گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

۹ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

ی

صداقت در سیاست

در نگاه دین آنچه در تمام ابعاد زندگی انسان اصالت دارد اخلاق است. اعتقاد به اخلاق تا جایی پیش می‌رود که حتی سیاست نیز باید با اخلاق گره بخورد و الا ممکن است سیاستمداران در دام بی اخلاقی گرفتار آیند.

در میان مصادیق اخلاقی آنچه بیش از سایر مصادیق در رفتار سیاستمداران نمود و اثر عینی دارد موضوع صداقت است.

صداقت اگر باشد و بماند، سیاست مسیری درست را طی خواهد کرد و اگر نباشد یا در میانه راه از دست برود، به همان نسبت جامعه به انحراف کشیده خواهد شد.

یکی از مهمترین نکاتی که به واسطهٔ آن صداقت در سیاست تأمین می‌شود اصلاح درونی شخص سیاستمدار است. در واقع اگر اهل سیاست به اصلاح و تهذیب خویش اهتمام ورزیده باشند صادق خواهند بود و الا اگر اصلاح درونی نداشته باشند به راحتی از صداقت فاصله می‌گیرند و هر بار بهانه‌ها و توجیهاتی را برای عدم صداقت‌شان ذکر می‌کنند.

اگرچه همواره صداقت را به معنی راستگویی می دانیم اما صداقت معنایی فراتر از آن دارد. گسترهٔ معنای صداقت تا حدی گسترده است که حتی در فرهنگ قرآنی، صادق در برابر منافق و کافر هم ذکر شده است. مخصوصاً در فضای سیاسی، فریب و خیانت نیز نقطهٔ مقابل صداقت قرار می‌گیرد و لازمهٔ صاد ق بودن دوری از خدعه و نیرنگ و خیانت است. اهل سیاست باید جامعه را همچون امانتی در دست خویش تصور نمایند و هرگز و تحت هیچ شرایطی اجازهٔ خیانت در این امانت را به خود ندهند.

از دیگر نشانه‌های صداقت این است که هر کس خود را آنگونه که هست به مردم بنمایاند و نه آنگونه که دلش می خواهد باشد.

علاوه بر این اعتراف به اشتباه از دیگر نشانه‌های اهل صداقت است. وقتی سیاستمداری اشتباه کرد و به اشتباهش اعتراف نمود یعنی اهل صداقت است و الا اگر به جای پذیرش اشتباه به دنبال مقصری برای خطایش بگردد کار را تا جایی ادامه خواهد داد که برای اثبات تلاش خویش به نفی ایثار دیگران می‌پردازد. در واقع یکی از مکانیزم های دفاعی افراد ضعیف النفس این است که برای خطایشان به دنبال عوامل و دلایل واهی می‌گردند.

فرعون درون انسان نه اجازه می‌دهد آدم خطایش را بپذیرد و نه می‌گذارد به خطا اعتراف کند اتفاقاً بر عکس توجیهاتی را برای خطایش ذکر می‌کند و اینگونه حاکمیت خویش را بر سرزمین مصر درونی انسان تثبیت می‌نماید.

نمونهٔ بارز این صداقت را چندی پیش در کلام رهبری دیدیم. ایشان آماری ر ا در رابطه با رتبهٔ اقتصادی ایران در جهان بیان کردند و بعد از اینکه متوجه شدند آمار نادرست بوده در سخنرانی‌های بعدی خود به این مساله اشاره کردند که آن آمار برای چند سال قبل بوده و نه برای سال‌های اخیر.

وقتی رهبر یک انقلاب با همین صراحت و شجاعت به‌اشتباه خود اعتراف نمایند این رفتار می‌تواند درس بزرگی باشد برای افراد زیرمجموعه که از بیان اشتباهات و خطاهای خویش طفره نروند. رهبر عزیزمان بارها از تقوای سیاسی یاد کرده‌اند و سیاستمداران را به برخورد صادقانه و دلسوزانه با مسائل دعوت می‌کنند.

یکی از جنبه‌های دیگر صداقت این است که اگر کسی توان انجام کاری را در عرصهٔ سیاست ندارد به‌راحتی اعلام کند که نمی‌تواند و با عذرخواهی، از آن مقام و منصب کناره‌گیری کند؛ اما متأسفانه از مهم‌ترین معضلات امروزه در جامعهٔ سیاسی ما این است که هیچ‌کس از کارش و مسئولیتش کناره‌گیری نمی‌کند اگرچه بداند به‌خوبی از پسش برنمی‌آید. حتی اگر از یک مسئولیت کنار رود بلافاصله میز دیگری را تصاحب می‌کند دقیقاً مثل قانون پایستگی انرژی که می‌گوید انرژی از بین نمی‌رود بلکه از شکلی به شکل دیگر درمی‌آید.

در نگاه اسلام نه میدان به‌تنهایی اصالت دارد و نه دیپلماسی به شکل واحد؛ بلکه آنچه میدان یا دیپلماسی را اصیل می‌کند اعتقادی است که در پس آن نهفته است. اگر از میدان دفاع می‌کنیم به‌واسطهٔ اعتقادی است که در رگ‌های میدان ساری و جاری است.

در شرایط کنونی با دولتی مواجه هستیم که به‌ظاهر برای رفع جنگ و تحریم‌ها در تلهٔ برجام افتاد و حالا بعد از گذشت این مدت طولانی به‌جای پذیرش مسئولیتش تقصیرها را بر گردن دیگری می‌اندازد.

زیر سؤال بردن میدان نه‌تنها زیر سؤال بردن حاج قاسم است بلکه زیر سؤال بردن هزاران شهیدی است که با خون خویش درخت این انقلاب را آبیاری کردند.

میدان، همان نوجوان سیزده‌ساله است که امام امت او را رهبر جامعه خواند.

میدان، همان شهیدانی هستند که برای پایین آوردن جنازهٔ یک دختر ایرانی مثل برگ‌های یک درخت بر زمین افتادند.

میدان، شهدای مدافع حرم‌اند.

میدان برای اثبات خویش به دیپلماسی فریب چنگ نمی‌زند بلکه ابزار میدان، خونی است که می‌دهد در راه معبود تا بر اعتقادش استوار باشد؛ اگرچه به‌ظاهر میدان تحریف می‌شود اما حقیقتاً خون در تاریخ گواهی خواهد داد و رد خون را نمی‌توان از تاریخ پاک کرد.

آنکه به دیپلماسی جهت می‌دهد میدان است اما نه جهتی که برخی می‌پسندند بلکه میدان برای دیپلماسی‌اش نیز قانون دارد. میدان منصف است و دیپلماسی را تخریب نمی‌کند.

یکی دیگر از جنبه‌های صداقت، صراحت است. پنهان گویی از صداقت می‌کاهد؛ البته که موضوع تقیه موردبحث ما نیست و اینجا نیز موضوعیتی ندارد. تنها چیزی که در اتفاقات اخیر واضح است این است که آقای ظریف برای تطهیر خویش خود را مسلوب الاراده تصور می‌کند و با مقصرانگاری تمام تقصیرها را یکجا به گردن گفتمان مقاومت می‌اندازد. حالا فرض را بر این می‌گذاریم که همه‌ی تقصیرها بر عهده‌ میدان است و دیپلماسی، خود را فدای میدان نمود! حال سؤال اینجاست که چرا شخصی که اراده‌ای از خود ندارد سال‌ها تسلیم این گفتمان بوده و همچنان در مسند خویش باقی‌مانده است؟ اگر قرار بر این است که مؤمن اهل سازش نباشد چرا او خود را همچون پر کاهی در دستان باد سپرده و سالها سکوت کرده است؟

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 

زهرا ابراهیمی
۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

ی

 

 

تحولات اساسی، با خودسازی و تهذیب نفس امکان پذیر می شود/ تحول مثبت، نیازمند یک مدل مطلوب است

هر بار که رهبر انقلاب به مناسبتی سخنرانی می کنند نکاتی را متذکر می شوند که حقیقتا توجه و تمرکز بر آن نکات می تواند پاسخگوی دغدغه های امروزه جامعه باشد.

موضوع ایجاد تحول در زوایای مختلف و ابعاد متفاوت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که رهبر معظم انقلاب هم بر آن تاکید دارند، نیازمند پیش زمینه است. تحول فردی و اخلاقی هر فرد می تواند زمینه ساز تحولات اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی باشد.اگر هر فردی خود را به مطالعه، خودسازی و محاسبه نفس مکلف بداند می تواند متحول شده و در نتیجه تحولات گسترده تر را رقم بزند.

بخشی از تحولات بنیادین مربوط به تصمیم‌گیری و قانون‌گذاری و اجرای آن در سطح کلان کشور است اما شاید بتوان گفت بخش مهم تر این تحولات، تحولات فردی است.

یکی از لوازمات ایجاد تحول، خلق احساس مسئولیت است. دغدغه مند بودن و بی تفاوت نبودن نسبت به آنچه پیرامون ما رخ می دهد نقطه عطفی در پرورش حس مسئولیت می تواند باشد.

برخی از افراد فکر می کنند اگر در وقایع و اتفاقات مهم اجتماعی و سیاسی واکنش نشان دهند اهل مسئولیت هستند، بنابراین برای تجلی حس مسئولیت پذیری خویش، به انتظار وقایع می نشینند تا از صف اظهارنظر کنندگان عقب نمانند.این در حالیست که تلاش برای حل مشکلات فردی، خانوادگی و اجتماعی نیازمند اتفاق و واقعه نیست بلکه هرآنچه هر روزه در متن زندگی و پیرامون افراد رقم می خورد می تواند سوژه ای برای واکنش نشان دادن مثبت یا منفی باشد و از این طریق احساس مسئولیت پذیری انسان اقناع گردد.

تحولات اساسی، با خودسازی و تهذیب نفس امکان پذیر می شود

تحولات اساسی قبل از اینکه بخواهد با بخشنامه ها و دستورالعمل ها شکل بگیرد، از طریق خودسازی و تهذیب نفس امکان پذیر خواهد بود.

تحولات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در هر جامعه تحت تاثیر تحولات فرهنگی آن جامعه قرار می‌گیرد و ریشه تحولات فرهنگی، تحول در ارزش ها و باورها است.

متاسفانه در کشور ما به جای اینکه تحولات سیاسی تحت تاثیر تحولات صحیح فرهنگی قرار گیرند، بالعکس این تحولات فرهنگی هستند، که تحت تاثیر امور سیاسی قرار گرفته و از مسیر صحیح خارج می شوند.

البته باید به این نکته نیز توجه کرد که صِرف متحول شدن، ممدوح نیست، بلکه باید دید جهت تحول به چه سمتی است. تحولات ممکن است خوب یا بد باشند.
برخی از افراد بر این باور هستند که آنچه در چهارچوب تحولات اجتماعی رخ می دهد تحولاتی جبری است و خوب یا بد، ما توان مقابله با آن ها را نداریم؛ در حالی که در دیدگاه اسلام اولا اصل تحول در جهت مثبت و منطبق بر فطرت، اصلی پذیرفته شده است و ثانیا انسان از طریق اراده و عوامل اختیاری قادر خواهد بود به تحولات اجتماعی رنگ دینی ببخشد.اگر چه وظیفه نخبگان و افراد تاثیرگذار در این میان بیشتر است اما هریک از ما به نوبه خود وظیفه داریم تا از طریق تحولات درونی و فردی در وجود خویش، زمینه تحولات صحیح اجتماعی را فراهم کنیم.

همه افراد برای متحول شدن و همه جوامع نیز برای رسیدن به تحول مثبت، نیازمند یک مدل مطلوب هستند تا از طریق آن بتوانند قدم در مسیر تحول بگذارند.

مدل مطلوب ارائه شده تحول در آموزه های اسلام چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی منطبق بر فطرت انسان است و چون فطرت در انسان ها امری مشترک است، در نگاه دین آن دسته از تحولات پذیرفتنی است که مبتنی برهمان اصل اولیه یعنی فطرت باشد. به همین دلیل ما قائلیم انسان های پیش از مدرنیته، انسان های دوران مدرن و آن ها که متعلق به پست مدرن هستند همه و همه از ماهیتی یکسان به نام فطرت برخور دارند، که تحولاتشان نیز باید در جهت فطرت انجام گیرد.

نکته آخر اینکه تحول لزوما به معنای تجدد و نوخواهی نیست.برخی بر این تصورند که تحول یعنی پذیرش هر آنچه نو و تازه است، در حالی که تحول دینی یعنی همسو شدن با خواسته های فطرت نه صِرف هماهنگ شدن با هر آنچه نوپدید است.

 

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در صاحب نیوز

زهرا ابراهیمی
۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

ی

 

تحول فرهنگی و تأخیر ازدواج

یکی از نیازهای انسان نیاز به ازدواج است. از آن جایی که انسان موجودی اجتماعی است، پاسخ به این امر، نیازمند شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مناسب است؛ ولی گاه شرایط فرهنگی جامعه، دستخوش تغییراتی می‌شود که حالت ثبات قبل را به حالت ناپایدار تبدیل می‌کند. یعنی اگر تا چندی پیش، ازدواج جوانان در یک مسیر هموار صورت می‌گرفت ولی اکنون این مسیر، پر پیچ و خم شده و جوانان را با مسأله‌ی تأخیر در ازدواج روبرو کرده است.

از زمان‌های گذشته، خانواده‌ها از کودکی فرزند پسر را با شغل‌های مردانه آشنا می‌کردند و از او می‌خواستند که برای تأمین مخارجش، از دسترنج خود استفاده کند تا در جوانی بتواند به پشتوانه‌ی اندوخته‌ی مالی یا دارایی‌های خود اقدام به ازدواج کند. این آمادگی سبب می‌شد تا افراد، پس از ازدواج و با پدید آمدن هزینه‌های زندگی از زیر بار مسئولیتی که بر عهده گرفته‌اند شانه خالی نکنند.

از سوی دیگر از آن جا که همه تابع یک فرهنگ بومی بودند، بعد از مراسم عروسی، تا مدت‌ها با همسر خود در خانه‌ی پدری ساکن بوده و بر اساس اصل قناعت، مراحل ازدواج و فرزندآوری را پشت سر می‌گذاشتند. نه کسی از پسران جوان انتظار مهریه‌ی زیاد و خرید مسکن مستقل داشت و نه از خانواده‌ی دختر انتظار داشتند که جهیزیه‌ی سنگین تهیه کند و هزینه‌های دست‌وپاگیر جشن عقد و عروسی هم وجود نداشت.

با شتاب گرفتن روند تحولات فرهنگی در ایران، الگوی سنتی خانواده متزلزل شد؛ به این شکل که از یک سو الگوی تربیتی خانواده‌ها تغییر کرد و از سوی دیگر فرهنگ قناعت جای خود را به مصرف‌گرایی داد.

از این رو در تربیت اقتصادی فرزندان پسر که قرار است در آینده، نان‌آوران خانواده باشند، اقدامی صورت نگرفت، بلکه آنان را مانند دختران در کنار مادر رها کرده و تا حدود بیست سالگی هیچ انتظاری جز گذران دوران تحصیل از آنان نداشتیم. همچنین اگر پسری را در حال کار دیدیم، بر او برچسب کودک کار زدیم و مانع بروز استعدادهای مردانه در او شدیم. از این رو در جامعه شاهد پسرانی هستیم که به بلوغ جسمی و جنسی رسیده‌اند؛ ولی هنوز بلوغ اجتماعی، عقلی و اقتصادی در آن ها شکل نگرفته است و این خود، عاملی برای تأخیر سن ازدواج در پسران و به تبع آن در دختران است.

همچنین فرهنگ مصرف‌گرایی که بر تار و پود زندگی افراد سایه افکند، سبب شد که به یکباره از پسران خود انتظار داشته باشیم که به توقعات اقتصادی جامعه جامه‌ی عمل بپوشانند؛ از جمله سنت‌های ساختگی قبل از ازدواج مثل پرداخت مهریه‌های سنگین، سنت‌های حین ازدواج مثل مخارج بالای جشن و خریدهای دوران عقد و سنت‌های پس از ازدواج مثل تجملات دوران بارداری و فرزندآوری.

وقتی مصرف‌گرایی در یک جامعه، ارزش تلقی شود، جوانان نیز به همه چیز از جمله ازدواج با عینک پر رنگ و لعاب مادیات نگاه می‌کنند و خود را در مسابقه‌ای فرض می‌کنند که هدف از آن به دست آوردن ثروت و نمایاندن آن به دیگران است و حال اگر ببینند که در این مسابقه برنده نمی‌شوند، از تشکیل خانواده در سن جوانی سر باز زده و از داشتن آن محروم می‌مانند.

در اثر تغییر در الگوی خانواده و گسترش فرهنگ مصرف‌گرایی، نسل جوان ما ترجیح داد یا به زیست تجردی روی آورد و به ازدواجی که قرار است آسایش او را بر هم بزند، تن ندهد و یا این که تا سالیان دراز به کسب درآمد بپردازد تا شاید بتواند از رهگذر آن به ایده‌آل خود در زمینه‌ی ازدواج دست یابد.

جای بسی تأسف است که نهادهای فرهنگی از جمله صدا و سیما که وظیفه‌اش حراست از فرهنگ بومی است، به جای فرهنگ‌سازی قناعت به گسترش فرهنگ مصرف‌گرایی دامن می‌زند مثلا در سریال‌ها یا فیلم‌های تلویزیونی که در موضوع ازدواج ساخته می‌شود، عروس و داماد را در سن‌های بالا با جهیزیه‌ی سنگین و خانه‌های مجلل و اتومبیل‌های مجهز به عنوان الگو معرفی می‌کنند.

تأخیر در سن ازدواج آن هم در شرایطی که عوامل تحریک کننده‌ی جنسی در جامعه بیشتر دیده می‌شود، سبب رنگ باختن ارزش ازدواج در بین پسران و ضعف دینداری در نسل جوان شده است. فرار از خانه، خودکشی، تزلزل در شخصیت و سستی بنیان خانواده نیز از دیگر پیامدهای تأخیر ازدواج است.

برای رهایی از پیامدهای مسأله‌ی تأخیر ازدواج، دو راهکار به نظر می‌رسد. یکی در زمینه‌ی فرهنگ مصرف‌گرایی و دیگری در امر تربیت کودک و نوجوان.

ابتدا باید بدانیم که برای تبدیل فرهنگ مصرف‌گرایی به فرهنگ قناعت باید زیرساخت‌های فکری افراد تصحیح شود. این که به جوانان آموخته شود که هدف از ازدواج، نزدیک شدن به خداوند است و به نوعی رسیدن به یک فضیلت انسانی؛ نه دست یافتن به مقام و منصبی که برای رسیدن به آن، خود را مجبور به داشتن امکانات مالی مثل منزل مستقل، اتومبیل یا جهیزیه‌ی سنگین بدانیم.

راهکار دوم در ارتباط با تغییر در شیوه‌ی تربیت کودک و نوجوان است و این مهم از طریق تغییر در رفتار والدین و مربیان صورت می‌گیرد. دو نهاد خانواده و مدرسه نباید به تمام خواسته‌های کودک جامه‌ی عمل بپوشانند بلکه گاه از آن‌ها بخواهند که مسئولیت‌هایی را انجام دهند و در قبال انجام آن مسئولیت، پاداشی برایشان در نظر بگیرند.

 

لیلا توکلی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

زهرا ابراهیمی
۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۷:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

س

 

خدیجه (سلام‌الله‌علیها) الگوی ایثار

فضیلت اخلاقی مهمی که متأسفانه در این روزگار کم‌رنگ به نظر می‌رسد ایثار و ازخودگذشتگی است. ایثار بالاتر از انفاق است به این بیان که اگر از مازاد دارائیت ببخشی، انفاق کننده هستی؛ که مسلماً بسیار عمل پسندیده‌ای است؛ اما اگر در عین نیاز، بذل سرمایه کردی، ایثارگر محسوب می‌شوی.

مع الاسف منیت‌ها در جامعهٔ ما روبه ازدیاد است و در پی آن فرهنگ ایثار کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود. در این شرایط ترسیم چهره‌های ایثارگر و بیان ازخودگذشتگی آن‌ها نیاز ضروری جامعه است.

حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) از چهره‌های ماندگار این خُلق پسندیده در هماره‌ی تاریخ است.

ایشان در بذل جان و مال و آبرو به نهایت درجهٔ ازخودگذشتگی نائل آمدند.

صرف مال درراه ترویج و تثبیت اسلام از طرف ایشان، زبانزد خاص و عام بوده و هست. رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله و سلم) نیز همواره می‌فرمودند: «هیچ مالی به من سود نبخشید، آن‌گونه که ثروت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) به من سود بخشید» (المناقب آل ابی‌طالب، ج ۱، ص ۱۵۹) بنابراین ایثار در مال از طرف ایشان نیاز به بیان ندارد.

از طرف دیگر ایشان زمانی پیامبر (صلی‌الله علیه و اله وسلم) را به همسری برگزیدند که از لحاظ موقعیت اجتماعی و اقتصادی در شرایط مطلوبی نبودند و هجمه‌ی توهین و تحقیر از طرف جامعه و اطرافیان به‌سوی وجود مقدس حضرت خدیجه سلام‌الله علیها سرازیر گردید.

بعد از بعثت و ابلاغ رسالت به پیامبر نیز باوجود فشارهای سیاسی و اجتماعی که به خانواده وارد می‌شد در کنار پیامبر ایستادند و از ایشان حمایت کردند. بنابراین در بذل آبرو هم نمونهٔ ازخودگذشتگی بودند.

درست است که در تاریخ برایشان، شهادت منظور نشده است ولی با توجه به این‌که وفات ایشان سه سال بعد از محاصره اقتصادی- اجتماعی، در شعب ابی‌طالب به وقوع پیوسته است و با توجه به بیماری ایشان که ناشی از گرسنگی‌های شدید و وضعیت سخت زندگی در مدت محاصره است؛ وفات شهادت گونهٔ ایشان هم مؤید ایثار در حیطهٔ جان است.

به همین دلیل است که این بانوی شریف، به مقامی نائل آمدند که لایق سلام خاص خدا و جبرئیل (علیه اسلام) گردیدند.

ابوسعید خدری می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله و سلم) فرمودند: وقتی‌که در شب معراج، جبرئیل مرا به‌سوی آسمان‌ها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه برسانی» پیامبر (ص) وقتی‌که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کرد. خدیجه گفت «ان الله هو السلام، و فیه السلام، الیه السلام، وعلی جبرئیل السلام؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به‌سوی او بازگردد و بر جبرئیل سلام باد. (بحارالانوار، ج 16، ص 8)

خدیجه (سلام‌الله علیها) زنی است که پیامبر خدا (صلی‌الله علیه و اله وسلم) در حق او می‌گوید: «ای خدیجه! خداوند متعال هرروز به وجود تو چندین بار به ملائکه‌اش مباهات می‌کند.» (تحلیل سیده فاطمه زهرا، علی‌اکبر بابایی، ص 37)

به امید این‌که با معرفی و بیان ویژگی‌های ایشان بتوانیم این خلق عظیم را در جامعه تسری بخشیده و نهادینه نماییم.

 

آزاده ابراهیمی فخاری

لینک مطلب در ندای اصفهان

 

.

 

زهرا ابراهیمی
۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۶:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر