گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

هرآنچه از صریری ها در خبرگزاری ها و روزنامه ها و ... منتشر می شود را اینجا با شما به اشتراک می گذاریم.

گروه نویسندگی صریر

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت خدیجه(س)» ثبت شده است

س

 

خدیجه (سلام‌الله‌علیها) الگوی ایثار

فضیلت اخلاقی مهمی که متأسفانه در این روزگار کم‌رنگ به نظر می‌رسد ایثار و ازخودگذشتگی است. ایثار بالاتر از انفاق است به این بیان که اگر از مازاد دارائیت ببخشی، انفاق کننده هستی؛ که مسلماً بسیار عمل پسندیده‌ای است؛ اما اگر در عین نیاز، بذل سرمایه کردی، ایثارگر محسوب می‌شوی.

مع الاسف منیت‌ها در جامعهٔ ما روبه ازدیاد است و در پی آن فرهنگ ایثار کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود. در این شرایط ترسیم چهره‌های ایثارگر و بیان ازخودگذشتگی آن‌ها نیاز ضروری جامعه است.

حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) از چهره‌های ماندگار این خُلق پسندیده در هماره‌ی تاریخ است.

ایشان در بذل جان و مال و آبرو به نهایت درجهٔ ازخودگذشتگی نائل آمدند.

صرف مال درراه ترویج و تثبیت اسلام از طرف ایشان، زبانزد خاص و عام بوده و هست. رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله و سلم) نیز همواره می‌فرمودند: «هیچ مالی به من سود نبخشید، آن‌گونه که ثروت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) به من سود بخشید» (المناقب آل ابی‌طالب، ج ۱، ص ۱۵۹) بنابراین ایثار در مال از طرف ایشان نیاز به بیان ندارد.

از طرف دیگر ایشان زمانی پیامبر (صلی‌الله علیه و اله وسلم) را به همسری برگزیدند که از لحاظ موقعیت اجتماعی و اقتصادی در شرایط مطلوبی نبودند و هجمه‌ی توهین و تحقیر از طرف جامعه و اطرافیان به‌سوی وجود مقدس حضرت خدیجه سلام‌الله علیها سرازیر گردید.

بعد از بعثت و ابلاغ رسالت به پیامبر نیز باوجود فشارهای سیاسی و اجتماعی که به خانواده وارد می‌شد در کنار پیامبر ایستادند و از ایشان حمایت کردند. بنابراین در بذل آبرو هم نمونهٔ ازخودگذشتگی بودند.

درست است که در تاریخ برایشان، شهادت منظور نشده است ولی با توجه به این‌که وفات ایشان سه سال بعد از محاصره اقتصادی- اجتماعی، در شعب ابی‌طالب به وقوع پیوسته است و با توجه به بیماری ایشان که ناشی از گرسنگی‌های شدید و وضعیت سخت زندگی در مدت محاصره است؛ وفات شهادت گونهٔ ایشان هم مؤید ایثار در حیطهٔ جان است.

به همین دلیل است که این بانوی شریف، به مقامی نائل آمدند که لایق سلام خاص خدا و جبرئیل (علیه اسلام) گردیدند.

ابوسعید خدری می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله و سلم) فرمودند: وقتی‌که در شب معراج، جبرئیل مرا به‌سوی آسمان‌ها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه برسانی» پیامبر (ص) وقتی‌که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کرد. خدیجه گفت «ان الله هو السلام، و فیه السلام، الیه السلام، وعلی جبرئیل السلام؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به‌سوی او بازگردد و بر جبرئیل سلام باد. (بحارالانوار، ج 16، ص 8)

خدیجه (سلام‌الله علیها) زنی است که پیامبر خدا (صلی‌الله علیه و اله وسلم) در حق او می‌گوید: «ای خدیجه! خداوند متعال هرروز به وجود تو چندین بار به ملائکه‌اش مباهات می‌کند.» (تحلیل سیده فاطمه زهرا، علی‌اکبر بابایی، ص 37)

به امید این‌که با معرفی و بیان ویژگی‌های ایشان بتوانیم این خلق عظیم را در جامعه تسری بخشیده و نهادینه نماییم.

 

آزاده ابراهیمی فخاری

لینک مطلب در ندای اصفهان

 

.

 

زهرا ابراهیمی
۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۶:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

س

 

بانوی مجاهد

در نگاه آموزه‌های اسلام زن به‌عنوان نیمی از پیکرهٔ یک اجتماع جایگاه خاص و اثرگذاری دارد؛ به همین دلیل حضور زن در اجتماع و انجام فعالیت‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برای زنان به‌شرط رعایت ضوابط و شرایط شرعی امری مجاز و گاه ضروری تلقی می‌گردد.

در این دیدگاه زن و مرد همواره در مسیر جهاد و مجاهده قرار دارند و باید در هر جایگاه و مقام و منصبی که هستند اهل جهاد و تلاش باشند. اگرچه برخی به‌محض شنیدن نام جهاد ذهنشان معطوف به جهاد نظامی می‌شود؛ اما از نظر دین، انواع جهاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی قابل‌تعریف است.

حضرت خدیجه بزرگ بانویی بودند که تداوم حیات اسلام درگرو جهاد ایشان آن‌هم از نوع اقتصادی بود.

در رابطه با حضرت خدیجه(س) حرف‌ها، بسیار شنیده‌ایم و دانستنی‌ها، بسیار خوانده‌ایم اما یکی از ویژگی‌های مهم شخصیت ایشان که کمتر موردتوجه قرارگرفته است بی‌توجهی ایشان به دنیاست.

گاهی انسان مالی ندارد و شرایط به دست آوردن مال و ثروت برای او سخت و دشوار است؛ به همین دلیل به سمت بی‌رغبتی به دنیا می‌رود و گرایشش به مادیات کم می‌شود؛ در واقع چون دارایی ندارد میلش را هم محدود و تسلیم این نداشتن می‌کند.

عدم رغبت به دنیا در این شرایط امر ارزشمندی نیست؛ مثل کسی که شرایط گناه برایش وجود ندارد و گناه نمی‌کند چنین کسی طبیعتاً نباید توهم تقوا داشته باشد.

حضرت خدیجه(س) با وجود داشتن مال و ثروت و توان غرق شدن در امور مادی، بی‌رغبت به دنیا و از وسوسه‌های تجملات در امان بودند و این مسئله از ویژگی‌های خاص شخصیت ایشان است.

گاهی انسان مالش را در مسیری خرج می‌کند و می‌داند که عوض آن برایش بر خواهد گشت. حضرت خدیجه(س) اهل تجارت بودند و از همهٔ ابعاد تجارت و جزئیات آن مطلع بودند یعنی اگر می‌خواستند با چرتکه و حساب ‌وکتاب‌های مادی به خرج اموالشان در مسیر اسلام بپردازند، طبیعتاً بیش از هر شخص دیگری نسبت به سود و زیان مادی این امر آگاه بودند با توجه به اینکه ربا هم در دوران جاهلیت نوعی پیمان اقتصادی رسمی میان مردم بود؛ اما آنچه از تاریخ می‌خوانیم این است که همهٔ اموال ایشان خرج اسلام می‌شود و ایشان بدون چرتکه انداختن و بررسی‌های مادی باکمال میل اموالشان را درراه اسلام خرج می‌کنند.

علاوه بر این ایشان به دلیل موقعیت عالی که داشتند خواستگاران زیادی هم برایشان وجود داشت؛ اما اظهار علاقهٔ ایشان به پیامبر(ص) پرده از شخصیت بزرگ ایشان برمی‌دارد.

کسی که هم مال دارد و هم موقعیت، اما گویا دنبال چیزی دیگری است که تمام این امور دنیایی را دور بزند و روح او را غنی سازد.

مسلمانان در شعب ابی‌طالب محصور می‌شوند و آنچه بیش از همه در آن شرایط سخت می‌تواند به داد آن‌ها برسد ثروت حضرت خدیجه است. ایشان سخاوتمندانه همه دارایی‌اش را در اختیار مسلمانان قرار می‌دهد.

خداوند در قرآن می‌فرماید: وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَیٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ ۚ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقَیٰ (۱) و هرگز چشمان خود را به نعمتهای مادّی، که به گروه‌هایی از آنان داده‌ایم، میفکن! اینها شکوفه‌های زندگی دنیاست؛ تا آنان را در آن بیازماییم؛ و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است!

«توجه به آخرت» و «پرهیز از دل‌باختگی در برابر دنیا» اعتقادی عمیق می‌خواهد و الا انسان نمی‌تواند به‌راحتی از ثروتش بگذرد و این اعتقاد عمیق، بخشی جدانشدنی از وجود حضرت خدیجه سلام‌الله علیها بود چراکه رزقی که نزد خداست را بر رزق‌های مادی ترجیح داد و تمام ثروت، امکانات اقتصادی و هستی خویش را درراه رضای حق بخشید و اینگونه مجاهد فی‌سبیل‌الله شد.

انفاق کردن یک بخش از جهاد اقتصادی است و بخش دیگر آن حفظ این انفاق است؛ بدین معنا که انسان بخشش خود را خالصانه درراه خدا تقدیم کند.

منت گذاشتن آن روی سکهٔ انفاق غیر الهی است و حضرت خدیجه سلام‌الله علیها از این آفت در امان بودند و هرگز به خاطر بخشیدن تمام هستی خویش هیچ منتی بر سر پیامبر نگذاشتند.

کسانی که اهل منت‌اند هنوز دل کندن واقعی از مال دنیا را یاد نگرفته‌اند به همین دلیل می‌بخشند و بعد از بخشش دچار منت گذاشتن می‌شوند گویا از بخشش خویش پشیمان‌اند. اما حضرت خدیجه با توجه به ویژگی عدم رغبت به دنیا از این آسیب روحی هم در امان بودند و خالصانه مال خود را بخشیدند.

حضرت خدیجه فقط یک بانوی سرمایه‌دار نبود چراکه در زمان پیامبر ثروتمندان زیادی اطراف پیامبر وجود داشتند بلکه ایشان یک انسان ثروتمند بی‌رغبت به دنیا بود و بخشش او نه از سر ترس و نه از روی اجبار و اکراه بلکه به دلیل عقیده‌ای راسخ بود و به‌راستی می‌توان حضرت خدیجه(س) را مصداق این آیهٔ قرآن دانست:

ذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا یُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًی ۙ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (۲)

کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، سپس به دنبال انفاقی که کرده‌اند، منت نمی‌گذارند و آزاری نمی‌رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است؛ و نه ترسی دارند، و نه غمگین می‌شوند.

    

پی‌نوشت‌ها:

۱.سوره طه، آیه ۱۳۱.

۲.سوره بقره، آیه ۲۶۲.

 زهرا ابراهیمی    

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

     

زهرا ابراهیمی
۲۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اض

شبه جزیره ای که جمع اضداد است

کرکسی از سینه ی بیابان جدا می شود. منحوس، جار می کشد. صدا، گرداگرد بیابان حصار می شود. کرکس توی آبی آسمان فرو می غلتد و لکه ای بر چهره ی آسمان می اندازد .

بال های سیاهش روی خورشید و روی مردِ عربِ متواری از قبیله را سیاه می کند. سیاهی سایه ای می شود روی داغستان ِ صحرا.

زحمت زیادی لازم نیست. فقط کافیست مردِ عرب سایه ی چرکِ کرکس را روی زمین دنبال کند. تیزی شمشیرش را در خاکِ بی ابرِ حجاز فرو و به اندازه ی جایِ پایی که از خودش روی خاک باقی مانده، گودالی آماده سازد. گودالی برای نوزاد دخترش که معلوم نیست به کدامین گناه کشته می شود!!

جهل، دامن کشان از این قبیله به آن قبیله، از این سینه به آن سینه، از این مرد عرب به آن مرد عرب، جولان میدهد و ریشه ی هرز و نامبارکِ تعصب، پیکر عربستان را فرا می گیرد.

تفاخر به زیادی گله ی گوسفند. تفاخر به فرزند پسر. تفاخر به لغت و سخن. تفاخر به تعداد گورستان!!

مرد عرب با سر آستینِ دشداشه عرق پیشانی را می گیرد. عرق با غبار مخلوط می شود و بر آستینِ لباسش می خشکد. او روی شنِ صحرا تُف می اندازد و صدای منحوس و سایه ی منحوس و لغت منحوسِ کرکسِ تعصب را دنبال و با یک دست، تیزی شمشیر را در دل زمین فرو می کند و می کشد. دلِ زمین به اندازه ی حجم یک نوزاد دختر شکاف بر می دارد. حالا انگشت سبابه ی مرد عرب مابین انگشت های نوزاد جا گرفته است. با غیض آن را بیرون می کشد. نه دلشوره ای و نه حتی اندک حس پدرانه ای. حالا نوزاد در آغوش خاک ضجه میزند و خاک آهسته آهسته، دانه دانه ی ضجه های دخترک را زنده به گور می کند. حالا مرد عرب زیر سایه ی کرکسِ تعصب در بیابان های حجاز، احساس سربلندی می کند.

چه چیزها که به خود ندید این شبه جزیره! شبه جزیره ای که جمع اضداد است. از یک طرف میهمان نوازی و حمایت و غزل. از یک طرف کینه ی شتری و خون و قساوت. در این طرفِ صحرا طبق رسم قبیله ی بنی تمیم مویه هایِ دخترِ نوزادی در خاک دفن می شود. در آن طرف صحرا، صدای حرکت کاروان بزرگ تجاری عربستان به سرپرستی یک زن (خدیجه سلام الله علیها) ممد حیات است.

نشان زندگی، ارتباط و تجدد. تفکر غالبِ قبیله ای (زنده به گور کردن دختران) در تقابل با جایگاه زن به عنوان شخصیتی مستقل و صاحب اختیار.

کاروان تجاری بانو خدیجه (سلام الله علیها) از خورشید حجاز نور می گیرد؛ دوام، صلح و عشق را در صحرای سوزان نشاء می کند و عشق، عشق تنها معجزه ایست که می تواند زندگی و نفس کشیدن را در این برهوت بیابان جاری سازد.

عشق و تنها عشق در نگاه متبلور خدیجه ی (سلام الله علیها) صاحبِ اندیشه که توان و بازوی قدرتمندی برای به زیر کشیدن هبل و عزی و سیر انسانیت در ملکوت اعلی و بندگی در برابر پروردگار یگانه محسوب می شود.

او کانون هبوط چهار زن گندم گون در میلاد دردانه ی هستی ست. خدیجه و عشق، عطیه ای از طرف ربِ یکتا به عبدش، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.

باشد که راضی گردد و آسودگی خیال یابد.

 اما چرا این بیابان داغ پایان ندارد؟ چرا این ریگستان ملخ زا، رویش و جوانه را تاب نمی آورد؟! خنکای عشق و دلدادگی را خصم است؟!...

در بیرون خیمه ندای «لا اله الا الله» همراه با یک عدد خرما در دهان ِتازه مسلمان ها می چرخد و آبی برای برطرف کردن عطش «شعب ابیطالب» نیست.

داخل خیمه هم پیامبر کنار بسترِ بیمار یارِ بی همتایش نشسته است. کلمه ها و جمله ها در سکوت و بغض به زبان می آیند و چشم های خدیجه (سلام الله علیها) این لحظه های معطر پایانی را در نگاه همسر (پیامبر) نفس می کشد.

چطور باید جدا شوند این دست های در هم گره خورده که در اولین عبادت ها، در اولین تبلیغ ها، در اولین لبخندِ لب ها، در همه ی اولین ها حامی و پشت و پناه بوده اند؟! پیامبر چطور این دست های پشتیبان را، همسر صاحب اختیار را، محبوبه ی بی همتا را، مادر فاطمه ی (سلام الله علیها) جان را به خاک بسپارد؟!

باز کرکس منحوس مرگ روی زمین ِشعب ابیطالب در محاصره ی عناد و تکبر و کینه، سایه انداخته است.


در این سوی صحرا، میان دنیای محمد و خدیجه، نسیم عشق می وزد و نزول جبرئیل و جلوه ی تمام نمای بندگی و حیات.

در آن سوی صحرا، میان ریگستان شعب ابی طالب ندای فراغ و وداع و مرگ. جمع اضداد است این شبه جزیره ی عربستان.

منابع:

ترجمه ی تفسیر المیزان.

تاریخ اسلام، مهدی پیشوایی

 

زهره نوروزی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


زهرا ابراهیمی
۲۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر