خودمان رفتاری بکنیم که خدا از آن رفتار راضی باشد... .» و دست برداشتن از بی‌توجهی به نسل جوان و پویای وطن می‌تواند تا حد زیادی از تناقض‌های فکری و رفتاری بکاهد، آمار مهاجرت را تقلیل دهد و از آسیب‌های جبران‌ناپذیر آن کم‌تر کند.

 گروه‌بندی‌ها، طرز برخورد جناح‌های سیاسی و نگرش‌های‌ آنان، بسط و توسعه‌ی تفکر انحصاری خود، در مهاجرت جوانان به ویژه افراد مستعد و باهوش، بیش از فقدان و کمبود امکانات تأثیرگذار بوده است. بدون تردید، تا زمانی که این نگاه‌ها و نگرش‌های ایدئولوژیک در مواجهه با مغزهای مستعد چه هنری، چه علمی و دینی وجود داشته باشد، هیچ تغییری در وضعیت فعلی ایجاد نخواهد شد. قرآن کریم چه زیبا می‌فرماید؛ «ان‌الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم.»

زهرا غفّاری

لینک مطلب درخبرگزاری رسا

زهرا ابراهیمی
۰۱ فروردين ۰۰ ، ۱۸:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ب

 

انسان در دنیای کنونی که عصر ارتباطات و پیشرفت است، برای کسب دانش، رشد فکری، اجتماعی و معنوی نیاز به برنامه‌ریزی و تنظیم وقت دارد؛ از این رو شایسته است که در زندگی فردی و اجتماعی خویش، نظم و ترتیب را رعایت نماید؛ زیرا منظم بودن جزو احتیاجات اساسی و روانی بشر محسوب می‌شود و به زندگی فردی و اجتماعی افراد شکل خاص و قاعده‌ی مشخصی می‌بخشد.

برای دست‌یابی به گوهر گرانبهای نظم، باید عوامل بی‌نظمی شناخته و مورد بررسی قرار گیرد؛ زیرا به همان اندازه که نظم، انسان‌ها را در رسیدن به کمال و موفقیت یاری می‌کند، بی‌نظمی باعث عقب‌ماندگی و ناکامی اجتماعی می‌شود و سرمایه‌های عمر انسان را هدر می‌دهد.

ریشه‌ی برخی از بی‌نظمی‌ها را می‌توان در اجتماع و معاشرت با افراد و دوستان بی‌نظم جستجو کرد زیرا اینگونه معاشرت‌ها سبب بی‌نظمی در خانه، محل‌کار، کوتاهی در رعایت قوانین اجتماعی و بروز رفتارهای ناپسند می‌شود. یکی دیگر از عوامل بی‌نظمی عدم رشد فرهنگی است که مسئولین مربوطه می‌بایست در این امر خطیر افراد جامعه را یاری رسانند و از طریق رسانه‌های گروهی فرهنگ نظم را در جامعه ترویج دهند.

هرگاه نظم در جامعه به صورت یک فرهنگ در آید و افراد نسبت به نظم و انضباط احساس نیاز کنند، هیچ‌کس حاضر به نقض مقررات و ضوابط در اجتماع نخواهد شد، بلکه برای رشد و پرورش آن تلاش خواهد کرد.

 

حضرت علی(ع) در حدیثی می‌فرماید: «اُوصیکُما وَ جَمیعِ اَهلِی وَ وَلدیِ وَ مَن بَلَغَهُ بِکِتابیِ بِتَقوَی‌الله وَ نَظِمِ اَمرِکُم» «شما را و همه‌ی فرزندانم و خانواده‌ام و هر کس را که نوشته من به او می‌رسد به تقوای الهی و نظم در کارهایتان سفارش می‌کنم.»

حضرت در این سخن نورانی اشاره به ترویج فرهنگ نظم دارد.

 بنابراین اگر بی‌نظمی در جامعه رواج پیدا کند، پیامدهای جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت؛ گاهی باعث پایمال شدن حق دیگران می‌شود مانند، اتومبیلی که چراغ قرمز را رد می‌کند و منجر به تصادف و تلف شدن وقت دیگران می‌شود و یا کارمندی که به امور شخصی خود می‌پردازد و حق مراجعین خود را ضایع می‌کند.

و گاه باعث هرز رفتن نیروها و سرمایه‌ها می‌شود مانند، سخنرانی که در زمان مقرر در کنفرانس حاضر نمی‌شود و ساعت‌ها وقت دیگران و هزینه‌های صرف شده را از میان می‌برد.

 با تامل در آموزه‌های قرآن در می‌یابیم که خداوند همواره انسان‌ها را به یک برنامه‌ی صحیح و منظم دعوت می‌کند و راه‌هایی را برای درمان بی‌نظمی مطرح می‌نماید.

خداوند در قرآن می‌فرماید: «یا ایُّهَا الذَّینَ آمَنوُا لاتُقدَّمُوا بَینَ یَدَی‌اللُّه وَ رَسُولِهِ ...» (حجرات، ۱) «ای کسانی که ایمان آوردید در هیچ کاری بر خدا و رسولش  پیشی‌ نگیرید ... .»

و نیز در آیه‌ی دیگر قرآن چنین می‌خوانیم:

 

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَی أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (نور، ۶۲)

«مؤمنان (واقعی) تنها کسانی هستند که به خدا وپیامبرش ایمان آورده و هرگاه با پیامبر بر کاری اجتماع نمایند، بدون اجازه او نمی‌روند، (ای پیامبر!) کسانی که اجازه می‌گیرند آنانند که به خدا وپیامبرش ایمان دارند. پس اگر برای بعضی از کارهای خوداز تو اجازه خواستند، به هرکس از آنان که خواستی (ومصلحت بود) اجازه بده وبرای آنان از خدا طلب آمرزش کن، که خداوند بخشنده ومهربان است.»

خداوند در این آیات به مسئله‌ی مدیریت، رهبری و رعایت انضباط اشاره می‌کند که همه‌ی افراد یک جامعه که تحت پوشش مدیریت و رهبری قرار دارند می‌بایست با اجازه‌ی رهبری عمل کنند و نباید به طور خودسرانه کاری انجام دهند تا شیرازه کارها از هم نپاشد، زیرا از همین رهگذر بوده‌ است که مسلمانان طعم تلخ تخلف از این دستور را بارها در زمان پیامبر (ص) یا بعد از آن چشیده‌اند که روشن‌ترین آنها داستان شکست جنگ «احد» است که به خاطر بی‌انضباطی گروه اندکی از جنگجویان به وقوع پیوست.

خداوند در آیه‌ی دیگر به استفاده‌ی بهینه از وقت و برنامه‌ریزی اشاره کرده و می‌فرماید: «فَاٍذا فَرَغتَ فَانصَب» (انشراح، ۷) «پس هر گاه از کارت فارغ شدی برای انجام کار دیگری خودت را مهیا کن» یعنی اینکه انسان بعد از فارغ شدن از هر کار و مسئولیتی، آماده‌ی پذیرش مسئولیت دیگر و تلاش و کوشش دیگری شود و از هر فرصتی که خداوند در اختیار او قرار داده است، کمال بهره و استفاده را بنماید.

از آیات شریفه چنین بدست می‌آید که آدمی باید برای تمام مراحل زندگی خود برنامه‌ی مشخص و مدونی داشته باشد، تا از بیکاری که مایه‌ی خستگی، کم‌شدن‌نشاط، تنبلی و فرسودگی است رهایی یابد. دچار حسرت و پشیمانی نشود و از بی‌نظمی که مایه‌ی فساد و تباهی و ابتلای به انواع گناهان است، نجات یابد.

 

لذا هر فردی برای تسلط بر وقت و زمان خویش باید به کارهایی که از اولویت و اهمیت بیشتری برخوردار است توجه نموده و کارهای روزمره‌اش را به موقع و در زمان خودش انجام دهد. در این زمینه حضرت علی (ع) در حدیثی می‌فرماید: «در هر روز کار همان روزتان را انجام دهید زیرا برای هر روز کاری مخصوص بدان است

بنابراین زندگی فردی و اجتماعی هیچ‌کس بدون وقت شناسی و ایجاد نظم و برنامه به سامان نمی‌رسد همان گونه که این جهان هستی بر اساس نظم دقیق است، ما نیز باید همسو با این نظام با برنامه ریزی صحیح حرکت کنیم و زندگی معنوی و مادی خویش را با آن هماهنگ سازیم و هیچ فرصتی را به رایگان از دست ندهیم

 

.

 

بتول پناهی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 

 

 

 

 

زهرا ابراهیمی
۰۱ فروردين ۰۰ ، ۱۷:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ق

 

شبِ امتحان که می شد، کتاب دویست صفحه ای را قورت می داد و صبح بنابر سؤالات قِی می کرد روی برگه و بعد از گذشت چند روز، چیزی از مطالب کتاب در ذهنش نمانده بود.

درست مثل غذایی که یکباره با آن معده پُر می شود و چون خارج از ظرفیت معده  است و مجالی نبوده برای هضم، حاصلش می شود برگرداندن هر آنچه خورده است.

توصیه به کتابخوانی چند سالی است که پُررنگ شده؛ اما آیا تنها کتاب خوانی کافی است؟ و آیا همیشه مفید است؟

خواندن و مطالعه، در لفظ و معنا، هم­چنین در نتیجه، متفاوت از یکدیگرند.

خواندن از ریشه ی «قَرَأ» به معنای زمزمه کردن و آواز خواندن است. در حقیقت در خواندن تفکر و دقتِ نظر شرط نیست.

اما مطالعه از ریشه ی «طَلَعَ» به معنای روشن و آشکار شدن­ است. نگریستن به هر چیزی همراه با تفکر و تأمل را مطالعه و بررسی گویند.

با توجه به معنای این دو واژه، به این نکته پی می­ بریم که خواندن امری است که می تواند هر لحظه اتفاق ­اُفتد و نتیجه ی آن ادراکی سطحی است.

درکی که مشابه آن را در نگاه کردن، شنیدن، لمس کردن، چشیدن و بوییدن تجربه می کنیم. یکی از مصادیق این سخن، کتاب­های صوتی است که علاقه مندان بسیاری را نیز پیدا کرده است.

اما در مطالعه، فهمِ عمیق و یادگیری حاصل می­ شود و اگر ادامه یابد، ثمره ی آن زایشِ دانش است.

در مطالعه، فرد به دنبال جوابِ سؤال­ های خویش است و حتماً هدفی برای مطالعه دارد. پس می خواند، سؤال طرح می کند، حاشیه نویسی می کند، نکات مهم را مشخص می کند، خلاصه نویسی می کند، دوبـاره میخواند، ربط موضوعات فرعی و اصلی را می یابد و برای سؤالاتِ فراتر از منبع در دسترسش به تکاپو می افتد تا کتاب مرتبط بعدی را مورد مطالعه قرار دهد و یا در رابطه با موضوعی که ذهنش را درگیر کرده است با دیگران به گفتگو و مباحثه می نشیند.

به عبارت دیگر با به چالش کشیدن ذهن خویش، جملاتِ کتاب را به سؤال تبدیل می کند. مطالب مهم را استخراج میکند، به استنباط و درکی از متن می رسد و برای سؤالاتی که برای خویش مطرح کرده است پاسخ و دلیل مییابد. اینجاست که تفکر نقّادانه اش روز به روز پرورش مییابد.

نتیجه ی تفکر نقّادانه، رشد منطق در فرد و ایجاد ثبات و عزّت نفس در او می شود. به راحتی هر چیزی را نمی پذیرد و بدون دلیل در برابر مسأله‌ ای مقاومت نمی کند. اما کتاب­خوانی که تنها نوشته های دیگران را به جانش تزریق می کند؛ به قالبِ همان سخن، شکل می گیرد.

نکته‌ ی حائز اهمیت بعدی، کتاب هایی است که مورد خواندن قرار می گیرد.

امام علی( علیه السلام) میفرمایند: «دل، کتاب دیده است.»

و در روایتی دیگر امام جواد( علیه السلام) می فرمایند: «هر کس به گوینده ای گوش فرا دهد، او را پرستیده است. پس اگر گوینده، از خدای متعال می گوید، او خدا را پرستیده است و اگر گوینده، از طرف شیطان حرف می زند، به یقین، شیطان را پرستیده است.»

روایاتی از این دست این نکته را متذکر می­ شوند که چشم، روزنه­ ای است که هر چه می بیند را وارد دل و اندیشه ی انسان میکند. هر کتاب، کلام نویسنده­ ی آن است که روی کاغذ نشسته است. حال ما با خواندن کتاب، بر صفحه ی دل و روح، چه می نویسیم؟ به سخنان کدام گوینده، گوشِ چشم می سپریم؟ عبد شیطان می شویم یا عبد خداوند؟ کدام مسیر را انتخاب می کنیم؟ مسیرِ الهی و یا مسیرِ شیطانی را؟

خواندنی هایِ زرد، خواندن های بدون حد و حدود، بدون تفکر و بدون داشتن چهارچوب فکری، نتیجه اش ایجاد سلیقه  های کج و ناراستی است که آثار سوء فراوانی در جامعه به دنبال دارد و ثمره اش چیزی نیست جز توَهمِ دانایی؛ و اینجاست که شیطان با تسویل، باد در بینیمان می دَمد که ای فرهیخته ی کتابخوان؛ هر آنچه تو می گویی درست است و جز این نیست.

امان از خواندن­ هایی با برداشت و دریافت معانی نادرست و جسارت و شجاعتِ بیان آن برای دیگری!

با سوت کشیدن گوش ها از بیداد جامعه که بخشی از آن نتیجه ی فقر فرهنگی، بی هویّتی و سرانجام تهاجم فرهنگی است، به این مسأله اذعان خواهیم کرد که جامعه ی امروزی نیازش، مطالعه ی صحیحِ دانش های مفید و در نتیجه زایشِ دانشِ مفید است.

 

      

عصمت مصطفوی

لینک مطلب درخبرگزاری حوزه

زهرا ابراهیمی
۰۱ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر