گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

غدیر، چشمه حیات

پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۳۸ ق.ظ

چ

غدیر، چشمه حیات

غدیر نامی پرآوازه و آشنا در وادیِ خم، چشمه‌ ی حیاتیست که تشنگان حقیقت در کنار آن از آبیِ زلال، حبّ ولایت و امامت نوشیدند و در سایه‌ سار شجره‌ طیبه ‌‌نبوت و امامت از ثمره‌ آن غرق نعمت شدند.

غدیر فراتر از ظرف مکانی، تداعی‌کننده‌ رویدادی عظیم در تاریخ پرفراز و نشیب اسلام است. هنگامه‌ ای که ندای جبرییل در گستره آسمان طنین‌انداز شد: «یَا أیُهَا الرَّسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم‌تفعل فما بلغت رسالته» و این دستان علی بود که بر ید بیضای پیامبر قرار گرفت و چشم‌ها را همه خیره کرد.

اینک زمان تبلور نور نبوی در ولایت علویست برای اتمام رسالت پیامبر. بانگ «هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست» بلند شد و غدیر شد روزی برای اکمال دین و اتمام نعمت.

غدیر شد یکی از استوارترین براهین حقانیت ولایت و امامت علی علیه‌السلام و فرزندانش.

غدیر شد نقشه‌ راهی برای رهیدن از برهوت ضلالت و گمراهی، به سمت جاده‌ سبز فلاح و رستگاری.

اما دیری نپایید که خنّاسان با وسوسه‌های پنهانی و خدعه و تزویر شیطانی چهره‌ی منفورشان را نشان دادند. زمان، زمانِ بیعت گرفتن بود؛ زباناً و قلباً. گفتند که ایمان آوردیم اما «إن الله یعلم ما یسرون و ما یعلنون». چهره‌ی ایمانشان رنگ باخت و توطئه‌های نهان و آشکارشان آغاز شد. از نقشه‌ی قتل پیامبر تا جلوسشان زیر سایبان سقیفه.

عجبا، که سخن نبی را زمین نهادند و حق را کتمان کردند! حبّ جاه و مقام چنان در دلهایشان مأوا کرده بود که چشمانشان را به روی حقیقت بستند و خلافت علوی را غصب کردند. اصحاب سقیفه چنان بلوایی به پا کردند که ثمره‌ی آن نه محدود به آن زمان، بلکه موثر در همه زمانها بود و این غصب، طی قرون متمادی آنچنان ضربه ‌ای بر پیکره‌ی اسلام وارد کرد که زبان و قلم عاجز از وصف آن است.

 

اینجا نقطه‌ آغازی شد برای قصه سکوت و تنهایی علی، سکوتی ۲۵ ساله!

شروع قصه‌ ی فدک و حق‌ طلبی فاطمه!

قصه‌ ی درب سوخته و پهلوی شکسته!

قصه‌ ی جام زهرآگین!

قصه‌ ی کربلا و سرهای بریده!

قصه‌ ی غیبت هزار ساله ‌ی فرزندش مهدی!

چه اندکند یاران و حامیان علی! علی راز دل با که بگوید؟ شگفتا که در ظلمت شب، چاه می‌شود گوش شنوا برای رازهای نهان علی! چه بگویم از مظلومیت علی که «میراثش به تاراج رفته!» چه بگویم از علی که «چشمش خار بود و گلویش مالامال از عقده!»* چه بگویم از علی که سکوتش چون رجزخوانیش در میدان نبرد برای اسلام بود و بس!

و چه بهشتی در زمین بر پا شد، آنگاه که پس از بیست و پنج سال بر مسند حکومت نشست و عدالت را تا زمان رستگاریش در محراب شهادت، ساری و جاری نمود.

سلام بر امیر المومنین علی علیه‌السلام!

سلام بر قرآن ناطق!

سلام بر دین تحریف ناپذیر خدا!

و سلام بر آن روزی که عِطر عدالت مهدوی کوچه‌های پس کوچه‌های دلتنگی را پر می‌کند!

پی نوشت:

* نهج‌البلاغه/ خطبه‌ی شقشقیه

مریم اسحاقیان

لینک مطلب در ندای اصفهان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی