گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر


اینجا هنوز بوی خدا می آید...

به قلم اکرم خلیل زاده

زهرا ابراهیمی
۱۰ تیر ۹۷ ، ۰۸:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
 
نیازسازی یا نیاز سنجی؟
هر چند وجود مشکلات اقتصادی در جامعه اسلامی،  ترجمه ای واضح بر عدم اجرای عدالت است و این بی عدالتی ها نقشی موثر بر تربیت فرزندان دارد، اما از این مهم که بگذریم نمی توانیم نقش والدین را در تاثیرگذاری منفی بر تربیت نادیده بگیریم.
امروزه والدین ما با خُلق نیازهای کاذب برای فرزندان، خود را درگیر شغلهای کاذب نموده اند. گویا بچه ها در ذهنشان رؤیاهایی را می پرورانند و متآثر از جامعه ای ملوّن، مدام نیازهای جدیدی را احساس می کنند و والدین به جای جهت دهی صحیح به نیازهای فرزندان، تنها به فکر راه حلهایی فوری برای رفع آن نیازها هستند و همین امر منجر می شود تا پدر و مادر هر دو،  ساعاتی طولانی به کار کردن بپردازند که شاید بتوانند بخشی از آن نیازها را تآمین نمایند.
بی شک تلاش در جهت رفع نیازهای خانواده از اوجب واجبات است اما توجه به نوع نیاز نیز بسیار با اهمیت است.
نیاز سازی  و نیاز سنجی دو مقوله ای متفاوت است که اگر به خوبی از هم تمیز داده نشوند زندگی ما را دچار بحران می کنند.
وقتی با والدینی که هر دو در جهت رفع مسائل اقتصادی تلاش می کنند هم صحبت می شویم جمله ی مشترکی که عموما از آنها می شنویم این است که برای یک لقمه نان از صبح تا شب در حال دویدنیم!!!
غافل از این که همه ی این دویدنها در جهت تآمین همان یک لقمه نان نیست بلکه بخشی از دویدنها برای تامین نیازهایی است که به درستی مورد واکاوی قرار نگرفته اند.
شناخت و در امتداد آن ، توجه به نیازهای حقیقی و واقعی فرزندان بر همه والدین لازم است.اگر نیازها بدون هیچ تقلیلی در ابعادشان مورد توجه قرار گیرند و نیازهای اصلی و حقیقی جای خود را به نیازهای فرعی و کاذب بدهند دیگر با واقعیت تلخی به نام کمبود محبت مواجه نخواهیم بود.
آیا وقت آن نرسیده است که به جای خرج پول به خرج محبت بیاندیشیم؟
 
زهرا ابراهیمی
 
زهرا ابراهیمی
۰۸ تیر ۹۷ ، ۱۰:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 

صدای آمدنش را با گوش جان می‌شنویم اگر گوشی برای شنیدن مانده باشد!
و اگر تلنبار شدن گناه در وجودمان اجازه شنیدن بدهد.
خودمان هم دیگر به فکر خودمان نیستیم هر روز بار گناه را سنگین‌تر و بار معرفت را سبک‌تر می‌کنیم.
اما از مهربانی خالق مهربانی‌ها نمی‌توان گذشت و نمی‌توان این فرصت دوباره را انکار کرد.
رمضان فرصتی دوباره است برای حیات بخشیدن به روح انسان.
رمضان نوعی رستاخیز است، برای روحی که در طول سال با انواع خطاها و گناهان در بستر جسم مدفونش نمودیم. 
رمضان ماه قرآن است و خواندن قرآن در این ماه و تدبر در معنای آن می‌تواند عاملی در انشراح ذهن و به تبع آن انشراح روحمان باشد.
شاید روزه گرفتن و تحمل گرسنگی و تشنگی کمی سخت باشد، اما نفس روزه گرفتن، در همین کفّ نفس بودنش هست. صبر در برابر گناه و صبر در برابر خواسته‌ها و مشتهیات نفسانی.
اگر قرار باشد روزه باشیم و سختی نکشیم چیزی نصیبمان نمی‌شود. آنچه در پناه روزه گرفتن نصیب انسان می‌شود همین خواستن‌ها و نتوانستن‌هاست.
این که بخواهی گناه کنی و به حرمت روزه‌ات نتوانی خودش ریاضتی است معنوی در جهت انسان سازی.
سفره ای پهن است و ضیافتی برپاست و هرکه بر سر سفره است از برکات این ضیافت بهره‌مند، پس اولین گام برای مهمان شدن، روزه گرفتن است.
اگر بخواهیم سر سفره باشیم، بدون روزه گرفتن نمی‌شود.هرچقدر روزه گرفتن با شرایط باشد جای ما بر سر سفره ثابت‌تر خواهد بود.
پیامبرمان فرمودند که «شهر دعیتم فیه الى ضیافة اللَّه»؛ این ماهى است که شما در این ماه دعوت شده‌اید به میهمانى الهی.
حساب، حساب دعوت است و دعوت نامه‌ای که خداوند برای همه انسان‌ها فرستاده است، قرار نیست بی دعوت جایی باشیم تا عزتمان خدشه‌دار شود.
باید درک کنیم که دعوت شده‌ایم و باید بفهمیم که مهمانی در حال شروع شدن است و خود را برای آن آماده کنیم.
از گوشه کنار شهر بسیار شنیدیم که ما ماه مبارک را دوست داریم اما سختی روزه گرفتن در ماه تابستان برایمان قابل تحمل نیست. تصورشان این بود که می‌توانند مهمان باشند اما بدون روزه، می‌گفتند ما قرار می‌گذاریم در این ماه گناه نکنیم اما روزه هم نمی‌گیریم!!!
دیدگاه عجیبی است از یک طرف تصمیم بر گناه نکردن می‌گیرند و از سوی دیگر بدون هیچ عذری تن به گناه ترک روزه می‌دهند.
مگر می‌شود از پله‌های حرام به بام سعادت رسید؟
قصدمان اطاله کلام نبود فقط خواستیم چند جمله ای هم صحبتشان شویم تا بدانند بدون روزه و تحمل سختی‌ها مهمان نخواهند بود و از برکات این ماه چیزی عایدشان نخواهد شد.

 

زهرا ابراهیمی

لینک یادداشت در خبرگزاری ایکنا

زهرا ابراهیمی
۰۷ تیر ۹۷ ، ۱۴:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 گاهی پیش خودت تصور می کنی که برای یافتن انسانهای نجیب باید به دیاری بعید سفر کنی ، اما گویا تصورت نادرست است؛ چرا که در روزگاری که کمتر بوی انسانیت را استشمام می کنی مردی را می بینی که وجودش مملو از انسانیت است.

اینجا محله ای قدیمی در شهر اصفهان، فلکه ی ارتش، خیابان وحید.

هرچند بافت سنتی محله زیرساختمانها و نماهای بلند مدفون شده است اما حضور یک پزشک متعهد، باورهای ذهنی ات را دستکاری می کند.گویا هرآنچه نسبت به تغییر منش انسانها به سمت دنیاگرایی در ذهنت تجمیع شده بود، به یکباره زیر و رو می شود.

مردی شریف و شریف زاده، دکتر عباسعلی نوری متخصص داخلی و قلب و عروق مردی لاغراندام با صورتی نحیف، قدی نسبتا خمیده و موهایی سپید که هرچه تلاش می کنی تا ردپایی از سیاهی لا به لای آنها بیابی بی فایده است.

 دکترنوری در سال 1319 در روز اول شهریور که اتفاقا روز پزشک هم هست، در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد.پدرش مردی متدین بود و مادرش زنی مومن.مادری که حافظ قرآن بودنش تاثیر بسزایی در اعتقاد راسخ فرزندان داشته است این اولین کلامی بود که آقای دکتر به آن اشاره کرد.

از بین هفت فرزند این خانواده، تنها عباسعلی موفق به ادامه ی تحصیل در رشته ی پزشکی می شود.او دوران ابتدایی را در مدرسه کشاورزان حسین آباد و دوره راهنمایی را در مدرسه ی پیشوا می گذراند و در نهایت دیپلم خود را در دبیرستان ادب می گیرد.

دکتردر سال 1338 با قبولی در رشته ی پزشکی وارد دانشگاه اصفهان می شود و در سال 1345 پزشکی عمومی رابا موفقیت پشت سر گذاشته و خود را برای آزمون تخصصی آماده می کند.

دکتر نوری در سال 1348 در رشته ی تخصصی داخلی از دانشگاه اصفهان فارغ التحصیل می شود و در همان زمان با اخترالسادات منافی که از خانواده ی سادات معروف اصفهان بود ازدواج می کند.

حاصل این ازدواج سه پسر به نامهای شهروز، شهاب الدین و امیر سعید است. شهروز و شهاب الدین هر دو همانند پدر از پزشکان موفقی هستند که در خارج از ایران طبابت می کنندو امیر سعید اما، در رشته ی تربیت بدنی در ایران مشغول فعالیت است.

آقای دکتر بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه در بیمارستان ذوب آهن اصفهان به مداوای بیماران مشغول می شود و تا زمان بازنشستگی همواره درآن بیمارستان خالصانه به مردم خدمت می کند.

وامروز امابعد از بازنشستگی از بیمارستان همچنان در مطب ساده ی خود به صورت شبانه روزی طبابت را دنبال می کند.طبابت برای او یعنی خدمت به خلق، تنها دلیلی که می تواند تو را نسبت به این حجم از گذشت قانع کند.

همسر سیده ی آقای دکتر در سال 1380 از دنیا می رود و همان سال نقطه ی عطفی می شود تا او تصمیم بگیرد که تمام ایام سال را روزه بگیرد. سالهاست که دکتربر تصمیم خود ثابت قدم مانده و تمام ایام سال روزه است. وقتی از فلسفه ی روزه گرفتن پرسیدم،تسکین معنوی و پناه بردن به خداوند برای آرامش را دلیل آن بیان کرد.

باورت نمی شود نه خودش شبیه پزشکهای امروزیست و نه تیپ و لباسش.

نه از مُنشی بَزک کرده و چیدمان خاص امروزی خبری هست و نه از ساختمان شیک و مجلل.

نه مطب بزرگی و نه حتی اتومبیل لاکچری.

اینجا تنها یک رنوی سبز رنگ را پشت در یک ساختمان معمولی می بینی، ماشینی که اگر می خواستی بخری حتما فروشنده می گفت:این ماشین سالهاست شاهد دکتری بوده که تنها مسیر خانه و بیمارستان را طی نموده است؛ و حقیقتا همین است.اتومبیلی که اگر زبان برای سخن گفتن داشت حتما راوی خوبی برای عیادتهای شبانه ی پزشک متعهد بود.

 همه ی ما امروزه در صدد هستیم که مالکیت چیزی را ازآنِ خود کنیم، هرچه مالک تر، شادتر.اما دکتر نوری مالکیت را نه در داشته های مادی بلکه در اندوخته های معنوی می داند.او می گوید:مهمترین ارزش برای من خدمت به مردم است و آنچه در تمام کارهایم مدنظر می گیرم این است که عاقبتی ختم به خیر را در دنیا وآخرت تجربه نمایم به گونه ای که پاک از دنیا بروم و در قیامت گرفتار نباشم. چه دیدگاه عجیبی!!!

آنقدر غرق در افکارت می شوی که گویا از حرکت بازمانده ای اما کافیست یک لحظه خوب تأمل کنی.برق نگاه پر از معنویت دکتر، تو را به خودت می آورد و این نگاه البته نه به معنای چشم ظاهر، که این دیدگاه می تواند،  نگاه تو را به زندگی عوض کند می توانی باور کنی که می شود با ماشین مدل 61 هم زندگی کرد اما انسان بود.

عینک ذره بینی بر روی چشمانش خودنمایی میکرد اما دکتر نوری از پشت شیشه های همین عینک به خوبی می توانست واقعیتها را ببیند بدون هیچ تقلیلی در ابعادش، این را زمانی فهمیدم که از او پرسیدم چرا اتومبیلت را عوض نمی کنی و او در جواب گفت:این ماشین کار ما را راه می اندازد برای من مهم است که به موقع بر سر بالین بیماران حاضر شوم و این خودرو این نیاز را تأمین می کند نیازی به ماشین بهتری نیست.

اگر ساعتها با او به گفتگو بنشینی حوصله ات سر نخواهد رفت فقط هر لحظه بر اعجابت افزوده می شود.نمی توانی خیلی ازحرفهایش را باور کنی اما خلوص در کلامش موج می زند.

اینجا خبری از طی کردن هفت خوان رستم برای رسیدن به میز دکتر نیست.او با روی باز و با تمام وجود، نه در ساعتی معین، که در همه اوقات شبانه روز برای خدمت آماده است.نگران هزینه هم نباش هرچقدر که توان داری کافیست.

کافیست پولت را زیر دفترچه بیمه بگذاری و به او بدهی. مقدار پولت شاید برای خودت مهم باشد اما حقیقتا برای او مهم نیست نه از این باب که نیاز ندارد بلکه از این حیث که هدفش چیز دیگریست.

اگر به مطبش بیایی بارها با چشمانت خواهی دید آدمهایی که حتی بدون پرداخت ویزیت مداوا می شوند. این منش آقای دکتر است !!!

او هر روز قبل از اذان صبح از خواب بیدار می شود و به مطالعه می پردازد البته نه فقط مطالعات پزشکی بلکه  علاوه بر پزشکی به تاریخ نیز علاقمند است، اصلا عاشق تاریخ است او کتابهای تاریخی را خوب می خواند و مخصوصا تاریخ اسلام را خوب می داند این را از چند داستان تاریخی که لابه لای گفتگوهایمان تعریف کرد متوجه شدم.

تفسیر قرآن را هم دوست دارد و گاه، از طریق کتاب و گاهی نیز از طریق برنامه های رادیویی دنبال می کند.

سحری هم یک سحری مختصر و بعد هم نماز و عبادت.

و دوباره روز از نو و روزی از نو، دغدغه خدمت به خلق.

هنوز درِ مطب باز نشده، اما مردم منتظرند. دکتر به صورت شبانه روزی خود را وقف مردم کرده و حتی اگر لازم باشد در منزل بیمار، به مداوا می پردازد.

برای بیماران دارو می نویسد اما نگران داروهایشان نیز هست این را زمانی فهمیدم که ساعت 10:30 شب وقتی برای دیدنش به مطب رفته بودم مجبور شدم کمی منتظر بمانم چرا که برای تهیه ی داروی یک بیمار به داروخانه رفته بود.

هرچند برای ورزش فرصتش کم است اما پیاده روی را دوست دارد و غذایش نیز هرچه سبک تر ،بهتر.

و توصیه ی او ، به من، به تو و به همه ی ما این بود که کار را سرسری نگیریم و با حوصله و دقت انجام دهیم و در هررشته ای که هستیم خدمت به خلق را فراموش نکنیم که امری ماندگار است.

راستی یادم رفت بگویم صندلی مطبش هم چرخ دار نبود و تو مجبور نبودی نگاهت را مدام با چرخیدنش بچرخانی.

 حالا و در اتمام گفتگو می توانی باور کنی آنچه او را حفاظت کرده و در منجلاب مادیگرایی فرو نبرده، اعتقادی عمیق به خداوند است چیزی که ما تنها در زبان اقرار می کنیم اما دکتر نوری...

هرچقدر که بیشتر گفتگو می کنی بیشتر می فهمی که اینجا چیز دیگری در جریان است، اینجا دنیا جنس دیگری دارد، گویا حضور نیروهای نامرئی در جهان مرئی را حس می کنی، اینجا حس خدمت بیداد می کند او دنیا را نه در هشتاد روز که در هشتاد سال دور زده است.

 

زهرا ابراهیمی

لینک یادداشـت در خبرگزاری حوزه

 

زهرا ابراهیمی
۰۷ تیر ۹۷ ، ۱۴:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

وقتی شدتِ انسانیت، از ویژگی‌های روحی انسان شود دیگر فراموش شدنی نخواهد بود، حتی اگر زمان بگذرد.

به گزارش ایمنا،اما اکنون، هنوز زمانی از غم فراق و از دست دادن نخستین چهره ماندگار تبلیغ در اصفهان "مرحوم حجت الاسلام شیخ مهدی مظاهری" نگذشته است. کسی‌که وجودش نه برای خانواده و نه برای یک شهر، که برای جامعه اسلامی مفید و موثر بود و حالا با از دست دادن ایشان به همان میزان، از برکات وجودی‌شان بی‌نصیب خواهیم ماند.

اگر حضور خدا در زندگی احساس شود رنگ ساده زیستی نیز خودنمایی می‌کند و او اما ساده زیستی را نه از خود، که از خانه پدری به ارث برده بود، چرا که خانواده‌اش نیز بسیار ساده زیست بودند.

اندیشه اگر الهی باشد، همه چیز زندگی آدم الهی می‌شود، از انتخاب شغل و رشته تحصیلی گرفته تا انتخاب تک تک واژه‌ها در نوشته‌ها و همین اندیشة الهی توجیهی مناسب بود تا شیخ مهدی مظاهری به آرزوی پدر لباس عمل بپوشاند و به تحصیل در حوزه مشغول شود. او از محضر اساتید برجسته‌ای چون مرحوم آیت‌الله حاج آقا حسن مدرس و مرحوم حاج شیخ محمد حسن نجف آبادی بهره‌های فراوانی برد و از این طریق بیش از پیش بر اندوخته‌های علمی‌اش افزود.

برای پرواز در آسمان تعبد نه تنها علم، که عبادت نیز بال دیگر پرواز است و شیخ مهدی شصت سال پیش با تشکیل نخستین جلسه دعای کمیل در مسجد آقا سید محمود امام (مسجد عصاری) پرواز در آسمان بندگی را تجربه نمود.

بزرگی انسان در گرو میزان اثرپذیری و اثرگذاری است. هرچقدر که اثرگذاری انسان در جهت هدایت بیشتر باشد و اثرپذیری‌اش در مسیر انحراف کمتر، به عبودیت نزدیک‌تر است؛ آری جلسات دعایی که به همت این انسان وارسته برگزار شد نقطه عطفی برای اثرپذیری و تحول معنوی جوانان بود.

بردباری و تعهدی که در رفتارش موج می‌زد نشان از اراده‌ای قوی داشت. در دورانی که حسِ نارضایتی در وجود اکثر انسان‌ها پافشاری می‌کند و حس بی‌پناهی گاهی انسان قرن بیست و یکم را از پا در می‌آورد، در همین نزدیکی مردی می‌زیست که رضایت را در رضایت معبود می‌دید. مُبلغِ دین بودن برای او نه یک شغل که هدفی الهی بود و با تمام وجود آن را دنبال می‌کرد. اگر بخواهیم دقیق‌تر به زمان حضورشان در دایره تبلیغ نگاه کنیم، ردّ پای تبلیغ او را باید در قبل از انقلاب جستجو نماییم؛ چرا که او در آن زمان نیز متحمل زجرهای فراوانی برای دفاع از عقیده‌اش بود و به‌واسطه مبارزه با رژیم طاغوت و تحمل زندان خود را وقف انقلاب نمود.

زندگی سفری کوتاه است از تولد تا مرگ و چه خوش مسافرانی هستند آنان که در این سفر، بهترین و بیشترین توشه را با خود ببرند. امید که این مسافر سفرکرده نیز مورد رحمت و غفران الهی قرار گیرد و شاگردان مبلغ او در مسیر تبلیغ، راه استاد را ادامه دهند.

روحش شاد و خدایش بیامرزاد – زهرا ابراهیمی

 

http://www.imna.ir/news/337628/

استوانه-تبلیغ-دین-خدا-و-مکتب-تشیع

زهرا ابراهیمی
۰۶ تیر ۹۷ ، ۲۲:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر