گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

سکوت، فریاد حقیقت است

پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۴۹ ق.ظ

 

سسکوت، فریاد حقیقت است

در زمان خلافت عمر، دو زن بر سرِ مادری یک کودک ادعا داشتند، هر کدام ادعا می کرد بچه ازآنِ اوست و هیچ کدام بیّنه ای برای اثبات دعوای خویش نداشتند. عمر در قضاوت بازماند و از امیرالمؤمنین «علیه السلام» درخواست کمک نمود. حضرت،  زنان را فراخواند و ایشان را پند و موعظه نمود و از عذاب قیامت ترسانید؛ و لیکن هیچ کدام از ادعای خویش دست برنداشتند. سپس حضرت اره درخواست کردند. زنان گفتند اره برای چه می خواهید، حضرت فرمودند: «قصد دارم کودک را دو نیم کنم و هر کدام را به یکی از شما بدهم». یکی از زنان سکوت نمود و دیگری فریاد زد، تو را به خدا ای ابالحسن، اگر شما چاره ای جز این ندارید، من حق خود را به این زن می بخشم. در این حال حضرت فرمودند: «الله اکبر، این کودک فرزند این زن است، اگر فرزند زن دیگر بود،  آن زن بر کودک رحم و شفقت داشت». زن دیگر نیز پذیرفت که مادر واقعی کودک،  زنی است که راضی به آسیب دیدن کودک نشد.(1) 

چه آشنا بود این وضعیت برای مولایی که روزگاری از حق خویش گذشته بود. آن زمان قاضیِ عادلی همچون او،  ادعای بر جانشینی پیامبر اکرم «صلوات الله علیه» را داوری نمی کرد، تا حق در دستان صاحبش قرار گیرد

هزاران نفر در غدیر حضور داشتند و با تمهیدات حضرت پیامبر«صلوات الله علیه» ادعای هیچ کدام مبنی بر نشنیدن پیام غدیر، قابل پذیرش نبود.اما دیری نپائید که همه از ترس دنیای خود حق را کتمان نمودند و مانع رشد اسلام شدند
 
بر سر خلافت ادعا شد، یک طرف امیرالمؤمنین علی«علیه السلام» و طرف دیگر ابوبکر و عمر قرار داشتند. برخلاف دعوای این دو زن، حضرت،  بیّنه به قدر اثبات ارائه نمودند. از دیگر سو حضرت فاطمه «سلام الله علیها» هر شب دست کودکان خویش را می گرفتند و با رفتن به در خانه ی مهاجر و انصار، خانه به خانه واقعه ی غدیر را برای ایشان بازگو فرموده و خواست خدا و نبی را به ایشان یادآوری می کردند. اما چه می توان کرد که میخ آهنین بر سنگ فرو نرود و چشم و دلی را که وانمود به خواب کند، بیدار نتوان نمود

به همین جهت حضرت علی «علیه السلام» از حق خویش گذشتند و در وصف اوضاع پیش آمده فرمودند: به خدا سوگند ابوبکر، جامه ی خلافت بر تن نمود، در صورتی که می دانست جایگاه من نسبت به خلافت همانند محور آسیاب به خود آسیاب است که دور آن می چرخد. او می دانست که سیلاب علوم و معارف از سرچشمه من سرازیر می شود و هیچ کس به بلندای مقام من نمی رسد. پس در حالی که در این اندیشه بودم، که حق خویش را به تنهایی بگیرم یا در آن فضای تاریک، صبور باشم. صبری که پیرها را فرسوده، جوانان را پیر و مردان مؤمن را تا روز ملاقات خداوند اندوهگین نگاه می دارد. به ناچار جامه ی خلافت را رها نموده و از آن کناره گیری کردم؛ چرا که دانستم صبر بر این امر، خردمندانه تر است. پس صبر کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم. (چرا که نه می توانستم گمراهی امت را ببینم و نه امکان داشت حرفی بزنم). تنها می دیدم که خلافت را به غارت می برند..(2)

 ازیک طرف رئیس حکومت به لقاء پروردگار شتافته بود و جامعه ی نوپای اسلامی در معرض تهدید قدرت های بزرگ بود و از طرف دیگر خطر منافقین خودنمایی می نمود. از همین رو حضرت، صبر را خردمندانه تر دانستند و برای حفظ جامعه ی با ارزش اسلامی؛ آن گاه که خواستند اره بر بطن جامعه بگذارند و آن را تکه‌تکه کرده و دشمنان را به سیطره بر مسلمین بخوانند، همچون مادر آن طفل از حق خویش گذشتند و حق بودن خویش را با سکوت خود فریاد زدند. در حالی که اگر مدعیان خلافت چون زمان هایی که از قضاوت عاجز می شدند و به حضرت علی «علیه السلام» پناه می بردند، قضاوت حضرت در باب خلافت را باور داشتند، اکنون مساله ای چون اختلاف شیعه و سنی، بهانه به دست دشمنان نمی داد و وحدت مسلمانان را خدشه دار نمی کرد.

 

زهرا صادقی

لینک مطلب در خبرگزاری شبستان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی